نوزادانی که با دو قلب و سه شش به دنیا میآیند، زمینلرزههای ناگهانی و تصادفات رانندگی بیدلیل در میان خرابههای شبحزده باعث شده تا برخی بگویند این شهر ایتالیایی «ملعونترین شهر اروپا» است.
ایتالیاییها نام این شهر کوچک را به زبان نمیآورند. اگر هم با سرعت غیرمجاز در جادههای «کلوبرارو» رانندگی کنید، پلیس از ترس نفرین شدن شما را جریمه نخواهد کرد. البته نکته جالب کلوبرارو (کلوبِر در لاتین به معنای مار بزرگ است) این است که بدنامی این شهر اصلا به صنعت گردشگری منطقه آسیب نزده است. حتی برای جذب گردشگر، هر تابستان جشنواره «بدشانسی به جادو تبدیل میشود» در این منطقه برگزار میشود تا گردشگران با تاریخ این شهر کوچک آشنا شوند.
در طول این جشنواره، اجراکنندگان داستانهایی از جادوگری، افسونگری و عاشقان بدشانس را برای بازدیدکنندگان تعریف میکنند. در واقع «نحسی» محوریت این جشنواره است. بازیگران جشنواره نیز نقش عزاداران و مردگان را بازی میکنند.
جادوگر کلوبرارو: یکی از نوادگان دختری او جادوگر بودن جد خود را انکار میکند، اما دیگران این داستان را باور دارند. النا دی ناپولی میگوید جدش جادوگر نبوده است.
روستاهای مجاور در منطقه «باسیلیکاتا» در جنوب ایتالیا زمانی که میخواهند در مورد کلوبرارو صحبت کنند از لفظ «آن شهر» استفاده میکنند و ساکنان روستاها و شهرهای مجاور از رد شدن از خرابههای هزارتو مانند این شهر اجتناب میکنند. این شهر کوچک باستانی از همان زمانی که به وجود آمد، نفرین شده بود و ریشه در اسم شهر دارد. در زبان لاتین، coluber به معنای مار بوده که در حقیقت تجسمی اهرمینی است.
مردم مناطق مجاور همواره از همان زمان تشکیل این شهر از آن میترسیدند، اما گفته میشود که یک وکیل و یک جادوگر در اوایل قرن بیستم این نفرین را احیا کردند.
داستان از این قرار است که «بیاجیو ویرجیلیو» یک وکیل پولدار و بدنام بود که هرگز یک پرونده را نمیباخت و دشمنان زیادی داشت. او روزی در دادگاه بود و برای اینکه بر حرف خودش پافشاری کند گفت: «اگر چیزی که میگویم اشتباه است، همین الان این لوستر بزرگ به پایین بیفتد.» اتفاقا همان اتفاق هم افتاد. در این حادثه البته به کسی آسیب نرسید، اما نام آن وکیل با بدشگونی گره خورد و کلوبرارو نیز به بدنامی مشهور شد. از آن پس هر اتفاق بدی که در شهر رخ میداد را به آن وکیل نسبت میدادند، به شکلی که نوادگان او مجبور شدند کلوبرارو را ترک کنند.
مدتها بعد، یک انسانشناس به آنجا رفت تا «فاتوچیِرا» را پیدا کند. او ساحرهای بود که چشم اهریمنی را برمیداشت. از نظر آن انسانشناس آن چشم اهریمنی با تفکرات بد خود مردم منطقه شکل گرفته بود. او به زنی به نام «لا کاتره» رسید که چروکهای صورتش عمیق بود. آن انسانشناس فکر کرد آن کسی که خواسته را پیدا کرده است. اما بعدها او گله کرد که خودش و تیمش مدام قربانی اتفاقات مرموزی شده بودند.
از آن موقع کلوبرارو به عنوان محل استراحت جادوگران لقب گرفت، اما «اِلنا دی ناپولی» از نوادگان آن زن پیر و مسئول برگزاری تور گردشگری این منطقه میگوید: «جد من جادوگر نبود. تنها یک زن معمولی مسن بود که شاید چهرهاش به یک جادوگر شبیه بود.» اما در طول دهههایی که این ماجراها میگذرد، اتفاقات عجیب زیادی در کلوبرارو افتاده که این خرافه را تقویت میکنند. ایتالیاییها و به ویژه کسانی که در این منطقه زندگی میکنند هم بسیار خرافاتی هستند و همین مسئله باعث بدنامی این شهر شده است.
گفته میشود که نفرینها فقط دامان ساکنان همانجا را میگیرد
چشمزخم در ورودی شهر فروخته میشود
برخی میگویند تمام این حرفها ساختهشده ساکنان روستاهای مجاور است
اگر نفرین نشده، چرا پلیس کسی را جریمه نمیکند؟
ایتالیاییها نام آن را به زبان نمیآورند