به گزارش خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران، بیست و ششمین سالگرد ارتحال خمینی کبیر در حالی برگزار شد که گرمای طاقت‌فرسای نیمه خرداد ماه نه تنها از حرارت حضور مردم ذره‌ای کم نکرده بود بلکه این حضور را چندین برابر کرده بود.

حضور اقشار مختلف مردم از جای جای میهن اسلامی از شمال و جنوب، از شرق و غرب مایه حیرت بود، مردمی که برای تجدید پیمان دوباره با پیر میکده سر از پا نمی‌شناختند گویی امروز 14 خرداد 68 است.

** دسته‌های عزاداری مردم خوزستان و آذربایجان در صحن حرم مطهر 

در میان سیل جمعیت، حضور نسل سه و چهار انقلاب که از امام خمینی (ره) چیزی به غیر از فیلم و عکس ندیده بودند، نیز  چشمگیر بود. گوشه‌ای از صحن حرم امام خمینی (ره) عزاداران شهرهای جنوبی از جمله خوزستان در دسته‌های عزاداری منسجم با لباس‌های مشکل به چشم می‌خوردند.

عزاداران آذری زبان در گوشه دیگر از صحن مطهر با پخش نوحه‌های ترکی به عزاداری مشغول بودند. چادرهای هلال احمر نیز برای خدمت‌رسانی به هموطنان در جای جای صحن‌های حرم مستقر بود. در بخش دیگری از حرم، بیمارستانی صحرایی از طرف بسیج وزارت بهداشت مستقر شده بود که به طور رایگان به معالجه زائرین بیمار می‌پرداختند.

** خانمی میانسال از خراسان جنوبی: یک تار موی رهبرم را با دنیا عوض نمی‌کنم 

در گرمای طاقت‌فرسا کنار بیمارستان صحرایی نشسته بودم خانم میانسالی که با وضعیت حرکتی نامناسبی به بیمارستان می‌رفت نظرم را به خود جلب کرد. از خراسان جنوبی آمده بود و به دلیل بالا رفتن قند خونش به بیمارستان مراجعه کرد، گویا چند روزی برای این سفر در راه بوده است. ابتدا طبس، پس از آن ازمیر و بعد به قم وارد شده بود و صبح امروز در تهران و در حرم مطهر مستقر شده بود.

از انگیزه‌اش که برای این سفر پرسیدم گفت به عشق رهبر به امید آن که لحظه‌ای از نزدیک ایشان را ببینیم و صدایش را بشنوم، آمده‌ام.  سوال کردم با وجود گرمای طاقت‌فرسا، آیا این سفر برایش مشکل نبود که گفت امروز برای آن که به همه ثابت کنم یک تار موی رهبر را با عالمی عوض نمی‌کنم اینجا هستم، می‌گفت امیدوارم آمریکایی‌ها هم این حضور را ببیند و از همه مهم‌تر بدانند که امروز عشق سیدعلی ما را در این جا جمع کرده است.

* شهروندی از زرین شهر فارس: از اینکه در فضایی تنفس می‌کنم که رهبری حضور دارند، خدا را شاکرم 

دیگری از زرین شهر فارس آمده بود. نمی‌دانست چند ساعت در راه بوده است. می‌گفت دو روز و دو شب در راه حرکت می‌کردیم. ظاهر و دستان پینه بسته‌اش بیانگر آن بود که زندگی سختی را سپری کرده است. از او نیز دلیل حضورش را سوال کردم و این چنین پاسخ داد زیارت امام و دیدار رهبری. می‌گفت هر سال با وجود مشقت زیاد به این سفر می‌آیم تا رهبرم را ببینم. پرسیدم مگر موفق می‌شوی حضرت آقا را با وجود این سیل عظیم جمعیت ببینی؟ و او پاسخ داد همین که در فضایی تنفس می‌کنم که ایشان نیز هستند خدا را شاکرم.