به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران «خیلی از اصلاحطلبان هم بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند...» این سطرهای پایانی مصاحبه جنجالی عیسی سحرخیز با سایت تقاطع است که طی هفته گذشته واکنش های مختلفی را برانگیخت.
به
دلیل سابقه و پیشینه اصلاح طلبی سحرخیز موج انتقادها نسبت به عملکرد اصلاح
طلبان در برابر چنین اقدامی از سوی چهره های مختلف سیاسی به ویژه
اصولگرایان آغاز شد.
این انتقادها بیشتر معطوف به سکوت اصلاح
طلبان در برابر این اظهارات ساختار شکنانه سحرخیز بود؛ زیرا یکی از گزاره
های اصلی اظهارات معاون سابق مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت اول خاتمی
«اصلاح طلبان» بودند.
برای بررسی حواشی ایجاد شده در اطراف ماجرای
اظهارات سحرخیز باید به ابعاد وقایع مشابه پرداخت ،به این دلیل که جریان
اصلاحات می تواند به راحتی با گفتن این جمله که «سحرخیز اصلاح طلب نیست...»
حواشی را از جریان خود دور کرده و آنرا شخصی جلوه دهد.
در ادامه
این گزارش به بررسی ابعاد مختلف پروژه ای که از آن به عنوان «تقدس زدایی از
امام و اندیشه وی» یاد می شود می پردازیم تا نسبت جریان های مختلف با این
رویدادها و توهین کنندگان به اندیشه های امام خمینی (ره) مشخص شود؛ بدون شک
بررسی تاریخی وقایع مشابه کمک بیشتری به دیده شدن زوایای پنهان این موضوع
خواهد داشت.
پیش از بررسی این موضوع پیشاپیش از بازخوانی برخی اظهارات توهین آمیز به ساحت مقدس امام راحل پوزش می طلبیم.
اولین توهین پس از دوم خرداد 76/ گنجی: اصلاح طلبان امام را به موزه می برند! دوم
خرداد 76 آغاز یک تحول جدید در فضای سیاسی کشور بود، گروه های مختلف و به
ویژه جریان موسوم به چپ (نظیر مجمع روحانیون مبارز) پس از سال ها انزوا و
دوری از حاکمیت یکی از اعضای اصلی خود را در جایگاه ریاست جمهوری دیده و
به همین دلیل عرصه را برای از سرگیری فعالیت های سیاسی اش مناسب می یافت.
در
این میان نیروهای موسوم به دوم خردادی شروع به بازتولید جریانی خود کردند
که حاصل آن تشکیل جبهه هایی نظیر جبهه مشارکت و بازتولید سازمان مجاهدین
انقلاب اسلامی بود.
چهره های تاثیرگذار این دو حزب در مصادر مختلف
امنیتی و تشکیلاتی دولت نوپای خاتمی قرار گرفته و اداره کشور با تفکر
اصلاح طلبی آغاز شد.
در این همین شرایط شعارهایی نظیر «آزادی
مدنی» و «باز شدن فضای سیاسی» موجب شد تا برخی شخصیت های سیاسی با استفاده
از همین فضا به بیان دیدگاه ها، نظرات و بعضا انتقادات خود نسبت به اندیشه و
جایگاه امام (ره) و انقلاب بپردازند.
فروردین 79 را اما شاید بتوان نقطه اوج حمله به تفکر امام (ره) در دوران دوم خرداد دانست. 19
فروردین ماه سال 79 تعدادی از اصلاح طلبان و چهره های ملی مذهبی عازم
کنفرانسی به میزبانی حزب هانریش بل (موسوم به سبزها) در برلین شدند.
حمید
رضا جلایی پور عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، علیرضا علوی تبار، جمیله
کدیور، محمود دولت آبادی، عزت الله سحابی، شهلا شرکت، کاظم کردوانی، اکبر
گنجی و حسین یوسفی اشکوری از مهم ترین چهره هایی بودند که از ایران عازم
این کنفرانس شده بودند.
اما یکی از جنجالی ترین اظهارنظرها درباره
اندیشه انقلاب_ نه در متن این همایش که به محلی برای زیر سوال بردن اندیشه
های انقلاب تبدیل شده بود_در حاشیه این کنفرانس رخ داد.
اکبر گنجی روزنامه نگار شناخته شده ایرانی و یکی از مهمانان برجسته این نشست در حاشیه آن با روزنامه تاگس اشپیگل آلمان مصاحبه کرد.
اکبر
گنجی ابتدای این مصاحبه وقتی در برابر سوال روزنامه نگار آلمانی درباره
آینده حکومت ایران قرار می گیرد می گوید: «حرکت اصلاح طلبان ما عاقبت به
جدایی دین از سیاست خواهد انجامید. »
لحن
گنجی در ادامه این مصاحبه تند تر می شود و در پاسخ به این سوال که آیا
برای منکرین خدا و ملحدین در ایران آزادی وجود خواهد داشت؟ می گوید: «روند
اصلاحات در ایران مرزی نخواهد داشت.» اما نقطه اوج مصاحبه
اکبر گنجی با تاگس اشپیگل جایی است که وی در برابر سوال این روزنامه مبنی
بر اینکه آیا [امام] خمینی نیز به موزه خواهد رفت؟، قرار می گیرد و اینگونه
پاسخ می دهد: «ما تلاش میکنیم [امام] خمینی را به گونه ای تفسیر کنیم که
مخالف دموکراسی نباشد. خمینی دیگر وجود ندارد آنچه وجود دارد فقط برداشت
های ما از سخنان اوست. او به هر حال یک روزی به موزه خواهد رفت و هیچکس نمی
تواند جلوگیری کند . این یک تکامل تاریخی است. دکتر شریعتی نیز به سرنوشت
خمینی دچار شده که عقاید او در حرکت امروز اصلاح طلبی دیگر جایی ندارد و
نقشی بازی نمی کند. اما ما دکتر را به خوبی در خاطرات خویش نگه می داریم.»
مصاحبه
گنجی با تیتر «خمینی به موزه خواهد رفت» در روزنامه تاگس به چاپ رسید و
روز بعد از آن کیهان آنرا با تیتر «اکبر گنجی: اصلاح طلبان خمینی را به
موزه تاریخ می برند» پوشش داد که باعث ایجاد موج انتقادات نسبت به این
اظهارات شد. این روزنامه نگار سوم اردیبهشت همان سال در
بدو ورود به تهران دستگیر، محاکمه و در نهایت به 10 سال زندان محکوم می شود
ولی گنجی تنها 6 سال در زندان می ماند و دو روز مانده به نوروز 85 در
تاریخ 27 اسفند از زندان آزاد می شود.
گنجی مورد حمایت اصلاح طلب نبود؟! خبر
برای خیلی ها غافلگیر کننده بود؛ آزادی اکبر گنجی زندانی جنجالی که با
اعتصاب های غذای معروفش تا تیتر یک شدن مجله های مهم جهانی پیش رفت.
فردای آنروز اما روزنامه های جریان اصلاح طلبی برای گنجی سنگ تمام گذاشتند.
روزنامه
شرق در گزارشی بلند بالا از وقایع روز آزادی گنجی با عنوان «گنجی با بهار
آمد» تلاش کرد او را قهرمانی جلوه دهد که پس از 2244 روز به خانه برگشته
است.
تیتر روزنامه شرق برای آزادی گنجی در تاریخ 28 اسفند 84 در
بخشی از گزارش شرق در تاریخ 28 اسفند 85 آمده: روز گذشته، دوستان اکبر
گنجى و خبرنگاران با ورود به خانه او، با مردى مواجه شدند که چهره اى بسیار
متفاوت از اکبر گنجى داشت. گنجى با ریش هاى بلندى که صورت لاغرش را در پشت
خود پنهان کرده بود، چهره اى متعجب کننده و متفاوت از گذشته داشت. تا آنجا
که محسن کدیور با ریزخنده اى به او گفت: «قیافه تو به رابینسون کروزوئه
شبیه است. مگر از کجا برگشته اى؟» بدین ترتیب روز گذشته خبرنگاران و دوستان
اکبر گنجى متعجبانه به او نگاه مى کردند و او نیز در پاسخ به تعجب آنها با
خنده مى گفت: «به جاى تکثر در اندیشه، تکثر در قیافه و چهره را تجربه
کنیم... من در زندان اصلاح شدم و ریش گذاشتم... به جاى بحث سیاسى براى بحث
هاى عرفانى و بودیستى آمادگى دارم...»
روزنامه اعتماد نیز در
گزارشی با عنوان «گنجی آزاد شد» نوشت: خیابان علامه جنوبی در منطقه سعادت
آباد تهران ، روز گذشته به محل آمد و شد روزنامه نگاران ، فعالان سیاسی و
علاقه مندانی تبدیل شد که برای تبریک آزادی اکبر گنجی به منزل وی مراجعه می
کردند… خبر خیلی ناگهانی اعلام شد. از صبح روز گذشته فعالان سیاسی و
فعالان پیگیر رویدادهای سیاسی برای یکدیگر پیام های کوتاهی از طریق تلفن
همراه ارسال می کردند که حکایت از آزادی اکبر گنجی داشت .وبلاگ نویس ها
بلافاصله «پستی» به این موضوع اختصاص داده و در نوشته های کوتاهی ضمن ابراز
خوشحالی و تعجب ، خبر از آزادی روزنامه نگار سرشناس ایرانی دادند.
اما در انتهای گزارش اعتماد اسامی چهره هایی که به استقبال گنجی رفته بودند آمده که مرور آنها قطعا جالب توجه است.
در
انتهای گزارش اعتماد آمده بود: براساس گزارش های رسیده طی روز گذشته
بسیاری از چهره های اصلاح طلب از جمله محسن کدیور، فیض الله عرب سرخی ، رضا
تهرانی ، فریبا داوودی مهاجر، شاخه جوانان احزاب اصلاح طلب ، اعضای شاخه
جوانان حوزه شمال جبهه مشارکت و برخی اعضای دفتر تحکیم وحدت با گنجی دیدار
کردند.
البته این پایان ابراز خوشحالی جریان اصلاح طلب از آزادی روزنامه نگاری که وعده به موزه رفتن امام و اندیشه هایش را می داد، نبود.
روز
18 فروردین سال 85 تنها چند هفته پس از آزادی گنجی جمعی از اعضای شورای
سیاستگذاری و مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی ( ادوار تحکیم وحدت )
با وی دیدار و گفت وگو کردند.
به گزارش روزنامه اعتماد که این
خبر را به نقل از ایلنا در صفحه سیاسی خود پوشش داده بود، در این دیدار سید
علی اکبر موسوی خوئینی ها نماینده اصلاح طلب مردم تهران در مجلس ششم به
عنوان دبیرکل سازمان با تقدیر از جایگاه فکری اکبر گنجی می گوید: «آنچه در
رابطه با وضعیت گنجی مطرح بود، دو جنبه را شامل می شد یک بخش دفاع از حقوق
انسانی ایشان بود که به نظر می رسد این سازمان و دانشجویان بطور خاص و
کثیری از تشکل ها و چهره های مختلف اجتماعی در داخل کشور در حد توان خود
تلاش موثری انجام دادند و الحمدلله سلامتی ایشان حاکی از موفقیت این تلاش
ها است »
اما موج حمایت چهره های اصلاح طلب از گنجی به اینجا ختم
نمی شود. کمتر از یک ماه بعد انجمن صنفی روزنامه نگاران میزبان تقدیر از
پنج روزنامه نگار است که نام اکبر گنجی نیز در میان آنان به چشم می خورد.
تیتر یک روزنامه شرق به تقدیر از گنجی به عنوان پیشکسوت روزنامه نگاری اختصاص پیدا کرد
روزنامه
اصلاح طلب شرق در شماره روز 14 اردیبهشت 85 خود با تیتر «تقدیر از پنج
پیشکسوت روزنامه نگاری» در صفحه اول و با عکسی بزرگ از گنجی منتشر شد.
انجمن
صنفی روزنامه نگاران در این برنامه که همزمان با روز جهانی مطبوعات تدارک
دیده شده بود، اکبر گنجی را به دلیل شجاعت و شهامت در عرصه روزنامه نگاری
شایسته دریافت قلم طلایی دانست.
در بخشی از گزارش شرق از این
مراسم که مجری گری آن را ماشاالله شمس الواعظین بر عهده داشته، آمده است:
بعد از [سخنرانی] «عمید نائینی» هم نوبت اکبر گنجی شد. چهره ای که بعد از
ورود به سالن و در طول مراسم از سوی عکاسان و خبرنگاران داخلی و خارجی مورد
توجه ویژه ای قرار گرفت و شاید بیش از صد عکس از او گرفته شد. گنجی که
حدود 50 روز پیش با ریش های بلند سفید شده بعد از پنج سال در زندان بودن
آزاد شد، دیروز سرحال تر از روزهای اول آزادی بود.
بنابر این
گزارش، تقدیرها و ابراز خوشحالی روزنامه های اصلاح طلب از گنجی را می توان
به شکل های مختلفی تفسیر کرد اما بدون شک اصلاح طلبان نمی توانند خاطره
حمایت های خود را از کسی که فکر می کرد «زمان فرستاده شدن افکار امام به
موزه فرا رسیده است» فراموش کنند.
سروش؛ چرخش از ایدئولوژی انقلابی تا اصلاحطلبی هجمه گرانه به امام(ره) حسین
حاج فرج دباغ بیشتر با عنوان عبدالکریم سروش شناخته می شود تا نام اصلی
اش. اولین بار چهره اش در روزهای پس از انقلاب فرهنگی در تلویزیون ملی
ایران دیده شد؛ جایی که به عنوان یکی از اعضای ستاد انقلاب فرهنگی از شرایط
و مبانی اسلامی کردن دانشگاه ها سخن می گفت.
اما عبدالکریم سروش قرار نبود تا آخر عمر سیاسی خود یک انقلابی دو آتشه باقی بماند و شرایط به گونه ای دیگر برای وی رقم خورد.
عقاید
و نظرات سروش به تدریج به سوی تاویلی جدید از اسلام و قرآن پیش رفت تا
جایی که نظرات وی انتقادات برخی علما و مراجع نظیر آیت الله سبحانی را نیز
برانگیخت.
عبدالکریم سروش به تدریج نظرات خود درباره ولایت فقیه و
اندیشه امام را نیز بیان کرد؛ نظراتی که قطعا با نگرش سال های ابتدای
انقلاب وی متفاوت بود.
سروش که از دهه 70 شمسی به بعد دیگر با
عنوان یک روشنفکر دینی شناخته می شد صراحتا اندیشه ولایت فقیه را نوعی
دیکتاتوری خوانده و می گوید: «تئوری ولایت فقیه، عین استبداد دینی است و با
این تئوری اصولاً نمیتوان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچ کس
نمیتواند در ذیل تئوری ولایت فقیه، عدالت بورزد چون همانگونه که فیلسوفان
قدیمی گفتهاند، قدرت مطلقه فساد مطلق میآورد. پارساترین فرد هم اگر در
راس جامعه با قدرت غیرپاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت
فاصله خواهد گرفت. لذا تئوری ولایت فقیه آیتالله خمینی از همان آغاز یک
تئوری غیر اخلاقی بود.»
سروش جمهوری اسلامی را تجربهای تلخ دانسته و تاکید می کند که تئوری ولایت فقیه، تئوری عدالت ورزانهای نبوده و نیست. وی
در مصاحبه ای با روزنامه «دی تسایت» چاپ آلمان در بهبوهه فتنه سال 88 در
ایران، ادبیات تند تری را علیه اندیشه امام به کار گرفته و می گوید: «او
شخصا آدم خوبی بود، اما نظریات نادرستی داشت... به علاوه او از سرکوب
مخالفان خود ابایی نداشت»
سروش البته طی ماه های گذشته نیز
ادعاهای دیگر درباره اندیشه امام مطرح کرده که به دلیل میزان و حجم توهین
های اظهار شده، از آنها عبور می کنیم.
آیا «سروش» هم با اصلاح طلبان نسبتی ندارد؟! وابستگی
سروش به طیف ها و جریان های مختلف دانشگاهی و سیاسی قابل پنهان نیست ولی
سوال اساسی این است که کدام جریان فکری طی سال های دوم خرداد به بعد سعی
کرد این روشنفکر دینی را متعلق به خود بداند.
سروش چند روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 92 در مصاحبه ای درباره مشی و نگرش سیاسی خود لب به سخن می گشاید.
عبدالکریم
سروش خاتمی را عیار و نماد اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی در فضای سیاست
داخلی کشور نامیده و تصریح می کند: «به رغم همه انتقاداتی که به سیاست ورزی
آقای خاتمی وارد است ایشان عیار و نماد اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی در
فضای سیاست داخلی کشور است و باید به ایشان در این حوزه ها تاسی کرد. وقتی
که ایشان از آقای روحانی حمایت می کنند تصور می کنم که با لبیک گفتن دعوت
ایشان و رای دادن به آقای روحانی وضعیت ما از آنچه که هست قدری بهتر شود.
سروش
با تاکید بر اینکه ما اصلاح طلبیم و به اصلاحات تدریجی و گام به گام و خرد
دلبسته ایم، یادآور شد: ممکن است آقای روحانی کاندیدای مطلوب ما نباشد،
اما مشی اصلاح طلبی اتخاذ می کند که به هرحال در میدانِ رقابت به کاندیدایی
رای بدهیم که نزدیکی بیشتری با خواست های ما دارد.
سروش در این مصاحبه از واژه «ما» به عنوان جایگاه اصلاح طلبان یاد کرده و بدون هیچ گونه تبصره ای خود را اصلاح طلب می خواند.
بنابر این گزارش، اما این تنها نقطه گرایش اصلاح طلبان به حسین حاج فرج دباغ نیست.
اوایل
تابستان سال 86 زمزمه نگاشته شدن نامه از سوی برخی اصلاح طلبان شاخص و
اعضای حلقه کیان به سروش به گوش رسید؛ خبری که اگر چه از سوی منابع رسمی
تائید نشد ولی محتویات آن قابل تامل بود.
ظاهرا تعدادی از اعضای
قدیمی حلقه کیان و چهره های شاخص اصلاح طلبان طی یک نامه محرمانه به
عبدالکریم سروش خواستار نقش آفرینی مجدد وی در عرصه سیاست داخلی کشور در
سال های ابتدایی ریاست جمهوری احمدی نژاد شده بودند .
شنیده ها
حکایت از آن داشت که اصلاح طلبان در این نامه با ارائه تحلیل خود از شرایط
کشور و اظهار استیصال از تدوین راهبردی مشخص برای مقابله با دولت نهم
خواستار فعالیت مجدد سروش در جهت تئوریزه کردن گفتمانی جدید برای به چالش
کشاندن پارادایم فکری و ادبیات انقلابی و مردمی محمود احمدی نژاد شده
بودند.
همین شنیده ها حاکی از این بود که اصلاح طلبان در این نامه
بخش اعظم موفقیت اصلاح طلبان را در پیروزی 2 خرداد 76 مرهون درسهای وی
دانسته اند.
در این میان اصلاح طلبان هیچگاه در برابر مواضع توهین
آمیز سروش به امام واکنشی نشان نداده و در مقابل منکر اصلاح طلب بودن سروش
نیز نشدند.
آغاجری؛ از اهانت به مراجع تا تمسخر امام در حضور اصلاح طلبان! چهره
جنجالی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با سخنرانی توهین آمیزش در سال
1381 و توهین به مراجع و موضوع تقلید در اذهان جامعه ماندگار است.
هاشم
آغاجری که 29 خرداد سال 1381 به دعوت شورای هماهنگی نیروهای دوم خرداد
همدان به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر شریعتی در مراسمی با عنوان پروتستانیزم
اسلامی و دکتر شریعتی حاضر شد و به بیان نظراتی درباره دین اسلام و تقلید
پرداخت.
آغاجری در سخنان خود گفته بود: «دینشناسان با مردم رابطه
معلم و متعلم است، نه رابطه مراد و مرید، رابطه مقلد و مقلد، که مردم از
او تقلید بکنند، مگر مردم میمون هستند که از او تقلید بکنند، متعلم میفهمد
و بعد عمل میکند و بعد سعی میکند این فهم خود را رشد بدهد تا روزی خودش
بینیاز شود از این معلم، خودش بتواند مستقیم مراجعه کند و استنباط بکند و
درک نماید»
این اظهارات وی موجب اعتراض گسترده علما و روحانیون در شهرهای مختلف شد و در نهایت آغاجری روانه زندان گردید.
البته
هاشم آغاجری چند سال بعد از زندان آزاد شد و در همان مراسمی که از اکبر
گنجی به عنوان پیشکسوت روزنامه نگاری تقدیر شد شرکت کرد و به نیابت از
مسعود بهنود جایزه وی را دریافت کرد.
آغاجری در نشست تجلیل از گنجی به نیابت از مسعود بهنود جایزه وی را دریافت کرد اما
این پایان اظهارات جنجالی وی نبودو هاشم آغاجری عضو ارشد سازمان مجاهدین
انقلاب چندی بعد در بهمن ماه سال 1387 اینبار در حضور اصلاح طلبان به
اندیشه های امام توهین کرد.
وی که در منزل عبدالله نوری و با
موضوع «اخلاق سلطه و اخلاقی رهایی» سخن می گفت، ضمن تمسخر و هتاکی به ساحت
مراجع عظام تقلید، علما و فقها تصریح کرد: «در حکومت ما از هیچ فقیهی، حکمی
پیرامون مسایل اخلاقی و کرامت انسانی ندیدیم و تمامی موارد در جهت خرد
کردن انسانیت و سلطهپذیری بوده است.»
آغاجری در ادامه با اشاره
به بخشی از سخنان امام خمینی(ره)خاطرنشان کرد: «مشهور است که بنیانگذار
انقلاب گفته ما مامور به انجام وظیفه هستیم نه نتیجه که این یعنی ما به
نتیجه کاری نداریم و فقط وظیفه خود را انجام میدهیم. خواه این وظیفه درست و
خواه نادرست باشد.»
آغاجری سپس با تمسخر، ضمن اشاره به جملهای
دیگر از بیانات امام راحل (ره) ادعا کرد این جمله با بیان پیشین امام(ره)
در تناقض است: «بنیانگذار انقلاب در جای دیگری گفته است که حفظ نظام از
اوجب واجبات است که این دو جمله در تضاد آشکار با همدیگر هستند.»
آغاجری
در بخش دیگری از اظهارات خود با متهم کردن جمهوری اسلامی به استبداد و
سلطهگری عنوان کرد: «نمیتوان هم وظیفهگرا بود و هم به هر قیمتی که شده،
نظام را حفظ کرد زیرا ممکن است ما در حفظ نظام، متوسل به زور و استبداد و
سلطه شویم و این در تضاد آشکار با اخلاق است.»
اما این سخنان که
در جمع تعدادی از اعضاء گروهک نهضت آزادی، تعدادی از مدیران دولت سابق و
جمعی از نمایندگان مجلس ششم بیان میشد، تنها با واکنش آرام یکی از حضار که
از اعضاء سابق دفتر امام راحل(ره) بود، مواجه شد.
بنابر گزارش
رسانه ها از این جلسه انصاری راد، ابراهیمی ، جماعتی، ابراهیم یزدی،
عطریانفر ، سعید لیلاز، اعظم طالقانی، مرتضی مبلغ، صفری و چند تن دیگر از
اصلاح طلبان نیز حضور داشتند.
آیا اصلاح طلبان «واقعا» با هتاکان به امام (ره) نسبتی ندارند؟ عیسی
سحرخیز اما تازهترین نمونه توهین به خط و جایگاه امام (ره) است. البته وی
پس از آزادی از زندان در صفحه اجتماعی شخصی خود بارها انتقادات تندی را
خطاب به جمهوری اسلامی و مسئولان ارشد نظام اظهار کرده است.
دیدار سحرخیز و گنجی با مرحوم منتظری در
این میان برخی اصلاح طلبان سعی کردند سحرخیز را فردی معرفی کنند که خود را
منصوب به جریان اصلاح طلبی میداند و برخی نیز سکوت را به هرگونه
اظهارنظری ترجیح دادند.
داریوش قنبری یکی از فعالان اصلاح طلبی
است که با اشاره به اظهارات سحرخیز می گوید: «قاطعانه میگویم هر تفکری که
دیدگاه امام (ره) را قبول نداشته باشد و بخواهد فراتر از چارچوبهای نظام
حرکت کند از اصلاحات خارج است.»
وی ادامه می دهد: «هر دیدگاهی
بخواهد مقابل امام (ره) باشد و مخالف تفکر ایشان باشد آن تفکر اصلاحطلبی
نیست؛ بهتر است کسانی که اینگونه اظهارات را بیان میکنند عنوان اصلاحطلب
را برای خودشان انتخاب نکنند و عنوانی که متناسب با خودشان و اظهاراتشان
است را انتخاب کنند.»
از سوی دیگر حمیدرضا جلایی پور سعی می کند تبعات اظهارات سحرخیز را با روشی دیگر از اصلاح طلبان دور کند.
دیدار هادی خامنهای از اعضای تاثیرگذار مجمع روحانیون مبارز با سحرخیز در بیمارستان وی
در بخشی از مصاحبه خود با سایت جماران با بیان اینکه اگر امام هنوز زنده
بود اصلاح طلب بود، با اشاره به اظهارات سحرخیز می گوید: « آیا تشکل هایی
مانند مجمع روحانیون مبارز، جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و
حزب کارگزاران از امام برائت جستهاند و از امام دور شدهاند؟ اتفاقا
نزدیکترین یاران امام راهبران اصلی جریان اصلاحات سیاسی و اقتصادی و
فرهنگی و دموکراسیخواهیاند.»
این اظهارات در حالی مطرح می شود
که عیسی سحرخیز جدای از مسئولیتی که در دولت اصلاحات داشت بارها مورد حمایت
این جریان و حتی شخص سید محمد خاتمی قرار گرفته است.
خاتمی در
زمانی که سحرخیز در زندان به سر می برد و اعتصاب غذا کرده بود طی یادداشتی
ضمن ابراز نگرانی از وضعیت سحرخیز از وی می خواهد که اعتصاب غذای خود را
بشکند.
در بخشی از این یادداشت آمده: «بسیار متأسفم که با وجود
بیماری و علیرغم مخالفت پزشکان، مجدداً به زندان اعزام شدهاید و این
کمتوجهی مسئولان به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
نامه خاتمی به سحرخیز برای شکستن اعتصاب غذا بنابر
این گزارش، اصلاح طلبان طی چند روز گذشته تلاش کردند خود را پایبند به خط
امام نشان دهند و اظهارات سحرخیز را فردی و خارج از اردوگاه اصلاحات معرفی
کنند، اما مرور رفتار و عملکرد اصلاح طلبان در مقابل کسانی که بارها و
بارها در بررسی اندیشه های امام پا را از نقد فراتر گذاشته و به توهین روی
آورده اند، نمی تواند چهره این جریان سیاسی را به طور کلی پاک نگه دارد.
جریان
«تقدس زدایی از امام و اندیشه وی» به مرور اوج خواهد گرفت و اصلاح طلبانی
که خود را مدعی خط امام (ره) و اندیشه های ایشان می دانند نیز به مرور زمان
در برابر اظهارات به مراتب تندتر علیه خط امام از سوی برخی چهره های هم
مسلک شان قرار خواهند گرفت.
حال باید دید، آیا مهر سکوت، توجیه و
(با نگاهی بدبینانه) حمایت از هجمه کنندگان به خط امام بر پیشانی اصلاح
طلبان خواهد نشست یا خیر!