واقعاً (چهارشنبه 19 اردیبهشت) چه رنگی است؟ منطق ما می‌گوید که کلی بدبختی دیدیم اما احساسمان می‌گوید که سیاه نبود! اما چرا؟

به گزارش حوزه سینما باشگاه خبرنگاران؛ همین الان با دفتر یکی از روزنامه‌ها تماس بگیرید و سفارش یک آگهی را با این مضمون بدهید: به یک قاتل حرفه‌ای جهت کشتن اینجانب با رضایت کامل خودم و در قبال مبلغ 30 میلیون تومان نیازمندم. آن وقت عجیب تر از سفارش شما، این است که روزنامه‌ها آگهی‌تان را چاپ می‌کنند.
 
حتی اگر شما موضوعی خاص‌تر از این را هم سراغ داشتید، بدانید که حتما روزنامه‌ها به شرط آنکه عبارات ممنوعه در جمله بندی‌اش نباشد، منتشرش خواهند کرد و پر واضح است که این آزادی بیان کم نظیر، فقط یک دلیل دارد؛ پول.
 
اما حالا کسی پیدا شده که در روزنامه‌ای آگهی می‌دهد: قرار است مبلغ سی میلیون تومان به یک انسان واقعاً مستحق هبه شود. متقاضیان می‌توانند روزهای چهارشنبه، پنج‌شنبه و جمعه، 19 لغایت 21 اردیبهشت ماه برای اعلام درخواست خود به آدرس تهران، خیابان سهروردی شمالی... مراجعه کنند.
 
همه از اینکه جلال آشتیانی (با بازی امیر آقایی) برای پیدا کردن یک فرد مستحق چنین آگهی عجیبی را به روزنامه داده، تعجب می‌کنند اما هیچکس از خودش نمی‌پرسد چرا آن روزنامه، انتشار این آگهی را به راحتی پذیرفته است.
 
خب به نظر شما چرا هیچکس تعجب نمی‌کند؟ چون ظاهراً پولکی بودن به هیچ وجه چیز عجیبی نیست و طبیعتاً روال کار نشریات هم مثل تمام ارکان دیگر جامعه، باید بر اساس آرمان‌های مالی تنظیم شود.
 
شاید جلال برای پیدا کردن یک فرد مستحق روش خوبی را انتخاب نکرده باشد و حتی خود او هم وقتی می‌بیند که محل ملاقاتش با متقاضیان آن وام بلاعوض، این همه شلوغ شد و کار به دخالت پلیس هم کشید، به این اشتباه بودن اعتراف می‌کند، اما خطای واقعی را جلال مرتکب نشده.
 
جلال خرده سنگی در این مرداب ساکت انداخت و اژدهای مصیبت‌های فرو خورده‌ تعدادی از مردم جامعه‌اش را بیدار کرد. او البته از ابتدا هم قصد داشت که این اژدها را بیدار کند تا به مصافش برود و با 30 میلیون تومانی که از خیرش گذشته بود و قصد خیرات آن را داشت، می‌خواست که از این هیولا گردن بشکند، اما دیو قصه‌ خلاف تصور ساده‌ای که از آن داشتیم،‌ هزار و هزاران سر داشت.
 
آیا کسی نیست که در این شهر به شما 30 میلیون تومان پول بدهد؟‌ قطعاً هست و بیشتر از این‌ها هم می‌دهند، اما نه بلاعوض (حتی اگر محتاجید) و بدون یک بهره‌ی ربوی کمرشکن (حتی اگر در اسلام ربا حکم محاربه با خدا را داشته باشد) و نه بدون ضامن‌های تو در تو (حتی اگر همه بدانند که آدم بدبخت – بیچاره کسی را ندارد).
 
نمی‌دانم آیا شما هم با خواندن این جملات یاد همان کسی افتادید که تماشای این فیلم من را به یاد او انداخت یا نه؟ من که یاد پدر و مولایمان علی (ع) افتادم، آنگاه که وقتی می‌خواست شب‌ها سر بر بالین بگذارد، می‌گفت: آه ای خداوند جهان، هنوز چند نفر در این کره‌ی زمین گرسنه‌اند و من دارم می‌خوابم؟
 
اینکه آدم محتاج و مشکل دار در شهر و جامعه‌ی ما زیاد است، نکته‌ی عجیبی نیست اما عجیب آنجاست که بی تفاوتی را نسبت به این همه فوریت مهم در افراد دیگر همان اجتماع ببینیم و حتی عده‌ای از ما دندان طمع را تیز کرده و منتظر باشند تا با سوء استفاده از احتیاج همین محتاجان، آن‌ها را به دام ربا بیندازد.
 
همه‌ این اتفاقات وحشتناک را می‌شود چهارشنبه 19 اردیبهشت ماه در یکی از خیابان‌های تهران دید.
 
فکر می‌کنم خیلی لازم نیست از کارگردانی عالی و سناریوی فوق العاده‌ی (چهارشنبه 19 اردیبهشت ماه) حرفی زده شود چون به عقیده‌ام بهترین توصیف در مورد چیز‌های زیبا سکوت و یا صرفاً ابراز علاقه است و زیبایی را چیزی درک شدنی و وصف ناشدنی می‌دانم، اما می‌خواهم لااقل یک بند هم که شده راجع به رنگ نماهای فیلم حرف بزنم. البته نه درباره‌ همان رنگی که روی پرده می‌بینیم، بلکه آنچه از پشت کلمات و تصاویر فیلم پیداست.
 
آیا (چهارشنبه...) یک اثر سیاه نما بود؟ چطور فیلمی که این همه بدبختی و فلاکت را نشان داد، به نظر هیچکس سیاه نما نبود، اما حتی خیلی از آثار که اکثر لوکیشن‌هایشان اشرافیست، سیاه نما به نظر می‌رسند؟
 
واقعاً (چهارشنبه...) چه رنگی است؟ منطق ما می‌گوید که کلی بدبختی دیدیم اما احساسمان می‌گوید که سیاه نبود! اما چرا؟
 
چون تاکید فیلم روی بدبختی‌ آدم‌های بدبخت نیست، بلکه روی بیخیالی آدم‌های بیخیال و طمع افراد طمع کار دست گذاشته، بی آنکه حتی یک نفر از آن‌ها را نشان دهد.
 
(چهارشنبه...) نمی‌گوید که آه ما چقدر بدبختیم و چقدر آدم بدبخت داریم، بلکه آه می‌کشد از این همه بی تفاوتی و بی انصافی ما.
 
این فیلم بزرگ نمایی از مسکنت فرو دستان ایرانی نیست، طوری که انگار خواسته باشد مچ یک کشور مدعی را بگیرد و بگوید که ادعای توسعه نداشته باش، بلکه آن‌چه دیدیم، نهیب و نیشتری به فرادستان جامعه بود. جامعه‌ی که ادعای تبعیت از مشیء و مسلک مولایمان علی (ع) را دارد اما در عمل خیلی عقب تر از این‌ حرفاست.
 
اگر می‌خواهید پیام این فیلم را راستی آزمایی کنید، همین الان گوشی تلفن‌تان را بردارید تا برای سفارش هر نوع آگهی به یکی از روزنامه‌ها زنگ بزنید و اجازه بدهید به شما بگویم تنها چیزی که آن‌ها غیر از حرف‌های ممنوعه منتشرش نمی‌کنند، چیست: تقاضا می‌شود تمام کسانی که مثل اینجانب اعتقاد دارند روزنامه‌ای که در دستشان است هیچ آرمانی بالاتر از پول ندارد، روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه، 19 لغایت 21 اردیبهشت ماه مقابل دفتر این نشریه واقع در (تهران، خیابان ...) تجمع کنند.
 
یادداشت از میلاد جلیل زاده

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار