علی مطهری نماینده مجلس شورای اسلامی در تحلیل بیانات رییس قوه قضاییه در جلسهی اخیر شورای مسوولان قضایی، طی نامهای خطاب به آیتالله آملی لاریجانی مطالبی پیرامون حصر سران فتنه مطرح نموده که حاکی از عدم اطلاع وی نسبت به قوانین و مقررات و جایگاه شورای عالی امنیت ملی در نظام جمهوری اسلامی ایران است، جهت تنویر افکار عمومی نکات ذیل را متذکر میشویم:
این استنباط که منظور اصول بیست و دوم،سی و دوم و سی و سوم قانون اساسی از استثنای مندرج در آن، قانون عادی است، مغایر با منطوق قانون است؛ زیرا وجهی برای تقیید اطلاق «قانون» در اصول مذکور وجود ندارد. قانون اساسی به عنوان قانون مادر و دیگر قوانین به عنوان قانون عادی، هر دو داخل در اصطلاح «قانون» هستند. به علاوه در اصل 39 قانون اساسی به مجازات تصریح شده است بدون این که به قانون عادی ارجاع دهد و این نشان میدهد که اصلی از اصول قانون اساسی نیز میتواند تضییق، تقیید و استثناء بر اصول دیگر وارد آورد. مفاد اصل چهارم قانون اساسی که مقرر میدارد: «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است» به روشنی دلالت دارد که واژهی «قانون» که در صدر آن به کار رفته، شامل قانون اساسی نیز میشود. اصولاً مقصود از واژهی «قانون» در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، گاه به روشنی قانون عادی است مانند ذیل اصل شصت وچهارم و گاه مقصود قانون اساسی است مانند ذیل اصل ششم وگاه نیز مانند صدر اصل چهارم واصول سیزدهم، بیستم و یکصد و شصت و ششم مطلق میباشد که هر دو قانون عادی و اساسی را در بر میگیرد. اصول مذکور در فوق نیز از این قبیل است و لذا ادعای مدعی در تضییق این مواد بلادلیل است.
طبق اصل یکصد و دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یکی از اختیارات مجلس شورای اسلامی آن است که در موارد مخالفت شورای نگهبان با مصوبهی مجلس، با در نظر گرفتن «مصلحت نظام» تصویب قانون را از مجمع تشخیص مصلحت نظام بخواهد. آیا در این موضع، شما به عنوان یک نماینده مجلس، از تشخیص «مصلحت نظام» به استناد کشدار بودن آن خودداری میکنید؟!
اولاً، در اظهارات آیتالله آملی لاریجانی چنین اختیاری برای شورای عالی امنیت ملی بیان نشده است؛
ثانیاً، بیان این مطلب از زبان یک نماینده مجلس نشان میدهد که: ایشان
تفاوت حبس و حصر و اعمال مجازاتها را نمیداند و منطوق اصل یکصد و هفتاد و
ششم قانون اساسی در اختیارات شورای عالی امنیت کشور را درک نمیکند، یا از
آن تغافل مینماید و یا آن که تمایل به حمایت بیقید و شرط از سران
فتنه، ایشان را از توجه به موازین حقوقی باز داشته است؛ زیرا وی با حذف
برخی واژههای اصل یکصد و هفتاد و ششم، چنین وانمود کرده که شورای عالی
امنیت کشور صرفاً وظیفهی «رصد امنیت داخلی و خارجی» را دارد، در حالی که
در اصل یکصد و هفتاد و ششم آمده است: «بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی
کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی» و از صراحت اصل مذکور میتوان
نتیجه گرفت حصر سران فتنه در مقام رفع یکی از تهدیدهای علیه امنیت کشور
بوده است. کما اینکه این گونه تصمیم در شورای عالی امنیت ملی مسبوق به
سابقه هم بوده است.
بسیار جای تاسف است که نماینده مجلس که باید به ادبیات تقنینی احاطه داشته باشد، تفاوت حصر و محکومیت به حبس یا اعدام را نداند. شورای عالی امنیت ملی دادگاه نیست که کسی را محکوم به حبس یا اعدام کند.
اولاً، وظیفهی دادگاه دادرسی است نه ایجاد تریبونی برای سخنرانی دیگران و رساندن حرفهای خود؛
ثانیاً، اصل علنی بودن محاکم که نمودی از نظام دادرسی اتهامی است، با
انتشار جلسات دادگاه در رسانهها متفاوت است. به همین جهت است که مادهی
188 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1388
که به اصل علنی بودن محاکم اشاره نموده، در تبصرهی 1 ضمن تعریف علنی بودن،
انتشار جریان دادرسی را با محدودیتهایی پیشبینی کرده است؛ توجه به این
نکته لازم است که قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 در مادهی 36 حتی انتشار
حکم محکومیت قطعی محکومان را منوط به عدم تهدید برای «اخلال در نظم یا
امنیت» نموده است. لذا دادن چنین فرصتی به متهمان در دادگاهها که در
مرحلهی دفاع از اتهامات است، موجبات قانونی ندارد.
ثالثاً، اصل علنی بودن دادگاهها با سه استثناء مواجه است که یکی از این
استثنائات، «مخل امنیت» بودن برگزاری علنی جلسات است. این استثناء در بند
«ب» مادهی 352 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 تکرار شده است.
ثانیاً، از بند 3 مذکور (بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی)، ضرورت «بحرانی بودن وضعیت» جهت ورود شورای عالی امنیت ملی ، استنباط نمیشود و لذا پس از تحقق مصوبه و طی مراحل قانونی آن، لازمالاجرا خواهد بود.