ادبیات موج دوم رمان نویسی همچنان آمیخته با نوعی رئالیسم تسلیم گرایانه و منفعل آمیخته با جنسیتی بیمارگونه و همچنین در نسبتی مغرضانه با سنت (که آن را نماینده مذهب می‌داند) است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،به نقل از مشرق،محمود دولت آبادی از سال هال 1341 با نگارش آثاری همچون «ته شب» (1341)، «سفر»(1347) ، «آوسنه بابا سبحان» (1347) ، «لایه‌های بیابانی» (1347) و نمایشنامه «تنگنا» (1349) به‌عنوان روشنفکری مطرح گردید. تصویر یاس‌انگیز و تا حدودی دهشتناک جامعه ای بحران زده مشخصه اصلی آثار این دوره اوست. رمان «سفر» داستان تنهایی پر ماجرای زنی در نبود شوهر سفر کرده‌اش برای کار به کویت است، آن زمان که این تنهایی مبدل به آشنایی او با مرد غریبه ای می شود نمایانگر تلفیقی از رئالیسم (واقع گرایی) و رومانتیسم ادبی (احساس گرایی) می باشد که در آثار بعدی دولت آبادی به ویژه «کلیدر» نیز مورد توجه اوست.

«آوسنه بابا سبحان» (1347) بحران مالکیت زمین و فئودالیسم را پس از انقلاب سفید پی‌گیری می‌کند و چشم‌انداز زوال روستایی نشینی را در برابر هجوم تحولات صنعتی نمایان می‌سازد. در این میان نمایشنامه «تنگنا» را میتوان یکی از تلخ‌ترین آثار دولت آبادی دانست که انفعال ادبی و آرمان گریزی او را بیش از پیش نمایان می‌سازد،«تنگنا» داستان مردمان تهی دست و فقیری است که در خانه ای در کنار یکدیگر روزگار می گذرانند. زوال روستایی نشینی و کشاورزی آنها را مجبور به هجرت به شهر کرده و در مقابل بحران شهرنشینی و معضلات عدیده آن وضعیت ناگواری را برای آنان پدید آورده است.تصویر دولت آبادی در «تنگنا» هر چند آیینه ای در برابر مردمان فرودست و مستاصل جنوب تهران در سال های پایانی دهه چهل است اما نسبت شدیدا یاس برانگیز و سیاه آن به نوعی حتی قصد ارائه نشانه ای از وقوع انقلاب را ندارد. شاید بتوانیم میزان غیر قابل تصور تلخی و یاس نهفته در اشخاص نمایشنامه را فی النفسه نمادی از بن بست سیاست های مدرنیزاسیون عصر پهلوی بدانیم اما در این میان نقش نویسنده اثر در جایگاه محاکات واقعیت کاملا محو گردیده است.


محمود دولت آبادی


دهه پنجاه برای دولت آبادی چند اثر داستانی مفصل را همراه داشت «هجرت سلیمان» (1351) «کلیدر» (1357) ، «جای خالی سلوچ» (1358). سیطره نهیلیسم ادبی و ارائه تصویری تلخ و بی پرده از جامعه ای بحران زده اما در حال گذار در آثار این دوره دولت آبادی نیز مشهود است در واقع می توان موقعیت های جغرافیایی آثار او را مشخصه ای از دو ویژگی دانست، به طوری که هرگاه قلم او معطوف به فضای شهرنشینی می گردد (همچون داستان کوتاه "مرد" در «هجرت سلیمان») نهیلیسم (نیست انگاری و یاس) مضاعف و منفعلی بر اثر سایه می افکند که مضامین همچون فروپاشی خانواده بر اثر فقر، خودفروشی و خیانت را در بر میگیرد و هرگاه که این قلم معطوف به روستا می گردد زوال و انحطاط جغرافیایی آن را نمایان می سازد.

رمان ده جلدی «کلیدر» را می توان اثری مهم در سیر رمان نویسی دولت آبادی دانست البته وقتی به مضمون اصلی اثر نگاه می اندازیم تفاوت ماهوی و چشم گیری با آثار دیگر او نمی یابیم اما تصویر دقیق و در کنار آن آمیخته با نوعی رومانتیسم پرداخت شده و خاص که البته عمدتا خلاصه شده در جنسیت زدگی پر رنگ و بسط یافته ایست، ویژگی این رمان پر حجم است.وقایع کلیدر در سال های ابتدایی دهه بیست می گذرد شخصیت اصلی رمان "گل محمد" است که وصلت او با دختر عمه اش "مارال" زنی که شوهرش در زندان است نقطه آغازین کشمکش و درگیری خانوادگی و قومی می شود. البته رمان مضمون یک قیام سیاسی خاصی را دنبال می کند که سرانجام منجر به اعدام "گل محمد" می شود.«کلیدر» تاثیر بسیاری از جریان های ادبی جهانی هم ردیف خود پذیرفته است آنچه که در سبک شناسی مکتبی این اثر مورد توجه است تلفیقی از رومانتیسم ادبی با ناتورالیسم (طبیعت گرایی) و رئالیسمی با مایه های سوسیالیسم ادبی نهفته در آثار ماکسیم گورکی نویسنده روسی متوفی به سال 1936 می باشد.«کلیدر» شاید تنها اثری باشد که دولت آبادی در آن در پی آرمان گرایی ویژه ای برای قیام علیه نابرابری ها و بی عدالتی های عصر پهلوی ست (که آن هم با اعدام گل محمد سرکوب می شود) وقتی به اثر بعدی او نگاهی می اندازیم «جای خالی سلوچ» شاهد ظهور مجدد نهیلیسم یاس آلود ادبی هستیم.

«جای خالی سلوچ» داستان خانواده ای روستایی و فقیر است.مورگان زن اصلی رمان، یک صبح وقتی از خواب بیدار می شود متوجه می گردد که شوهرش آنها ترک کرده و رفته است، از این پس او به تنهایی مجبور به رویارویی با مشکلات متعدد خود و فرزندانش می باشد.مهمترین اثر دولت آبادی در دهه شصت را می توان رمان «روزگار سپری شده مردم سالخورده» (1369) دانست که در سه مجلد منتشر شد که به نوعی افول ادبی وی را نیز نمایان می سازد، گویا پایان روستایی نشینی و مضامین مربوط به آن پایان آثار پر التهاب و جدی دولت آبادی است.این سیر ادامه دارد تا اینکه شاهد نوعی استحاله ساختاری و مکتبی در سیر ادبی آثار او هستیم که با انتشار رمان «سلوک» در سال 1382 نمایان می گردد.واضح است که «سلوک» بسیار متاثر از جریان های متاخر ادبی غرب است به ویژه جریان پسا رئالیستی که از اواخر دهه 50 میلادی تحت عنوان «رمان نو» با نویسندگانی چون مارگاریت دوراس ، آلن رب گریه ، سال بلو و ...آغاز می گردد.این اتفاق را می توان انقطاعی در سیر رمان نویسی دولت آبادی دانست که تا حدودی اثری بی هویت و خنثی همچون «سلوک» را پدید آورد. از این پس است که شاهد آنیم او دیگر تمایلی به رمانویسی به معنای کلاسیک آن ندارد و بیشتر به دل نوشت و خاطره گویی های کوتاه بسنده می کند.



محمود دولت آبادی



به طور کلی جریان رمان نویسی ایران پس از مشروطه از کانون پاورقی نویسی برآمد. در این آثار  نویسندگانی همچون مشفق کاظمی ، محمد مسعود ، حجازی و...قابل توجه اند زیرا ماهیت رمان نویسی روشنفکر زده و شبه مدرن ایران را نمایان می کنند آثار آنان عمدتا معطوف به مسائل جنسی ، زناشویی و ژست های روشنفکرگرایانه ای است که به سطحی ترین وجه آن مطرح می گردد در ادامه این روند با ظهور نویسندگانی چون بزرگ علوی ، محمود اعتماد زاده ، صادق چوبک ، هوشنگ گلشیری ، احمد محمود ، ابراهیم گلستان و... ادامه می یابد، فرصت نیست که در خصوص این نویسندگان به بحث بپردازیم اما نکته مهم آن است که هیچ تغییری در توجه به مضامین مورد نظر موج نخست رمان نویسی ایجاد نمی شود و تنها عنصری که مورد تحول قرار می گیرد پدید آمدن ادبیت خاصی ست که تاثیر ویژه ای بر این جریان می گذارد.ادبیات موج دوم رمان نویسی همچنان آمیخته با نوعی رئالیسم تسلیم گرایانه و منفعل آمیخته با جنسیتی بیمارگونه و همچنین در نسبتی مغرضانه با سنت ( که آن را نماینده مذهب می داند) است.


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.