روزنامه الاهرام، چاپ قاهره در یادداشتی به همین موضوع پرداخته است و می نویسد: چند ماهی است که داعش گوش ها و چشم ها را به خود مشغول کرده است. حال چه به خاطر خشونت های افراطی و جنایت های متعددی که مرتکب می شود چه برای استفاده فراوانی که از وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها و شبکه های متنوع اجتماعی می کند. اگر به دلیل خشونت های شدید باشد که برای ما مصری ها نباید تازگی داشته باشد، همه ما انواع مختلفی از این خشونت افراطی را در خانه ها و مدارس و مساجد و عقاید افراطی گروه های تندرو که می گویند به فقه میراث سلفی استناد می کنند و متون دین را به طور یک جانبه از نگاه خشونت طلبانه آن استنتاج می کنند، مشاهده می کنیم. تفکری که سلفی ها دنبال می کنند به قرن های ابتدایی تمدن اسلامی باز می گردد که با روحیه تساهل و تسامح و رحمت و عشقی که اسلام ترویج می کرد، خصومت داشت و خلاف آن را ترویج می کرد. دقیقا همان چیزی که اکنون داعش ترویج می کند و در حقیقت تلاش دارد با انحراف از اسلام توجیهی برای کارهای وحشیانه اش بیاورد.
نویسنده این یادداشت در ادامه به انتقاد از وضعیت جاری در مصر می پردازد و می نویسد: در قاهره، این شهر مدعی هنر و علوم و تمدن و شکوفایی، گروهی رضایت خود را از کارهای نابه هنجار داعش ابراز داشته اند و فروش هفت صد دختر ایزدی در یک مزایده علنی در موصل را قابل قبول دانسته اند. یا مثلا مجبور کردن مسیحی ها به دادن جزیه یا مهاجرت اجباری از خانه و کاشانه یا قتل مخالفان یا هر کسی که عقیده ای مغایر با عقاید داعش داشته باشد را تایید کرده اند.
در ادامه این یادداشت آمده است: شبکه های تروریستی که تحت عناوین مختلف مثل داعش در سراسر کشورهای اسلامی گسترش یافته اند، مثل طالبان در آسیا، بوکو حرام در نیجریه، جهاد و جهادی ها و سلفی ها و انصار بیت المقدس یا اخوان المسلمین در مصر همگی در نتیجه عدم درک صحیح از شریعت اسلامی به وجود آمده اند. اکثر کسانی که آن دسته از فقه اسلامی که خشونت را حمایت می کند، ترویج می کنند، طرفداران بسیاری را دور و بر خود می بینند که عموما عشاق خشونت هستند و از این که خون از هر جنس و پیروان هر مذهبی بریزند، لذت می برند. حکایت همان دخترهای نوجوان اتریشی است که معروف به ملکه زیبایی داعش شدند، یعنی همان خانم سامرا کیزینوویچ 17 ساله که کشور خود را ترک کرد تا به همراه دوستش به صف داعش بپیوندد تا این که کشته شد و از او داستان های زشتی ساختند که به روشنی نشان از وجود تمایل قوی به خشونت داشت.
نویسنده این یادداشت در پایان می نویسد: اندیشه صوری از خلافت و تطبیق شریعت با این طرز فکر فقهی تاریخی که در آن اجتهاد شخصی می شود و نسبت به تجدد بیگانه است و تغییراتی که نسبت به تمدن انسانی مطرح می شود را نادیده می گیرد و به تساهل و تسامح دینی پشت می کند، در حقیقت منظومه فکری نهادهایی است که ریشه در افکار و نهادهای آکادمیک خودمان به ویژه واعظان دینی مان دارد.