مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛در ابتدا مطلبی را از جعفر بلوری با عنوان«رویاهای سلطان اردوغان فاتح!»می خوانید که در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رسید:از آغاز «فتنه» در سوریه- که بیتردید تضعیف مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهمترین اهداف آن است- دولت ترکیه به طور مداوم در این فتنهانگیزی حضوری پررنگ داشته است. این حضور گاهی آنقدر «شور» شده که حتی، صدای طراحان اصلی فتنه یعنی آمریکا را هم در آورده است. طرح ترکیه برای حمله مستقیم نظامی به خاک سوریه و تشکیل منطقه حائل در مرز ترکیه و سوریه، تنها دو مورد از ماجراجوئیهایی است که ترکیه برای اجرا شدن آنها هر کاری که توانست کرد اما با مخالفت عاقلانه متحدینش مواجه شد و در نهایت به در بسته خورد.
اوایل هفته جاری اما، ارتش ترکیه علیه سوریه دست به یک ماجراجویی تازه و در عین حال عجیب و مضحک زد: لشکرکشی گسترده به خاک ترکیه. در نخستین ساعات روز یکشنبه بود که خبر رسید، ارتش ترکیه با 50 دستگاه تانک، جتهای جنگنده، خودروهای زرهی و صدها نیروی ویژه از شهر مرزی «عینالعرب» (کوبانی) وارد خاک سوریه شده است. برخی رسانههای ترکیه نیز بلافاصله با آب و تاب فراوان همراه با مقامات این کشور به تشریح چگونگی انجام عملیات «شاه فرات» پرداخته و با افتخار اعلام کردند، این حمله را بدون اینکه با کشوری در میان گذاشته باشند انجام دادهاند!
اما آنچه در این رویداد مضحکتر مینمود، هدف اعلامی از انجام چنین عملیاتی بود. بیرون کشیدن بقایای یک جسد؛ آن هم جسد پدربزرگ بنیانگذار سلسله عثمانی و انتقال موقت آن به خاک ترکیه. این هدف اعلامی مقامات ترکیه برای توجیه این تجاوز بود. آنکارا دلیل این لشگرکشی بیسابقه را، ممانعت از حمله احتمالی داعش به مقبره و در نتیجه اهانت به مرحوم سلیمان شاه عنوان کرده است! اما آیا حقیقتا هدف ترکیه از این لشگرکشی پر سروصدا همین بود که اعلام شد؟!
همان طور که در ابتدا اشاره شد، سرنگونی دولت بشار اسد بنا به دلایلی-که بررسی آن در این وجیزه نمیگنجد- برای آقای اردوغان هدفی است حیاتی. او برای رسیدن به این توهم، پیش از این هم ماجراجویی کرده و هزینههای آن را هم داده است. بنابر این، منطق حکم میکند پاسخ رسمی اعلام شده از سوی ترکیه را باور نکنیم و برای یافتن هدف یا اهداف واقعی این حرکت، به تبعات این عملیات روانی نیز نگاهی بیندازیم. به نظر میرسد، این اقدام در چارچوب همان هدف نهایی و توهمآلود اردوغان، یعنی سرنگونی اسد، صورت گرفته است. بخوانید:
با وجود اهمیت فوقالعاده زیاد سرنگونی نظام اسد برای اردوغان، وی در 4 سال گذشته هرگز جرات نکرده اقدام مستقیم نظامی جدی علیه دولت سوریه ترتیب دهد. احتمالا دلیل این امر در ناتوانی ارتش این کشور یا برخی ملاحظات داخلی و منطقهای بوده است. اردوغان سه پیروزی پی در پی خود در انتخابات را مرهون «ثبات اقتصادی و امنیتی» حاکم بر کشورش میداند. دو مقولهای که امروز در اتحادیه اروپا به کالایی کمیاب مبدل شده و مردم ترکیه آن را میدانند.
بنابراین هرگونه مداخله گسترده یا واقعی نظامی - صرفنظر از اینکه به موفقیت ختم شود یا نشود- میتواند این دو فاکتور مهم را از اردوغان برای همیشه بگیرد. از طرفی ارتش ترکیه بدون حمایت کشورهای غربی و ناتو- که مخالف دخالت نظامیاند- قادر به پیش بردن یک جنگ واقعی و آشکار با ارتش سوریه نیست. حزب حاکم ترکیه با پذیرفتن این ضعفها به این نتیجه رسیده که کشورش، تحمل تبعات سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی حاصل از یک «جنگ آشکار» را ندارد... فراموش نکنیم جامعه 500 هزار نفری علویان ترکیه را که غالبا در جنوبیترین استان این کشور یعنی «هاتای» (اسکندرون) زندگی میکنند. این پتانسیل انسانی، با علویهای سوری که نشان دادهاند در حمایت از اسد ثابتقدمند، رابطهای قوی و قبیلهای دارند!
بنابر این شاید استراتژیستهای ترکیه با درآوردن ادای جنگ و گرفتن عکسهای یادگاری از برافراشتن پرچم در خاک ترکیه، به دنبال پوشاندن این ضعفها باشند! به عبارتی اردوغان برای حفظ آبرو و پرستیژ هم که شده، به اینگونه بازیهای سیاسی نیاز دارد تا اولا به حریف-اینجا سوریه- و ثانیا به رقبای منطقهای القا کند، کشوری که مستحق رهبری جهان اسلام است ترکیه است! غافل از اینکه، تجاوز هر چند محدود به کشوری با مختصات سوریه که با ظرفیت تمام درگیر جنگی تمامعیار با تکفیریهای آدمخوار است، افتخار که ندارد هیچ، مایه شرمساری نیز هست، نیست؟
اما این عملیات، میتواند اهداف دیگری را نیز دنبال کند. ترکیه بارها تصریح کرده به دنبال ایجاد منطقه حائل در مناطق جنوبی و هممرز خود با سوریه است. کسی نمیداند آنچه نظامیان ترکیه در 35 کیلومتری خاک سوریه انجام داده، فقط جابهجایی نگهبانان مقبره و جسد سلیمان شاه بوده است. این حضور غیرقانونی میتواند با هدف آمادهسازی مقدمات ایجاد طرح «منطقه حائل»، برای ضربه زدن به پیروزیهای مهم ارتش سوریه به ویژه در استان حلب باشد. ارتش سوریه مدتی است این استان را محاصره کرده و طی روزهای گذشته حتی، خبرهایی از نفوذ افسران سوری به این استان که برای تکفیریها بسیار حیاتی است، منتشر شده است. هیچ بعید نیست طی هفتهها یا ماههای آینده، خبر آزادی این استان نیز مثل پتک بر سر تکفیریها فرود بیاید و کمر داعش و ترکیه را همانطور که در کوبانی شکست، در اینجا نیز بشکند. ترکیهای که برای جلوگیری از شکست تکفیریها در کوبانی حتی حاضر نشد، به زنان و کودکان این شهر که از ترس جنایات داعش به مرزهای ترکیه پناه آورده بودند، اجازه عبور دهد.
«توهم احیای امپراتوری عثمانی»، شاید دلیل سومی باشد برای انجام نمایش اخیر اردوغان. رئیس جمهوری که پیش از این با مقایسه علنی خود با «سلطان محمد فاتح» (هفتمین و بزرگترین پادشاه دولت عثمانی) یا استقبال عجیب از محمود عباس در کاخ جدید ریاست جمهوری، آرزوهایش را به نمایش گذاشته است. اواخر دیماه سال جاری اردوغان در کاخ جدید ریاست جمهوریاش، با گارد عجیب و غریبی متشکل از 16 نظامی نیزه و شمشیر و سپر به دست به استقبال رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین رفت!
واقعیت این است که، سه توهم «برکناری بشار اسد»، «رهبری بر جهان اسلام» و «احیای امپراتوری عثمانی»، با آغاز انقلابهای منطقهای به سراغ جناب اردوغان آمد. آمریکاییها که از خیزش انقلابهای منطقه به وحشت افتاده و با نگرانی وصف ناشدنی، به تقلای کشورهای درگیر انقلاب برای «الگویابی»، مینگریستند، با معرفی دولت اسلامگرا و سکولار اردوغان به عنوان «الگو»، به این توهمات دامن زدند. در بحبوحه انقلابهای منطقه، «استفان جي هادلي»، مشاور امنيت ملي آمريكا در دولت «جرج بوش» در گفت وگو با سايت شوراي روابط خارجي آمريكا گفته بود: «اكنون رهبران جديد (كشورهاي عربي) به دنبال بهبود اوضاع اقتصادي و ساختن كشورهاي خود هستند و در اين مسير تركيه الگوي مناسبي است.»
غرب پس از اینکه با هزار خدعه و نیرنگ توانست در برخی از کشورهای انقلابی منطقه، به طور موقت هم که شده، انقلابها را به محاق برده و امثال ژنرال سیسیها را روی کار بیاورد، دست از توهمزایی برای اردوغان برداشت؛ اما گویا، اردوغان هنوز نتوانسته یا نخواسته از این توهمات خارج شود؛ به قول هنرمندان سینما و تلویزیون، رئیس جمهور محترم ترکیه انگار هنور نتوانسته از «حس» خارج شود و همچنان در رویای «امپراتوری»، «رهبری» و «سرنگونی» مقاومت سیر میکند.
ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به مطلبی با عنوان«هر چه سد روی دریاچه ارومیه ساخته شد در زمان ابتکار بود»نوشته شده توسط مهندس نادر قاضیپور اختصاص یافت:یکـ حمید چیتچیان نماینده مردم تبریز در مجلس سوم متهم ردیف اول و معصومه ابتکار رئیس سازمان محیطزیست متهم ردیف دوم خشک شدن دریاچه ارومیه هستند. این دو نفر در خشک شدن دریاچه ارومیه نقش اساسی داشتند. برخی مسؤولان فقط بودجه و اعتبار گرفته و آن را صرف گشت و گذار خود میکنند اما تمام این هزینهها را به منطقه ما تحمیل میکنند. با وجود تمام وعدههایی که آنها تاکنون دادهاند و تمام اعتباراتی که برای احیای دریاچه ارومیه دریافت کردهاند، نهتنها هیچ اقدامی صورت نگرفته بلکه حتی یک قطره آب هم به این دریاچه نیامده است.
دوـ وقتی همزمان با ریاست جمهوری آقای روحانی، خانم ابتکار برای بار سوم رئیس سازمان محیطزیست شد حداقل 30 درصد دریاچه ارومیه آب بود اما بعد از مدیریت وی همان میزان هم از بین رفت؛ به طوری که امروز دریاچه ارومیه میزان بسیار ناچیزی آب دارد. سازمان محیطزیست برای خرید 2 دستگاه ویژه ایجاد ابرهای مصنوعی از خارج از کشور برای احیای دریاچه، اعتبار و بودجه هنگفتی دریافت کرد اما در حقیقت پول بیتالمال را هدر داد. میلیاردها تومان پول برای خرید دستگاههای انتقال آب در اختیار سازمان محیطزیست قرار داده شد تا به واسطه ایندو دستگاه دریاچه ارومیه را پرآب کنند، آب را از سطح پایین بالا کشانده و وارد دریاچه کنند و از طرف دیگر آبهای بارانی را به هم متصل کرده و بتوانند دریاچه ارومیه را لااقل در حدی کوچک حفظ کنند اما با این اقدام هم کاری برای دریاچه ارومیه انجام ندادند. فقط پول و بودجههای سنگین به اسم احیای دریاچه ارومیه میگیرند اما همه را صرف تبلیغات سیاسی و برگزاری جلسههایشان میکنند که هیچ نفعی برای ارومیه ندارد و فقط اهداف سیاسی آنها را دنبال میکند.
سه ـ نمایندگان مجلس با تمام اعتراضی که نسبت به عملکرد سیاسی و فرافکنانه سازمان محیطزیست دارند، نمیتوانند از رئیس این سازمان سوال کنند و تنها آقای رئیسجمهور میتواند از او سوال کند(!) دیوان محاسبات هم باید درباره هزینههای سنگینی که به بهانه احیای دریاچه ارومیه دریافت میکنند سوال کند که این اعتبارات و بودجههای هنگفتی که دریافت میکنید کجا و چگونه هزینه میکنید.
چهارـ در مساله آلودگی هوای تهران هم متاسفانه یک متولی مشخص برای پاسخگویی وجود ندارد. سازمان محیطزیست حل این معضل را به گردن شهرداری میاندازد اما از طرف دیگر هم خودش را از این مساله کنار نمیکشد و هم جالبتر اینکه فقط مسؤولیت را میدهد؛ بدون امکانات! خانم ابتکار دستور دادند آنتنهای پیایاس نصب نشود چون هوا را آلوده میکند در حالیکه آنتن ثابت هوا را آلوده نمیکند و این هم از ابتکارات خانم ابتکار است.
پنج ـ خانم ابتکار باید بپذیرد در مدیریت سازمان محیطزیست ناتوان است و اعلام شکست کند. وی باید صادقانه بگوید نمیتوانم مشکلات موجود را حل کنم و استعفا کند. دولت هم حل مشکل آلودگی هوای پایتخت را همان طور که شهردار تهران بیش از یک سال است گفته میتواند آن را رفع کند، به دست شورای شهر و شهرداری بسپارد تا این نهادها برای حل مشکل اقدام جدی انجام دهند. شهرداری هم برای حل مشکل آلودگی هوای تهران میتواند در جهت گسترش بیشتر خطوط مترو و بهبود سرویسدهی گام بردارد؛ البته اگر شرایط و امکانات و بودجه آن هم از سوی دولت فراهم شود.
شش ـ در دولت قبل میلیاردها تومان اعتبار مصوبه مجلس بود تا به واسطه آن مترو گسترش داده شود. این اعتبار را به اسم مترو و اتوبوس هوایی دریافت کردند اما هیچ اقدامی با وجود صرف این میزان اعتبار انجام ندادند. در صورتی که دستگاههای دولتی از خودروهای کممصرف استفاده کنند و شهرداری اتوبوسهای قدیمی را از رده خارج کند، میتوان امید داشت مشکل آلودگی هوا در تهران تا 40-30 درصد حل شود.
هفت ـ مساله ورود بنزینهای یورو 4 فقط بهانهای بود برای اینکه عدهای سرمایهدار بتوانند بنزین بیکیفیت و آلوده وارد کشور کنند. اگر بنزین وارداتی هوا را آلودهتر کرد و نتیجهای برای ملت نداشت جز بدتر شدن هوای زندگیشان، برای جیب برخی خیلی خوب بود! ادعای آلوده بودن بنزینهای تولیدی پتروشیمی را بهانه کردند تا از این طریق بنزینی که نهتنها یورو 4 نبود بلکه حتی یورو 2 هم نبود را وارد کشور کنند. اینها گفتند بنزینهای پتروشیمی تولید داخل آلوده است اما بررسیهای دستگاههای مختلف از جمله مجلس شورای اسلامی در کمیسیون اصل 90 و کمیسیون بهداشت ثابت کرد این ادعا دروغ است و فقط فرصتی شده تا عدهای بتوانند به منافع مالی و حزبی خود برسند.
هشت ـ در انتها باید بگویم در حالی که این همه مشکلات زیست محیطی داریم که با یک مدیریت جهادی باید حل شود؛ از قبیل آلودگی هوای تهران و کلانشهرها، ممکن نبودن تنفس در استانهای جنوب و غرب به علت میزان بالای ریزگردها، خشکی دریاچه ارومیه و بسیاری از تالابها و رودخانههای کشور، قطع روزانه درختان و از بین بردن مراتع و جنگلها از سوی سودجویان، مشکل داشتن بنزینهای وارداتیای که ارز زیادی را آن هم در این شرایط اقتصادی کشور خارج میکند و... خانم ابتکار دست از مطرح کردن موضوعی برنداشته که نهتنها هیچ کس نتوانسته ثابت کند مشکلساز است؛ بل دروغ بزرگ سرطانزا بودن آن بارها و بارها از سوی رئیس بخش سرطانشناسی کشور رد شده و با آزمایشهای مختلف آن را تکذیب کردهاند. موضوع پارازیت که موجب تشویش اذهان میشود، همواره از سوی ابتکار مطرح میشود. این ادعا از طرف ایشان و کسانی مطرح شده و میشود که برای رسیدن به منافع خود میخواهند فکر مردم را به ماهوارهها جلب کنند تا از طریق برنامههای ماهوارهای فرصت داشته باشند اهداف سیاسی خود را تامین کنند.
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«ضربه در وقت مقتضی»در ستون یادداشت خود به قلم دکترمحمد خوش چهره به چاپ رساند:مقام معظم رهبری چندی پیش در دیدار با مردم تبریز بر توانایی ایران برای به کارگیری ابزار تحریم گاز علیه غرب اشاره نموده و بر اعمال تحریم ها در «فرصتی که مناسب باشد» تاکید کردند. سخنانی که کارشناسان غربی به آن واکنش عقلانی نشان دادند. به عنوان نمونه «استفان لیوات» کارشناس روابط بین الملل مانند بسیاری دیگر از کارشناسان غربی در گفتگو با یکی از نشریات مطرح آمریکایی می گوید: «تحریم گازی اروپا از سوی جمهوری اسلامی ایران اقدامی است محتمل و در عین حال خطرناک. اگر ایران اراده کند می تواند بدون کمترین هزینه ممکن، اقتصاد اروپا را فلج کند. در شرایط فعلی ایران این قدرت را دارد که بخواهد اروپا را در سرمایی سخت و عمیق فرو ببرد. محمد الجوهری کارشناس سابق سرویس عرب زبان نشریه لورتسا نیز هشدار داد: «بسیار سخت خواهد بود اگر ایران بخواهد از ابزار تحریم گازی خود استفاده کند. به اعتقاد من غرب باید سخنان اخیر رهبر عالی ایران را جدی بگیرد.» یکی از محورهای کلیدی سخنان مسئولین غرب به رهبری آمریکا در طول سالهای پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی برای کسب امتیاز و تحصیل اهداف استعماری، تاکید بر افزایش و یا تغییر در شکل تحریم هاست. راهکارهای زیادی تاکنون از سوی کارشناسان و متخصصان برای مقابله با این فشار و تهدید ارائه شده است. از جمله این راهکارها، قطع وابستگی اقتصاد به نفت، رونق تولید داخلی، مبارزه با فساد و اهتمام جدی به رفع رکود تورمی حاضر در کشور است. طی تمام این مسیر و رسیدن به نقطه مطلوب، یقیناً زمانبر و نیازمند برنامه ریزی دقیق و عزم جدی است تا به جایگاهی برسیم که چشم طمع دشمن از نقطه ضعف ما که همانا اقتصاد است برای همیشه برداشته شود. اما در شرایط فعلی که فشار آنان در مذاکرات هسته ای برای بهره برداری های سیاسی و بین المللی بر تحریم ها متمرکز است، باید راهکارهایی در جهت مقابله با آن اندیشید که منبعث از نقاط ضعف حریف باشد. این روزها در عرصه بین المللی شاهد کش و قوس بین اروپا و فدراسیون روسیه هستیم که نگرانی اصلی، به تصمیم روسیه برای قطع و یا کاهش صادرات گاز به این قاره معطوف گردیده است. آمریکا و اتحادیه اروپا ۲۱ مقام و ۱۷ شرکت روسیه را پیشتر تحریم کرده بودند و در مقابل، روسیه نیز ورود مواد غذایی از اروپا و آمریکا را تحریم نمود. بنابراین اروپا، ناچار خواهد بود که در صورت عملی شدن این تهدید و قطع گاز اروپا توسط روسیه، به دیگر کشورهای بزرگ تولیدکننده گاز از جمله ایران و قطر چشم بدوزد.
ایران در حال حاضر بعد از روسیه در زمینه مخازن گازی در رتبه دوم جهان قرار دارد. قطر نیز در سال های اخیر پیشرفت های قابل توجهی در زمینه برداشت گازی داشته است اما ایران همچنان یکی از قدرت های برتر به شمار می رود و بدون شک طی سال های آینده این پیشرفت به صورت چشمگیری افزایش خواهد داشت. قطر در حالی صادرات گاز به بازار اروپا را هدف قرار داده است که با توجه به ساخت چندین خط لوله در خاک ترکیه از مبدا میدان شاه دنیز، سوریه تنها مسیر دستیابی قطری ها به قاره سبز خواهد بود و با عنایت به تامین مالی آشکار تروریست های سوریه توسط قطر، این امکان تقریباً محال است. در نتیجه مسئولین قطری به فکر تامین گاز اروپا از طریق کشتی افتاده اند که از این طریق نیز قیمت تمام شده گاز برای اروپا بسیار گران خواهد بود.در نتیجه لازم است برای فشار بر اروپا، بسترهای لازم برای انتقال و تامین گاز این قاره فراهم گردد. برای رسیدن به برداشت روزانه یک میلیارد متر مکعب گاز در روز، یک پیش نیاز نیز وجود دارد و آن، پیشرفت پروژه پارس جنوبی است که در فازهای 17 و 18 نیز راه اندازی و نهایی گردد و در فاز 25 به بهره برداری کامل برسد. قراردادهای گازی جدید بین ایران و کشورهایی مانند ژاپن، ایتالیا، سوئیس، عراق و هند در حال امضا شدن است که به احتمال فراوان در سال آینده بر تعداد قراردادهای گازی ایران با سایر کشورهای اروپایی افزوده خواهد شد.نکته دیگر، موقعیت شناسی و تعیین زمان مقتضی و مناسبی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره فرموده اند. این تحریم ها باید در زمانی عملی شود که مقامات اروپایی قادر به تصمیم گیری نیستند. فصل زمستان، زمان بسیار مناسبی است زیرا تقاضای گاز در مرحله اوج (اصطلاحاً در نقطه پیک) خود قرار دارد و نقطه مطلوب فشار آوردن به اروپاست. مصرف صنعتی و خانگی نیاز به تقاضای گاز را افزایش داده و چنانچه از عرضه گاز کاسته شود، سیاستمداران اروپایی در تنگنا قرار خواهد گرفت.
این امکان وجود دارد که اروپا برای تامین نیاز موقت گاز خود در فصل سرما که حدود 2 ماه دیگر به پایان می رسد، تقاضای خرید به ایران ارائه کند که در اینجا لازم است مسئولین در صورت دریافت پیشنهاد خرید حتی به قیمت بالا و مناسب، آن را با هوشمندی رد کنند.چنانچه این پیشنهاد موقت بسیار خوب و اغواگرانه پذیرفته شود، تصمیمات و سیاست های روسیه در قبال غرب نیز تضعیف می شود که در نهایت به سود سیاست های کلان کشور ما هم نیست. در این مقطع حساس، مسئولین ما با عدم فروش گاز به اروپا و تحریم آنها، علاوه بر فشار بر غرب در موضوعات راهبردی، قادرند از یک سو از روسیه در زمینه های گوناگون مانند انرژی هسته ای و سامانه پدافندی اس 300 امتیازگیری کنند و از سوی دیگر، چنانچه مایل نباشیم که چنین روندی را در قبال روسیه اتخاذ کنیم، با تحریم گازی اروپا، روسیه را وامدار و بدهکار خود نماییم. این نگاهی راهبردی و استراتژیک است که تهدیدات و ضعف های دشمن را به صورت موازی لحاظ می کند و در فرصت مناسب می تواند ضربه کاری را بر دشمن وارد کرده و نظام سلطه را دچار انفعال نماید.
محمدكاظم انبارلويي در مطلبی که با عنوان«شبيه معجزه!»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند اینگونه نوشت:رئيس جمهور محترم در همايش اقتصاد مقاومتي در روابط منطقهاي گفته است: "خوشبختانه تورم بالاي 40 درصد امروز به كمتر از 16 درصد رسيده، اين كار از لحاظ اقتصادي همانطور كه صاحب نظران داخلي و خارجي نوشتهاند شبيه معجزه است." امروزه عملكرد اقتصادي دولت زير چكش نقد اقتصاددانان است. حتي اقتصادداناني كه با دولت زاويه ندارند و در درون دولت و با دولت هستند، به اين سخن تفوه نداشتهاند كه دولت يازدهم كاري شبيه معجزه كرده است.
خوشبينترين افراد هر از چندي نقد مشفقانهاي در حوزه اقتصاد مطرح ميكنند كه معمولا با بيمهري و بياعتنايي رو به رو مي شوند.
برخي از دولتمردان كه در حوزه اقتصادي كار ميكنند اخيراً به جاي ارائه عملكرد و توجيه سياستها به طرح مسائلي بدون سند و مدرك در حوزه فساد اقتصادي در دولت گذشته براي تشويش اذهان عمومي روي آوردهاند، كه حتي صداي مقامات قضائي و نهادهاي نظارتي را هم درآوردهاند.
قرار بوده دولت بر اساس ابلاغ سياستهاي اقتصاد مقاومتي از سوي رهبري، كارهاي مهم و كليدي انجام دهد كه برخي از اين كارها "اعمالي" بوده نه "اعلامي" اما در حد اعلام هم به سمت آن نرفته است.
دولت در سال 92 فقط 35 درصد احكام بودجه را بر اساس سند رسمي تفريغ بودجه اين سال عمل كرده و بقيه را بر خلاف قانون نه عمل كرده و نه به اهداف آن رسيده است. دولت در باب مديريت منابع قرار بوده يارانه ثروتمندان را حذف كند و به هزار زخم خود در حوزه بيكاري و توانمندسازي توليد در داخل و حمايت از صادرات بزند اما به اين سمت نرفته است. دولت اصليترين وظيفه خود را كه گرفتن ماليات حقه است فراموش كرده و بر اساس اعلام و برآورد اقتصاددانان بيش از 80 هزار ميليارد تومان فرار مالياتي داشته است. اين مبلغ بيش از يك سوم كل بودجه عمومي دولت در سال 94 است.
سالانه 20 ميليارد دلار قاچاق كالا از مبادي ورودي و غيرورودي، وارد كشور ميشود. اين حجم از قاچاق كمر توليد را ميشكند، اما دولت راه حلي براي مقابله با آن ندارد.
دولت ميتوانست در همين يكسال و نيم اخير با اهتمام به اتمام پالايشگاه آناهيتا و پالايشگاه ستاره خليج فارس گام بزرگي براي عبور از خام فروشي نفت بردارد و ركورد تازهاي از فروش فرآوردههاي نفتي از جمله بنزين به جاي بگذارد. در اين مورد ما نه كمبود منابع مالي داشتيم و نه ضعفي از نظر فني و مهندسي! اما به اين سمت نرفتيم. يك عزم و كار جهادي ميتوانست به اين آرزو جامه عمل بپوشاند.
اهتمام به ارتقاي بهرهوري يكي از مهمترين سياستهاي ابلاغي اقتصاد مقاومتي بود. دولت در اين باره چه كارنامهاي دارد؟
رفع مشكل كمبود نقدينگي واحدهاي توليدي فقط يك توجه جدي را ميطلبيد كه توليد در داخل جان بگيرد و روح تازهاي به اقتصاد كشور دميده شود اما به اين سمت نرفتيم.
اين جهتگيريها ميتوانست در حوزه اقتصاد، معجزه به وجود بياورد، هيچ هزينهاي هم براي كشور و هيچ ربطي به تحريمهاي ظالمانه آمريكا هم نداشت. اما چرا نرفتيم؟ معلوم نيست.
طرح مسكن مهر را مزخرف ناميدند. اما از مواهب افتتاح و واگذاري و رضايت مردم برخوردار شدند. بازپرداخت منابع عظيمي كه از بانكها در اختيار مسكن مهر گذاشته شده با شروع دولت يازدهم، آغاز شده و اكنون ميلياردها تومان از اين منابع در حال بازگشت به بانكها است. همين خود باعث جمعآوري نقدينگي موجود در بازار است. اگر تورمي كاهش يافته و معجزهاي رخ داده بخشي از آن مربوط به جمع آوري نقدينگي و آغاز بازپرداخت وامها به بانكهاست.
اما چرا اين معجزه رضايت مردم و به تبع آن بازپرداخت وامها را مزخرف ميدانيم؟ معلوم نيست. در عين اينكه هيچ طرح عملي و هيچ حرف درست و درماني هم براي رفع معضل مسكن نداريم.
چه اصراري داريم وضعيت اقتصادي كشور را گل و بلبل بدانيم و آن را در حد معجزه توصيف كنيم؟ چه اصراري وجود دارد وقتي مركز آمار ايران تورم را در ماه بهمن 2/15 درصد اعلام كرده است، آقاي روحاني بگويد؛ "تورم بهمن ماه صفر بود!"
در حاليكه مشاور محترم اقتصادي رئيس جمهور و مغز متفكر تئوريهاي اقتصادي دولت يازدهم ميگويد: شرايط رفاهي مردم بدترشده است. وي تصريح ميكند: تغيير نكردن خالص اشتغال كشور در سال 83 تا 93 و روند بدتر شدن شرايط رفاهي خانوارها از دغدغههاي اقتصاد ايران است.
دولت يارانهها را بدون هيچ افزايشي به نرخ سال اول قانون هدفمندي يارانهها پرداخت ميكند. چگونه با همين ادعاي مهار تورم در حد24 درصد معتقد است معجزهاي رخ داده است؟
مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي ستاد بزرگداشت روز ملي مهندسين فرمودند:
- ما مي توانيم را در عمل به مردم نشان دهيد.
- فشار واردات، كشور را دارد از پا درميآورد.
- توليدات جوانهاي مؤمن نبايد مقهور واردات شود.
- با تكرار زباني اقتصاد مقاومتي، هيچ اتفاقي نمي افتد.
دولت قدري بايد دغدغههاي مردم و رهبري در حوزه اقتصاد مقاومتي بخصوص ساماندهي توليد ملي و مبارزه با قاچاق كالا را پاسخ دهد و اجازه دهد اگر معجزهاي رخ داده در عمل براي مردم رونمايي شود.
مطلبی که در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«تحریم و پس از آن»و نوشته شده به قلم محمود اسلامیان به چاپ رساند به شرح زیر است:از فعل و انفعالات بینالمللی و عکسالعمل خصوصا غیرمنطقی حزب حاکم رژیم صهیونیستی و بعضی از کشورهای منطقه میتوان احساس کرد مذاکرات هستهای در شرایط حساس و تعیینکنندهای قرار گرفته است. ملت بزرگ ایران با استقامت در این صحنه آرامآرام به حقوق خود نزدیک میشود. امید است غرب با دوری از نظرات گروههای تندرو حقانیت ایران زمین را به رسمیت بشناسد.
آنچه مهم است داشتن برنامه برای استفاده از فرصتهای به وجود آمده خواهد بود. فراموش نکنیم در دورهای بدون تحریم و با منابع عظیم درآمدی، به علت بیبرنامگی یک فرصت تاریخی را برای ساختن کشور از دست دادیم. ثمره آن بیکاری و تورم گسترده بود.
1- از جمله مزیتهای بزرگ کشور سرمایهپذیر بودن آن است؛ در صنایع گوناگون و زیرساختها امکان سرمایهگذاری بسیار وجود دارد. بسیاری از کشورها به علت رشد اقتصادی طی دهههای گذشته این امکان را نداشتند. سرمایهپذیری یک فرصت بزرگ پس از تحریم است.
2- بزرگترین چالش کشور فقدان یک استراتژی توسعه است؛ این امر خصوصا در حوزه صنعت و تولید تاثیرات نامطلوبی به همراه داشته است. ظرفیتهای غیراقتصادی و مکانیابیهای نامناسب باعث شده صدها سرمایهگذاری بزرگ با ابهام مواجه شوند. با استفاده از تجارب گذشته و بینالمللی میتوان به سرعت در حوزههای مختلف استراتژی مذکور را با یک فرآیند جمعی تعریف کرد. تعصبات قومی نباید در این امر تاثیرگذار باشند. استانهای کشور هرکدام مزیتهای مهم خدادادی دارند که میتوان با تکیه بر آنها نقشه راه توسعه منطقه را تعریف کرد. اتفاقات بسیار غیرمنطقی طی سالهای اخیر به وجود آمده که ادامه آن با توجه به شرایط اقتصادی کشور غیرممکن است.
3- یکی از مشکلات جدی کشور طی چند دهه گذشته تمرکزگرایی در اداره بوده است. بودجه سنگینی صرف اداره هزاران واحد دولتی در استانها میشود بدون آنکه این واحدها نقش جدی در توسعه داشته باشند. عموم تصمیمگیریها در درآمد و هزینه و طرحها به صورت متمرکز انجام میشود. این امر باعث میشود هم سازمانهای استانی در حداقل بهرهوری قرار گیرند و هم به اولویتهای منطقهای بیتوجهی شود. علاوه بر برنامهریزی در حل مشکلات نیز تمرکز حاکم است؛ برای مثال در رسیدگی به هزاران واحد تولیدی و آماده کردن آنها برای تولید و اشتغال عمده تصمیمات باید در پایتخت اتخاذ شود. در اکثر کشورها اموری همچون امنیت ملی، سیاست خارجی، سیاستگذاریهای کلان متمرکز و سایر امور به ایالات واگذار میشود. این امر باعث سرعت در حل مشکلات، امکان رصد کردن منطقی و مآلا رقابت سالم اقتصادی فیمابین استانها است. در شرایط فعلی به علت کاهش بودجههای عمرانی عملا ساختارهای انسانی با بهرهوری پایین کار میکنند. تحول مذکور میتواند پس از تحریمها سرعت رشد اقتصادی کشور را افزایش دهد. مشکل دیگر در این باب درگیر شدن مرکز با اجرائیات و بیتوجهی به مسائل کلان و استراتژیک است.
4- اشتغال: طی سالهای گذشته به علت اجرای ناقص طرح هدفمندی، تزریق میلیاردها دلار در امر واردات و ثبات نرخ ارز در مقابل تورم، تولید کشور آسیب جدی متحمل شده است. بعضی از گزارشها نشان میدهد حدود 50 درصد ظرفیت واحدهای تولیدی کشور (در حوزه خصوصی) فعال هستند. شرکتهای بزرگ دولتی به علت شرایط خاص ملی خود و حمایت دولت بهرغم حجم بدهیها محدودیت جدی ندارند. رکود ایجاد شده باعث تعطیلی هزاران واحد تولیدی شد و بانکها را نیز با مشکلات عدیده در امر معوقات مواجه کرده است. اولویت اول باید تامین منابع لازم برای بازگرداندن اشتغال از دست رفته در صنایع متوسط و کوچک باشد. این امر نیازمند واگذاری اختیارات به استانها جهت رصد کردن واقعیت و تصمیمگیریهای میدانی است. سرمایه بزرگی در کشور راکد مانده که بدون نیاز به سرمایهگذاری جدید و صرفا با پذیرش هزینههای ایجاد شده برای تولید، میتوان حداقل 2 میلیون شغل را به چرخه اقتصادی کشور بازگرداند. کارآفرینی که به علت شرایط تحمیل شده و نه قصور خویش بدهکار شده باید یاری شود.
در هر حال باید از تجارب پرهزینه گذشته بیاموزیم و آن را تبدیل به برنامههای کلان و خرد کرده تا بتوانیم پاسخگوی میلیونها جوان جویای کار و خدمت باشیم. وظیفه دولت امری راهبردی و وظیفه مردم حضور در صحنههای اجرایی است. مردم خوب ایران زمین نشان دادهاند عاشق خدمت به کشور و هموطنان خویش هستند.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را می خوانید که به مطلبی با عنوان«مرگ همسايه» نوشته شده توسط احسان کياني اختصاص یافت:مطالعه نامه جمعي از نمايندگان مجلس به رييسجمهور در خصوص سلب آزادي بيان منتقدان دولت، هر انسان منصفي را به خنده واميدارد؛ خنده تلخي که از گريه غمانگيزتر است. البته ما خوشحاليم اغلب برادران اصولگرا که تاکنون آزادي بيان جايي در زاويه ديدشان نداشت، بالاخره به اهميت اين مسأله پي بردهاند. ولي ماجرا اينجاست که چرا اکنون؟ آيا توقيف دو نشريه «رمز عبور» و «نُهم دي» اين برادران را برآشفته کرده است؟ اگر اينگونه است بايد توضيح داد که اين دو نشريه توسط هيأت نظارت بر مطبوعات به محاق توقيف رفتهاند و از جمع هفت نفره اين هيأت، تنها سه نفر وابسته به قوه مجريه هستند و اکثريت در اختيار اصولگرايان است. اما حتي اگر دولت مسئول توقيف اين نشريات و سلب آزادي بيان اصولگرايان باشد، باز هم نويسندگان اين نامه نشان دادهاند فقط وقتي آزادي بيان آنها و دوستانشان به خطر بيفتد نگران ميشوند. ما نيز از توقيف هيچ نشريهاي خوشحال نميشويم و اميدواريم اين دو نشريه نيز به زودي به عرصه مطبوعاتي بازگردند ولي اي کاش نويسندگان اين نامه همين نگراني و اعتراض را نسبت به مسدود شدن فضاي آزادي رقيب نيز مطرح ميکردند. آيا طي سالهاي گذشته و به خصوص در دوره هشتساله حاکميت يکپارچه اصولگرايي، هيچ نشريهاي توقيف نشد؟ هيچ منتقدي محکوم نشد؟ فضاي آزادي بيان مطلوب بود؟ چرا در اين دوره، هر گاه مطبوعات اصلاحطلب زير تيغ قرار ميگرفتند، جز معدودي اصولگراي راستين مانند علي مطهري و احمد توکلي صدايي از مجلس برنخاست؟ چرا اين برادران در همين يک سال و نيمي که از عمر دولت يازدهم ميگذرد، از توقيف سه روزنامه اصلاحطلب و سلب آزادي بيان منتقدانشان نگران نشدند؟ چون مرگ خوب است ولي براي همسايه!
در اين نامه خطاب به دکتر روحاني آمده است:«جنابعالي به جاي استقبال از انتقادات دلسوزانه منتقدان به عنوان حق قانوني آنها در نطقهاي مختلف خود، توهينهاي متعددي را نثار آنها کردهايد. توهينهايي مانند نسبت دادن کمسواد، بيشناسنامه، بزدل، بروند جهنم، تازه به دوران رسيدهها، نداشتن عقل سالم» اين از جمله انتقاداتي است که برخي دلسوزان و حاميان رييسجمهوري نيز به او وارد دانستهاند که چرا وي خود مستقيماً پاسخ منتقدانش را ميدهد. شأن و جايگاه وي اجل از آن است که پاسخ مقالات يا نطقهاي برخي مخالفان را علناً مطرح کند. ولي اين مسأله روي ديگر سکه عدم آزادي بيان حاميان دولت در عرصه عمومي و به خصوص مطبوعات است.
سخن اينجاست که اگر کسي جز رييسجمهور با اين صراحت و تندي پاسخ برخي مخالفان دولت را ميداد، چه سرنوشتي پيدا ميکرد؟! آيا کسي جز ايشان ميتوانست به صراحت بگويد: «اگر سرمايه، سايت، روزنامه، خبرگزاري، امکانات نظامي و ديگر مظاهر قدرت در يک نهاد جمع شود، ابوذر و سلمان هم که باشد فاسد ميشود» مگر وقتي يک وبسايت خبري نزديک به اصولگرايان، در يادداشتي تحليلي به اين مسأله پرداخت، به سرعت مجبور به حذف آن نگرديد. سپس برخي از همين نمايندگان نيز در مصاحبههاي متوالي خواستار برخورد با مسببان انتشار آن تحليل شدند.
اما نکته پاياني که در نامه مذکور آمده، اشارتي به سخنان اخير رييسجمهور بود که:«اگر کسي اعتقاد به رأي مردم ندارد، نميتواند مدير سطح بالاي کشور باشد» نويسندگان اين نامه، اين بخش از سخنان دکتر روحاني را نشانه «حذف اصولگرايان» ميدانند حال آنکه رييسجمهور در ادامه سخنانش گفته بود: «به سوابق، وابستگي سياسي و جناحي افراد کار ندارم» اين سخن رييسجمهور اصل وجودي مردمسالاري است. اگر قرار باشد اکثريت جامعه به يک فرد و جريان سياسي رأي دهند ولي همچنان پيشينيان را بر مصدر امور بينند، پس چرا رأي دادند؟! اين دولت با هدف حل معضلات ديپلماتيک و اقتصادي جامعه مستقر شده و کساني که در اين دو زمينه نميتوانند با برنامههاي دولت همراهي کنند بروند در جاي ديگري خدمت کنند. چيزي که زياد است مقام و جايگاه!