بر پایه این گزارش این روزنامه در مقالهای به بررسی تحولات اخیر در
عربستان و سفر باراک اوباما رئیس جمهور این کشور پرداخت و از وقوع دو کودتا
در طول یک هفته در عربستان خبر داد و نوشت: «روشن است که دو کودتای پی در
پی در طول یک هفته در عربستان روی داد. کودتای اول خانوادگی و کودتای دوم
آمریکایی بود. بسیاری درباره کودتای اول سخن گفتند اما روند کودتای دوم
همچنان درحال طرح ریزی و اجرا است.»
نویسنده مقاله ابتدا به تشریح روند کودتای خانوادگی در حاکمیت عربستان
پرداخت و نوشت: «ملک سلمان ساعاتی بعد از مرگ برادرش عبدالله بن عبدالعزیز
شاه سعودی، "مقرن" را ولیعهد و "محمد بن نایف" را جانشین ولیعهد کرد.
انتصاب بن نایف سناریوی طولانی و آرامی را که گفته شده عبدالله بن
عبدالعزیز سالها درحال طراحی آن بود، برهم زد. اینگونه از این سناریو
برداشت می شد که سلمان قبل از عبدالله وفات خواهد کرد و مقرن - که از
خاندان سدیری نیست- بعد از عبدالله به پادشاهی خواهد رسید و با اینکار متعب
فرزند عبدالله وارث تاج و تخت وی خواهد شد. اجرای این سناریو دو هدف را
دنبال می کرد. نخست کنار زدن خاندان سدیری و دوم، تضمین کنترل فرزندانش در
قدرت. اما این سناریو بعد از لحظاتی از مرگ عبدالله پایان یافت یعنی همان
لحظه ای که سلمان دستور تعیین محمد بن نایف را به عنوان جانشین ولیعهد و
وارث آینده و نسل سوم سعودی صادر کرد. اینگونه روشن شد که کودتای اول،
ماهیت و انگیزه خانوادگی داشت.»
این نویسنده به تشریح کودتای دوم درعربستان پرداخت و نوشت: «این کودتا یک
هفته بعد از مرگ عبدالله بن عبدالعزیز شاه سعودی صورت گرفت. این کودتا
دارای انگیزه و اهداف متفاوتی است. این کودتای اوباما است یا بهتر بگوییم
جنبش اصلاحی دوم آمریکا در ریاض است. این تعبیر را می توان برای درک بهتر
موضوع بکار برد که تعداد اعضای هیئت همراه اوباما در سفر اخیرش به عربستان
مساوی با تعدادی شخصیت ها و مسؤولانی بود که بعد از سفر اوباما، از پست ها و
مناصب حکومتی در عربستان کنار گذاشته شدند. 30 نفر همراه با اوباما به
ریاض آمدند و با خروج او از ریاض، بیش از 30 نفر از شخصیت ها و مسؤولان
سعودی از کاخ ها و مراکز تصمیم گیری عربستان خارج شده و از قدرت کنار
گذاشته شدند. ورود و خروج این شخصیت ها با اراده و خواست آمریکا و در وهله
اول به دلایل سیاسی و در وهله بعدی چه بسا برخی دلایل شخصی صورت گرفته
است.»
نویسنده در تشریح این دلایل سیاسی و چه بسا شخصی خاطر نشان ساخته: «درخصوص
دلایل سیاسی، ثابت شده است که آمریکا در اولویت های روشنی خصوصا در این
برهه زمانی در منطقه خاورمیانه دارد. اولین اولوت مقابله با تفکر
بنیادگرایی و تروریسم تندرو است. این اولویت در همه رفتارهای آمریکا در
منطقه ساری و جاری است. این اولویت تا امروز به قوت خود باقی است.
الاخبار تأکید کرد، دغدغه آمریکا در حال حاضر مقابله با تفکرات افراطی و
تندرو دینی قبل از تبدیل شدن آن به تروریسم و ماهیت تروریستی است. اینجا
است که نه تنها عبدالله بن عبدالعزیز و بندر بن سلطان هم موفق نشدند بلکه
اولی موضع بی طرفانه ای داشت و دومی خودش در آن دست داشت. این عقیده بسیاری
در واشنگتن و غرب است. لذا کودتای آمریکا در ریاض در راستای تامین منافع
سیاسی خودش متولد شد. محمد بن نایف وارث تخت و تاج شد. او مرد مبارزه با
تروریسم در زندانهای سعودی و در صحرای عربستان و داخل و خارج از این کشور
است. مردی است که در طول 10 ماه اخیر دوبار میهمان واشنگتن بود و مورد
استقبال کامل کاخ سفید قرار گرفت. پدیده ای که روابط آمریکا و عربستان از
زمان بندر بن سلطان به خود ندیده بود. بندری که خودش را همین کودتای آمریکا
از چرخه قدرت در عربسان خارج کرد.»
نویسنده این مقاله افزود: «اوباما به عربستان آمد که به حاکمانش بگوید؛
زمان همزیستی با بنیادگرایی به سرآمده است. زمان سکوت در برابر منابع فکری و
بنیادی و مالی آنها به سر آمده است. اوباما آمد تا به حاکمان جدید در ریاض
بگوید؛ این همسر من است که بدون حجاب در بین شما در سرزمین شما ایستاده
است. این تصور ائتلاف آینده ما است. تصویر کشور شما برای آینده. تصویری است
که تیم عبدالله - بندر آن را درک نمی کند یا قبول نمی کند. اینگونه بخش
دیگری از انگیزه های آمریکا نمایان می شوند به گونه ای که سیاست و مسائل
شخصی در هم می آمیزد.»
این نویسنده با اشاره به تاریخ فعالیت بندر به سلطان و روابطش در زمان بوش
پدر و پسر با آمریکا و سهم او در روابط بین ریاض و واشنگتن در برهه گذشته
تصریح کرد: «بندر بن سلطان از واشنگتن خارج شد. او دیروز از ریاض اخراج شد
زیرا کودتای سعودی او در طول سالها موفقیت آمیز نبود. زیرا کودتای آمریکا
در عربستان از جنبه سیاسی و شخصی به نظر می رسد که شانس بیشتری برای موفقیت
دارد.»
العالم