به نام خداوند رحمتگر مهربان | بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | |
پس از [شهادت] وى هيچ سپاهى از آسمان بر قومش فرود نياورديم و [پيش از اين هم] فروفرستنده نبوديم | وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِنْ جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ | |
تنها يك فرياد بود و بس و بناگاه [همه] آنها سرد بر جاى فسردند | إِن كَانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ | |
دريغا بر اين بندگان هيچ فرستادهاى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مىكردند | يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون | |
مگر نديدهاند كه چه بسيار نسلها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آنها به سويشان بازنمىگردند | أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ | |
و قطعا همه آنان در پيشگاه ما احضار خواهند شد | وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ | |
و زمين مرده برهانى است براى ايشان كه آن را زنده گردانيديم و دانه از آن برآورديم كه از آن مىخورند | وَآيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ | |
و در آن [زمين] باغهايى از درختان خرما و تاك قرار داديم و چشمهها در آن روان كرديم | وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنْ الْعُيُونِ | |
تا از ميوه آن و [از] كاركرد دستهاى خودشان بخورند آيا باز [هم] سپاس نمىگزارند | لِيَأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ | |
پاك [خدايى] كه از آنچه زمين مىروياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نمىدانند همه را نر و ماده گردانيده است | سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ | |
و نشانهاى [ديگر] براى آنها شب است كه روز را [مانند پوست] از آن برمىكنيم و بناگاه آنان در تاريكى فرو مىروند | وَآيَةٌ لَّهُمْ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ | |
و خورشيد به [سوى] قرارگاه ويژه خود روان است تقدير آن عزيز دانا اين است | وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ | |
و براى ماه منزلهايى معين كردهايم تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد | وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ | |
نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى جويد و هر كدام در سپهرى شناورند | لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ | |
و نشانهاى [ديگر] براى آنان اينكه ما نياكانشان را در كشتى انباشته سوار كرديم | وَآيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ | |
و مانند آن براى ايشان مركوبها[ى ديگرى] خلق كرديم | وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ | |
و اگر بخواهيم غرقشان مىكنيم و هيچ فريادرسى نمىيابند و روى نجات نمىبينند | وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنقَذُونَ | |
مگر رحمتى از جانب ما [شامل آنها گردد] و تا چندى [آنها را] برخوردار سازيم | إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ | |
و چون به ايشان گفته شود از آنچه در پيش رو و پشتسر داريد بترسيد اميد كه مورد رحمت قرار گيريد [نمىشنوند] | وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ | |
و هيچ نشانهاى از نشانههاى پروردگارشان بر آنان نيامد جز اينكه از آن رويگردان شدند | وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ | |
و
چون به آنان گفته شود از آنچه خدا به شما روزى داده انفاق كنيد كسانى كه
كافر شدهاند به آنان كه ايمان آوردهاند مىگويند آيا كسى را بخورانيم كه
اگر خدا مىخواست [خودش] وى را مىخورانيد شما جز در گمراهى آشكارى [بيش]
نيستيد | وَإِذَا
قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ
كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ
أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ | |
و مىگويند اگر راست مىگوييد پس اين وعده [عذاب] كى خواهد بود | وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ | |
جز يك فرياد [مرگبار] را انتظار نخواهند كشيد كه هنگامى كه سرگرم جدالند غافلگيرشان كند | مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ | |
آنگاه نه توانايى وصيتى دارند و نه مىتوانند به سوى كسان خود برگردند | فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ | |
و در صور دميده خواهد شد پس بناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خويش مىآيند | وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ | |
مىگويند اى واى بر ما چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت اين است همان وعده خداى رحمان و پيامبران راست مىگفتند | قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ | |
[باز هم] يك فرياد است و بس و بناگاه همه در پيشگاه ما حاضر آيند | إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ | |
امروز بر كسى هيچ ستم نمىرود جز در برابر آنچه كردهايد پاداشى نخواهيد يافت | فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ | |
در اين روز اهل بهشت كار و بارى خوش در پيش دارند | إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ | |
آنها با همسرانشان در زير سايهها بر تختها تكيه مىزنند | هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ | |
در آنجا براى آنها [هر گونه] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد | لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ | |
از جانب پروردگار[ى] مهربان [به آنان] سلام گفته مىشود | سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ | |
و اى گناهكاران امروز [از بىگناهان] جدا شويد | وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ | |
اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست | أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ | |
و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست | وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ | |
و [او] گروهى انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد آيا تعقل نمىكرديد | وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ | |
اين است جهنمى كه به شما وعده داده مىشد | هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ | |
به [جرم] آنكه كفر مىورزيديد اكنون در آن درآييد | اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ | |
امروز بر دهانهاى آنان مهر مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان بدانچه فراهم مىساختند گواهى مىدهند | الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ | |
و اگر بخواهيم هر آينه فروغ از ديدگانشان مىگيريم تا در راه [كج] بر هم پيشى جويند ولى [راه راست را] از كجا مىتوانند ببينند | وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ | |
و اگر بخواهيم هرآينه ايشان را در جاى خود مسخ مىكنيم [به گونهاى] كه نه بتوانند بروند و نه برگردند | وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ | |
و هر كه را عمر دراز دهيم او را [از نظر] خلقت فروكاسته [و شكسته] گردانيم آيا نمىانديشند | وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ | |
و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست اين [سخن] جز اندرز و قرآنى روشن نيست | وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ | |
تا هر كه را [دلى] زنده است بيم دهد و گفتار [خدا] در باره كافران محقق گردد | لِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ | |
آيا نديدهاند كه ما به قدرت خويش براى ايشان چهارپايانى آفريدهايم تا آنان مالك آنها باشند | أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ | |
و آنها را براى ايشان رام گردانيديم از برخىشان سوارى مىگيرند و از بعضى مىخورند | وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ | |
و از آنها سودها و نوشيدنيها دارند پس چرا شكرگزار نيستيد | وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ | |
و غير از خدا[ى يگانه] خدايانى به پرستش گرفتند تا مگر يارى شوند | وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ | |
[ولى بتان] نمىتوانند آنان را يارى كنند و آنانند كه براى [بتان] چون سپاهى احضار شدهاند | لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ | |
پس گفتار آنان تو را غمگين نگرداند كه ما آنچه را پنهان و آنچه را آشكار مىكنند مىدانيم | فَلَا يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ | |
مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفهاى آفريدهايم پس بناگاه وى ستيزهجويى آشكار شده است | أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ | |
و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد گفت چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مىبخشد | وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ | |
بگو همان كسى كه نخستينبار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرينشى داناست | قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ | |
همو كه برايتان در درختسبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مىافروزيد | الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ | |
آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده توانا نيست كه [باز] مانند آنها را بيافريند آرى اوست آفريننده دانا | أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ | |
چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مىگويد باش پس [بىدرنگ] موجود مىشود | إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ | |
پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست و به سوى اوست كه بازگردانيده مىشويد | فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ | |
|
| |
و به زجركنندگان كه به سختى زجر مىكنند | فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا | |
و به تلاوتكنندگان [آيات الهى] | فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا | |
كه قطعا معبود شما يگانه است | إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ | |
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و پروردگار خاورها | رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ | |
ما آسمان اين دنيا را به زيور اختران آراستيم | إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ | |
و [آن را] از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم | وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ | |
[به طورى كه] نمىتوانند به انبوه [فرشتگان] عال م بالا گوش فرا دهند و از هر سوى پرتاب مىشوند | لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ | |
با شدت به دور رانده مىشوند و برايشان عذابى دايم است | دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ | |
مگر كسى كه [از سخن بالاييان] يكباره استراق سمع كند كه شهابى شكافنده از پى او مىتازد | إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ | |
پس [از كافران] بپرس آيا ايشان [از نظر] آفرينش سختترند يا كسانى كه [در آسمانها] خلق كرديم ما آنان را از گلى چسبنده پديد آورديم | فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِينٍ لَّازِبٍ | |
بلكه عجب مىدارى و [آنها] ريشخند مىكنند | بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ | |
و چون پند داده شوند عبرت نمىگيرند | وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ | |
و چون آيتى ببينند به ريشخند مىپردازند | وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ | |
و مىگويند اين جز سحرى آشكار نيست | وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ | |
آيا چون مرديم و خاك و استخوانهاى [خرد] گرديديم آيا راستى برانگيخته مىشويم | أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ | |
و همين طور پدران اوليه ما | أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ | |
بگو آرى در حالى كه شما خواريد | قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ | |
و آن تنها يك فرياد است و بس و بناگاه آنان به تماشا خيزند | فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنظُرُونَ | |
و مىگويند اى واى بر ما اين است روز جزا | وَقَالُوا يَا وَيْلَنَا هَذَا يَوْمُ الدِّينِ | |
اين است همان روز داورى كه آن را تكذيب مىكرديد | هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ | |
كسانى را كه ستم كردهاند با همرديفانشان و آنچه غير از خدا مىپرستيدهاند | احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ | |
گرد آوريد و به سوى راه جهنم رهبرىشان كنيد | مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِيمِ | |
و بازداشتشان نماييد كه آنها مسؤولند | وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ | |
شما را چه شده است كه همديگر را يارى نمىكنيد | مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ | |
[نه] بلكه امروز آنان از در تسليم درآمدگانند | بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ | |
و بعضى روى به بعضى ديگر مىآورند [و] از يكديگر مىپرسند | وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ | |
[و] مىگويند شما [ظاهرا] از در راستى با ما درمىآمديد [و خود را حق به جانب مىنموديد] | قَالُوا إِنَّكُمْ كُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ | |
[متهمان] مىگويند [نه] بلكه با ايمان نبوديد | قَالُوا بَل لَّمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ | |
و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود بلكه خودتان سركش بوديد | وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ بَلْ كُنتُمْ قَوْمًا طَاغِينَ | |
پس فرمان پروردگارمان بر ما سزاوار آمد ما واقعا بايد [عذاب را] بچشيم | فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ | |
و شما را گمراه كرديم زيرا خودمان گمراه بوديم | فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ | |
پس در حقيقت آنان در آن روز در عذاب شريك يكديگرند | فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ | |
[آرى] ما با مجرمان چنين رفتار مىكنيم | إِنَّا كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ | |
چرا كه آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مىشد خدايى جز خداى يگانه نيست تكبر مىورزيدند | إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ | |
و مىگفتند آيا ما براى شاعرى ديوانه دست از خدايانمان برداريم | وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ | |
ولى نه [او] حقيقت را آورده و فرستادگان را تصديق كرده است | بَلْ جَاء بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ | |
در واقع شما عذاب پر درد را خواهيد چشيد | إِنَّكُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِيمِ | |
و جز آنچه مىكرديد جزا نمىيابيد | وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ | |
مگر بندگان پاكدل خدا | إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ | |
آنان روزى معين خواهند داشت | أُوْلَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ | |
[انواع] ميوهها و آنان مورد احترام خواهند بود | فَوَاكِهُ وَهُم مُّكْرَمُونَ | |
در باغهاى پر نعمت | فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ | |
بر سريرها در برابر همديگر [مىنشينند] | عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ | |
با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمىآيند | يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِن مَّعِينٍ | |
[بادهاى] سختسپيد كه نوشندگان را لذتى [خاص] مىدهد | بَيْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ | |
نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستى [و فرسودگى] مىافتند | لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ | |
و نزدشان [دلبرانى] فروهشتهنگاه و فراخديده باشند | وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ | |
[از شدت سپيدى] گويى تخم شتر مرغ [زير پ ر ]ند | كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ | |
پس برخىشان به برخى روى نموده و از همديگر پرسوجو مىكنند | فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ | |
گويندهاى از آنان مىگويد راستى من [در دنيا] همنشينى داشتم | قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ | |
[كه به من] مىگفت آيا واقعا تو از باوردارندگانى | يَقُولُ أَئِنَّكَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِينَ | |
آيا وقتى مرديم و خاك و [مشتى] استخوان شديم آيا واقعا جزا مىيابيم | أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِينُونَ | |
[مؤمن] مىپرسد آيا شما اطلاع داريد [كجاست] | قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ | |
پس اطلاع حاصل مىكند و او را در ميان آتش مىبيند | فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاء الْجَحِيمِ | |
[و] مىگويد به خدا سوگند چيزى نمانده بود كه تو مرا به هلاكت اندازى | قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدتَّ لَتُرْدِينِ | |
و اگر رحمت پروردگارم نبود هرآينه من [نيز] از احضارشدگان بودم | وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ | |
[و از روى شوق مىگويد] آيا ديگر روى مرگ نمىبينيم | أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ | |
جز همان مرگ نخستين خود و ما هرگز عذاب نخواهيم شد | إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ | |
راستى كه اين همان كاميابى بزرگ است | إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ | |
براى چنين [پاداشى] بايد كوشندگان بكوشند | لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلْ الْعَامِلُونَ | |
آيا از نظر پذيرايى اين بهتر استيا درخت زقوم | أَذَلِكَ خَيْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ | |
در حقيقت ما آن را براى ستمگران [مايه آزمايش و] عذابى گردانيديم | إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِينَ | |
آن درختى است كه از قعر آتش سوزان مىرويد | إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ | |
ميوهاش گويى چون كلههاى شياطين است | طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّيَاطِينِ | |
پس [دوزخيان] حتما از آن مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند | فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ | |
سپس ايشان را بر سر آن آميغى از آب جوشان است | ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِيمٍ | |
آنگاه بازگشتشان بىگمان به سوى دوزخ است | ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ | |
آنها پدران خود را گمراه يافتند | إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّينَ | |
پس ايشان به دنبال آنها مىشتابند | فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ | |
و قطعا پيش از آنها بيشتر پيشينيان به گمراهى افتادند | وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ | |
و حال آنكه مسلما در ميانشان هشداردهندگانى فرستاديم | وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ | |
پس ببين فرجام هشداردادهشدگان چگونه بود | فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ | |
به استثناى بندگان پاكدل خدا | إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ | |
و نوح ما را ندا داد و چه نيك اجابتكننده بوديم | وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ | |
و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم | وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ | |
و [تنها] نسل او را باقى گذاشتيم | وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمْ الْبَاقِينَ | |
و در ميان آيندگان [آوازه نيك] او را بر جاى گذاشتيم | وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ | |
درود بر نوح در ميان جهانيان | سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ | |
ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم | إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ | |
به راستى او از بندگان مؤمن ما بود | إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ | |
سپس ديگران را غرق كرديم | ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ | |
و بىگمان ابراهيم از پيروان اوست | وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ | |
آنگاه كه با دلى پاك به [پيشگاه] پروردگارش آمد | إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ | |
چون به پدر[خوانده] و قوم خود گفت چه مىپرستيد | إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ | |
آيا غير از آنها به دروغ خدايانى [ديگر] مىخواهيد | أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ | |
پس گمانتان به پروردگار جهانها چيست | فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ | |
پس نظرى به ستارگان افكند | فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ | |
و گفت من كسالت دارم | فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ | |
پس پشتكنان از او روى برتافتند | فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ | |
تا نهانى به سوى خدايانشان رفت و [به ريشخند] گفت آيا غذا نمىخوريد | فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ | |
شما را چه شده كه سخن نمىگوييد | مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ | |
پس با دست راست بر سر آنها زدن گرفت | فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ | |
تا دوان دوان سوى او روىآور شدند | فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ | |
[ابراهيم] گفت آيا آنچه را مىتراشيد مىپرستيد | قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ | |
با اينكه خدا شما و آنچه را كه برمىسازيد آفريده است | وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ | |
گفتند برايش [كوره]خانهاى بسازيد و در آتشش بيندازيد | قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ | |
پس خواستند به از نيرنگى زنند و[لى] ما آنان را پست گردانيديم | فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ | |
و [ابراهيم] گفت من به سوى پروردگارم رهسپارم زودا كه مرا راه نمايد | وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ | |
اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شايستگان بخش | رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ | |
پس او را به پسرى بردبار مژده داديم | فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ | |
و
وقتى با او به جايگاه سعى رسيد گفت اى پسرك من من در خواب [چنين] مىبينم
كه تو را سر مىبرم پس ببين چه به نظرت مىآيد گفت اى پدر من آنچه را
مامورى بكن ان شاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت | فَلَمَّا
بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ
أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا
تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ | |
پس وقتى هر دو تن دردادند [و همديگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پيشانى بر خاك افكند | فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ | |
او را ندا داديم كه اى ابراهيم | وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ | |
رؤيا[ى خود] را حقيقت بخشيدى ما نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم | قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ | |
راستى كه اين همان آزمايش آشكار بود | إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِينُ | |
و او را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانيديم | وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ | |
و در [ميان] آيندگان براى او [آوازه نيك] به جاى گذاشتيم | وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ | |
درود بر ابراهيم | سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ | |
نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم | كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ | |
در حقيقت او از بندگان با ايمان ما بود | إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ | |
و او را به اسحاق كه پيامبرى از [جمله] شايستگان است مژده داديم | وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ | |
و به او و به اسحاق بركت داديم و از نسل آن دو برخى نيكوكار و [برخى] آشكارا به خود ستمكار بودند | وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ | |
و در حقيقت بر موسى و هارون منت نهاديم | وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ | |
و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ رهانيديم | وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ | |
و آنان را يارى داديم تا ايشان غالب آمدند | وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ | |
و آن دو را كتاب روشن داديم | وَآتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ | |
و هر دو را به راه راست هدايت كرديم | وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ | |
و براى آن دو در [ميان] آيندگان [نام نيك] به جاى گذاشتيم | وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآخِرِينَ | |
درود بر موسى و هارون | سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ | |
ما نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم | إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ | |
زيرا آن دو از بندگان با ايمان ما بودند | إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ | |
و به راستى الياس از فرستادگان [ما] بود | وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ | |
چون به قوم خود گفت آيا پروا نمىداريد | إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ | |
آيا بعل را مىپرستيد و بهترين آفرينندگان را وامىگذاريد | أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ | |
[يعنى] خدا را كه پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست | اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ | |
پس او را دروغگو شمردند و قطعا آنها [در آتش] احضار خواهند شد | فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ | |
مگر بندگان پاكدين خدا | إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ | |
و براى او در [ميان] آيندگان [آوازه نيك] به جاى گذاشتيم | وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ | |
درود بر پيروان الياس | سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ | |
ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مىدهيم | إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ | |
زيرا او از بندگان با ايمان ما بود | إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ | |
و در حقيقت لوط از زمره فرستادگان بود | وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ | |
آنگاه كه او و همه كسانش را رهانيديم | إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ | |
جز پيرزنى كه در ميان باقىماندگان [و خاكسترشدگان] بود | إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ | |
سپس ديگران را هلاك كرديم | ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ | |
و در حقيقتشما بر آنان صبحگاهان | وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ | |
و شامگاهان مىگذريد آيا به فكر فرو نمىرويد | وَبِاللَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ | |
و در حقيقتيونس از زمره فرستادگان بود | وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ | |
آنگاه كه به سوى كشتى پر بگريخت | إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ | |
پس [سرنشينان] با هم قرعه انداختند و [يونس] از باختگان شد | فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ | |
[او را به دريا افكندند] و عنبرماهى او را بلعيد در حالى كه او نكوهشگر خويش بود | فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ | |
و اگر او از زمره تسبيحكنندگان نبود | فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ | |
قطعا تا روزى كه برانگيخته مىشوند در شكم آن [ماهى] مىماند | لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ | |
پس او را در حالى كه ناخوش بود به زمين خشكى افكنديم | فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ | |
و بر بالاى [سر] او درختى از [نوع] كدوبن رويانيديم | وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ | |
و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم | وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ | |
پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم | فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ | |
پس از مشركان جويا شو آيا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است | فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ | |
يا فرشتگان را مادينه آفريديم و آنان شاهد بودند | أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ | |
هشدار كه اينان از دروغ پردازى خود قطعا خواهند گفت | أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ | |
خدا فرزند آورده در حالى كه آنها قطعا دروغگويانند | وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ | |
آيا [خدا] دختران را بر پسران برگزيده است | أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ | |
شما را چه شده چگونه داورى مىكنيد | مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ | |
آيا سر پند گرفتن نداريد | أَفَلَا تَذَكَّرُونَ | |
يا دليلى آشكار [در دست] داريد | أَمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُّبِينٌ | |
پس اگر راست مىگوييد كتابتان را بياوريد | فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ | |
و ميان خدا و جنها پيوندى انگاشتند و حال آنكه جنيان نيك دانستهاند كه [براى حساب پسدادن] خودشان احضار خواهند شد | وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ | |
خدا منزه است از آنچه در وصف مىآورند | سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ | |
به استثناى بندگان پاكدل خدا | إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ | |
در حقيقتشما و آنچه [كه شما آن را] مىپرستيد | فَإِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ | |
بر ضد او گمراهگر نيستيد | مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ بِفَاتِنِينَ | |
مگر كسى را كه به دوزخ رفتنى است | إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِيمِ | |
و هيچ يك از ما [فرشتگان] نيست مگر [اينكه] براى او [مقام و] مرتبهاى معين است | وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ | |
و در حقيقت ماييم كه [براى انجام فرمان خدا] صف بستهايم | وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ | |
و ماييم كه خود تسبيحگويانيم | وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ | |
و [مشركان] به تاكيد مىگفتند | وَإِنْ كَانُوا لَيَقُولُونَ | |
اگر پند [نامها]ى از پيشينيان نزد ما بود | لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْرًا مِّنْ الْأَوَّلِينَ | |
قطعا از بندگان خالص خدا مىشديم | لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ | |
ولى [وقتى قرآن آمد] به آن كافر شدند و زودا كه بدانند | فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ | |
و قطعا فرمان ما در باره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين] رفته است | وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ | |
كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتما پيروز خواهند شد | إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ | |
و سپاه ما هرآينه غالبآيندگانند | وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ | |
پس تا مدتى [معين] از آنان روى برتاب | فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ | |
و آنان را بنگر كه خواهند ديد | وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ | |
آيا عذاب ما را شتابزده خواستارند | أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ | |
[پس هشداردادهشدگان را] آنگاه كه عذاب به خانه آنان فرود آيد چه بد صبحگاهى است | فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِينَ | |
و از ايشان تا مدتى [معين] روى برتاب | وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ | |
و بنگر كه خواهند ديد | وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ | |
منزه است پروردگار تو پروردگار شكوهمند از آنچه وصف مىكنند | سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ | |
و درود بر فرستادگان | وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ | |
و ستايش ويژه خدا پروردگار جهانهاست | وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ | |
|
| |
آرى آنان كه كفر ورزيدند در سركشى و ستيزهاند | بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ | |
چه بسيار نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [ما را] به فرياد خواندند و[لى] ديگر مجال گريز نبود | كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ | |
و از اينكه هشداردهندهاى از خودشان برايشان آمده درشگفتند و كافران مى گويند اين ساحرى شياد است | وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ | |
آيا خدايان [متعدد] را خداى واحدى قرار داده اين واقعا چيز عجيبى است | أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ | |
و بزرگانشان روان شدند [و گفتند] برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعا هدف [ما]ست | وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ | |
[از طرفى] اين [مطلب] را در آيين اخير [عيسوى هم] نشنيدهايم اين [ادعا] جز دروغبافى نيست | مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ | |
آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است [نه] بلكه آنان در باره قرآن من دودلند [نه] بلكه هنوز عذاب [مرا] نچشيدهاند | أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ | |
آيا گنجينههاى رحمت پروردگار ارجمند بسيار بخشنده تو نزد ايشان است | أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ | |
آيا فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن ايشان است [اگر چنين است] پس [با چنگ زدن] در آن اسباب به بالا روند | أَمْ لَهُم مُّلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ | |
اين سپاهك دستههاى دشمن در آنجا [=ب در] در هم شكستنىاند | جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ | |
پيش از ايشان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب [عمارت و] خرگاهها تكذيب كردند | كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ | |
و ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه [نيز به تكذيب پرداختند] آنها دستههاى مخالف بودند | وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ | |
هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد | إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ | |
و اينان جز يك فرياد را انتظار نمىب رند كه هيچ [مجال] سر خاراندنى در آن نيست | وَمَا يَنظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ | |
و گفتند پروردگارا پيش از [رسيدن] روز حساب بهره ما را [از عذاب] به شتاب به ما بده | وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ | |
بر آنچه مىگويند صبر كن و داوود بنده ما را كه داراى امكانات [متعدد] بود به ياد آور آرى او بسيار بازگشتكننده [به سوى خدا] بود | اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ | |
ما كوهها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش مىكردند | إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ | |
و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشتكننده [و خدا را ستايشگر] بودند | وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ | |
و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصلهدهنده عطا كرديم | وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ | |
و آيا خبر دادخواهان چون از نمازخانه [او] بالا رفتند به تو رسيد | وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ | |
وقتى
[به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد گفتند مترس
[ما] دو مدعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده پس ميان ما به حق
داورى كن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش | إِذْ
دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ
بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا
تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ | |
اين [شخص] برادر من است او را نود و نه ميش و مرا يك ميش است و مىگويد آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است | إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ | |
[داوود]
گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خودش بر تو ستم كرده و
در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مىدارند به استثناى كسانى كه
ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه
ما او را آزمايش كردهايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و
توبه كرد | قَالَ
لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا
مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ
آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ
أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ | |
و بر او اين [ماجرا] را بخشوديم و در حقيقت براى او پيش ما تقرب و فرجامى خوش خواهد بود | فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ | |
اى
داوود ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم پس ميان مردم به حق
داورى كن و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در كند در حقيقت
كسانى كه از راه خدا به در مىروند به [سزاى] آنكه روز حساب را فراموش
كردهاند عذابى سختخواهند داشت | يَا
دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ
النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ
اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ
شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ | |
و
آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم اين گمان
كسانى است كه كافر شده [و حقپوشى كرده]اند پس واى از آتش بر كسانى كه كافر
شدهاند | وَمَا
خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ
الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ | |
يا [مگر] كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كردهاند چون مفسدان در زمين مىگردانيم يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار مىدهيم | أَمْ
نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ
فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ | |
[اين] كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كردهايم تا در [باره] آيات آن بينديشند و خردمندان پند گيرند | كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ | |
و سليمان را به داوود بخشيديم چه نيكو بندهاى به راستى او توبهكار [و ستايشگر] بود | وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ | |
هنگامى كه [طرف] غروب اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند | إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ | |
[سليمان] گفت واقعا من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجاب ظلمتشد | فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ | |
[گفت اسبها] را نزد من باز آوريد پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام وقف كردن آنها در راه خدا] | رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ | |
و قطعا سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم پس به توبه باز آمد | وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ | |
گفت پروردگارا مرا ببخش و ملكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد در حقيقت تويى كه خود بسيار بخشندهاى | قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ | |
پس باد را در اختيار او قرار داديم كه هر جا تصميم مىگرفت به فرمان او نرم روان مىشد | فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاء حَيْثُ أَصَابَ | |
و شيطانها را [از] بنا و غواص | وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ | |
تا [وحشيان] ديگر را كه جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند [تحت فرمانش درآورديم] | وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ | |
[گفتيم] اين بخشش ماست [آن را] بىشمار ببخش يا نگاه دار | هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ | |
و قطعا براى او در پيشگاه ما تقرب و فرجام نيكوست | وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ | |
و بنده ما ايوب را به ياد آور آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد | وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ | |
[به او گفتيم] با پاى خود [به زمين] بكوب اينك اين چشمهسارى استسرد و آشاميدنى | ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ | |
و [مجددا] كسانش را و نظاير آنها را همراه آنها به او بخشيديم تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد | وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ | |
[و
به او گفتيم] يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند
مشكن ما او را شكيبا يافتيم چه نيكوبندهاى به راستى او توبهكار بود | وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ | |
و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه نيرومند و ديدهور بودند به يادآور | وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ | |
ما آنان را با موهبت ويژهاى كه يادآورى آن سراى بود خالص گردانيديم | إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ | |
و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند | وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ | |
و اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به ياد آور [كه] همه از نيكانند | وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنْ الْأَخْيَارِ | |
اين يادكردى است و قطعا براى پرهيزگاران فرجامى نيك است | هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ | |
باغهاى هميشگى در حالى كه درهاى [آنها] برايشان گشودهاست | جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الْأَبْوَابُ | |
در آنجا تكيه مىزنند [و] ميوههاى فراوان و نوشيدنى در آنجا طلب مىكنند | مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ | |
و نزدشان [دلبران] فروهشتهنگاه همسال است | وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ | |
اين است آنچه براى روز حساب به شما وعده داده مىشد | هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ | |
[مىگويند] در حقيقت اين روزى ماست و آن را پايانى نيست | إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِن نَّفَادٍ | |
اين است [حال بهشتيان] و [اما] براى طغيانگران واقعا بد فرجامى است | هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ | |
به جهنم درمىآيند و چه بد آرامگاهى است | جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ | |
اين جوشاب و چركاب است بايد آن را بچشند | هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ | |
و از همين گونه انواع ديگر [عذابها] | وَآخَرُ مِن شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ | |
اينها گروهىاند كه با شما به اجبار [در آتش] درمىآيند بدا به حال آنها زيرا آنان داخل آتش مىشوند | هَذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَكُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُوا النَّارِ | |
[به رؤساى خود] مىگويند بلكه بر خود شما خوش مباد اين [عذاب] را شما خود براى ما از پيش فراهم آورديد و چه بد قرارگاهى است | قَالُوا بَلْ أَنتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ | |
مىگويند پروردگارا هر كس اين [عذاب] را از پيش براى ما فراهم آورده عذاب او را در آتش دو چندان كن | قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ | |
و مىگويند ما را چه شده است كه مردانى را كه ما آنان را از [زمره] اشرار مىشمرديم نمىبينيم | وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ | |
آيا آنان را [در دنيا] به ريشخند مىگرفتيم يا چشمها[ى ما] بر آنها نمىافتد | أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ | |
اين مجادله اهل آتش قطعا راست است | إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ | |
بگو من فقط هشداردهندهاى هستم و جز خداى يگانه قهار معبودى ديگر نيست | قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ | |
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است همان شكستناپذير آمرزنده | رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ | |
بگو اين خبرى بزرگ است | قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ | |
[كه] شما از آن روى برمىتابيد | أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ | |
مرا در باره ملاء اعلى هيچ دانشى نبود آنگاه كه مجادله مىكردند | مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ | |
به من هيچ [چيز] وحى نمىشود جز اينكه من هشداردهندهاى آشكارم | إِن يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ | |
آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل خواهم آفريد | إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِينٍ | |
پس چون او را [كاملا] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم سجدهكنان براى او [به خاك] بيفتيد | فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ | |
پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند | فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ | |
مگر ابليس [كه] تكبر نمود و از كافران شد | إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ | |
فرمود
اى ابليس چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق
كردم سجده آورى آيا تكبر نمودى يا از [جمله] برترىجويانى | قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ | |
گفت من از او بهترم مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل آفريدهاى | قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ | |
فرمود پس از آن [مقام] بيرون شو كه تو راندهاى | قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ | |
و تا روز جزا لعنت من بر تو باد | وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ | |
گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگيخته مىشوند مهلت ده | قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ | |
فرمود در حقيقت تو از مهلتيافتگانى | قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ | |
تا روز معين معلوم | إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ | |
[شيطان] گفت پس به عزت تو سوگند كه همگى را جدا از راه به در مىبرم | قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ | |
مگر آن بندگان پاكدل تو را | إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ | |
فرمود حق [از من] است و حق را مىگويم | قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ | |
هرآينه جهنم را از تو و از هر كس از آنان كه تو را پيروى كند از همگىشان خواهم انباشت | لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ | |
بگو مزدى بر اين [رسالت] از شما طلب نمىكنم و من از كسانى نيستم كه چيزى از خود بسازم و به خدا نسبت دهم | قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ | |
اين [قرآن] جز پندى براى جهانيان نيست | إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ | |
و قطعا پس از چندى خبر آن را خواهيد دانست | وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ | |
|
| |
ما [اين] كتاب را به حق به سوى تو فرود آورديم پس خدا را در حالى كه اعتقاد [خود] را براى او خالصكنندهاى عبادت كن | إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ | |
آگاه
باشيد آيين پاك از آن خداست و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود
گرفتهاند [به اين بهانه كه] ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر
به خدا نزديك گردانند نمىپرستيم البته خدا ميان آنان در باره آنچه كه بر
سر آن اختلاف دارند داورى خواهد كرد در قيقتخدا آن كسى را كه دروغپرداز
ناسپاس است هدايت نمىكند | أَلَا
لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ
أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى
إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ | |
اگر
خدا مىخواست براى خود فرزندى بگيرد قطعا از [ميان] آنچه خلق مىكند آنچه
را مىخواست برمىگزيد منزه است او اوستخداى يگانه قهار | لَوْ
أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا
يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ | |
آسمانها
و زمين را به حق آفريد شب را به روز درمىپيچد و روز را به شب درمىپيچد و
آفتاب و ماه را تسخير كرد هر كدام تا مدتى معين روانند آگاه باش كه او
همان شكستناپذير آمرزنده است | خَلَقَ
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى
النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ
وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ
الْغَفَّارُ | |
شما
را از نفسى واحد آفريد سپس جفتش را از آن قرار داد و براى شما از دامها
هشت قسم پديد آورد شما را در شكمهاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى
[ديگر] در تاريكيهاى سه گانه [م شيمه و رحم و شكم] خلق كرد اين استخدا
پروردگار شما فرمانروايى [و حكومت مطلق] از آن اوستخدايى جز او نيست پس
چگونه [و كجا از حق] برگردانيده مىشويد | خَلَقَكُم
مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم
مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ
أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِكُمُ
اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى
تُصْرَفُونَ | |
اگر
كفر ورزيد خدا از شما سخت بىنياز است و براى بندگانش كفران را خوش
نمىدارد و اگر سپاس داريد آن را براى شما مىپسندد و هيچ بردارندهاى بار
[گناه] ديگرى را برنمىدارد آنگاه بازگشتشما به سوى پروردگارتان است و شما
را به آنچه مىكرديد خبر خواهد داد كه او به راز دلها داناست | إِن
تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمْ وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ
الْكُفْرَ وَإِن تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ
أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ
تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ | |
و
چون به انسان آسيبى رسد پروردگارش را در حالى كه به سوى او بازگشتكننده
است مىخواند سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا كند آن [مصيبتى] را كه
در رفع آن پيشتر به درگاه او دعا مىكرد فراموش مىنمايد و براى خدا
همتايانى قرار مىدهد تا [خود و ديگران را] از راه او گمراه گرداند بگو به
كفرت اندكى برخوردار شو كه تو از اهل آتشى | وَإِذَا
مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا
خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِن قَبْلُ
وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ
بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ | |
[آيا
چنين كسى بهتر است] يا آن كسى كه او در طول شب در سجده و قيام اطاعت [خدا]
مىكند [و] از آخرت مىترسد و رحمت پروردگارش را اميد دارد بگو آيا كسانى
كه مىدانند و كسانى كه نمىدانند يكسانند تنها خردمندانند كه پندپذيرند | أَمَّنْ
هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ
وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ
وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ | |
بگو
اى بندگان من كه ايمان آوردهايد از پروردگارتان پروا بداريد براى كسانى
كه در اين دنيا خوبى كردهاند نيكى خواهد بود و زمين خدا فراخ است بىترديد
شكيبايان پاداش خود را بىحساب [و] به تمام خواهند يافت | قُلْ
يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا
فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا
يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ | |
بگو من مامورم كه خدا را در حالى كه آيينم را براى او خالص گردانيدهام بپرستم | قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ | |
و مامورم كه نخستين مسلمانان باشم | وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ | |
بگو من اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى هولناك مىترسم | قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ | |
بگو خدا را مىپرستم در حالى كه دينم را براى او بىآلايش مىگردانم | قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي | |
پس
هر چه را غير از او مىخواهيد بپرستيد [ولى به آنان] بگو زيانكاران در
حقيقت كسانىاند كه به خود و كسانشان در روز قيامت زيان رساندهاند آرى اين
همان خسران آشكار است | فَاعْبُدُوا
مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا
أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ
الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ | |
آنها
از بالاى سرشان چترهايى از آتش خواهند داشت و از زير پايشان [نيز]
طبقهايى [آتشين است] اين [كيفرى] است كه خدا بندگانش را به آن بيم مىدهد
اى بندگان من از من بترسيد | لَهُم
مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَمِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِكَ
يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ يَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ | |
و[لى]
آنان كه خود را از طاغوت به دور مىدارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى
خدا بازگشتهاند آنان را مژده باد پس بشارت ده به آن بندگان من كه | وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ | |
به سخن گوش فرامىدهند و بهترين آن را پيروى مىكنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان | الَّذِينَ
يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ
هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ | |
پس آيا كسى كه فرمان عذاب بر او واجب آمده [كجا روى رهايى دارد] آيا تو كسى را كه در آتش است مىرهانى | أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي النَّارِ | |
ليكن
كسانى كه از پروردگارشان پروا داشتند براى ايشان غرفههايى است كه بالاى
آنها غرفههايى [ديگر] بنا شده است نهرها از زير آن روان است وعده
خداستخدا خلاف وعده نمىكند | لَكِنِ
الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ
مَّبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا
يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَادَ | |
مگر
نديدهاى كه خدا از آسمان آبى فرود آورد پس آن را به چشمههايى كه در
[طبقات زيرين] زمين است راه داد آنگاه به وسيله آن كشتزارى را كه رنگهاى آن
گوناگون است بيرون مىآورد سپس خشك مىگردد آنگاه آن را زرد مىبينى سپس
خاشاكش مىگرداند قطعا در اين [دگرگونيها] براى صاحبان خرد عبرتى است | أَلَمْ
تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ
فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ
يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ
لَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ | |
پس
آيا كسى كه خدا سينهاش را براى [پذيرش] اسلام گشاده و [در نتيجه]
برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مىباشد [همانند فرد تاريكدل است] پس
واى بر آنان كه از سختدلى ياد خدا نمىكنند اينانند كه در گمراهى آشكارند | أَفَمَن
شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ
فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي
ضَلَالٍ مُبِينٍ | |
خدا
زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه متضمن وعد و وعيد نازل كرده است
آنان كه از پروردگارشان مىهراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مىافتد سپس
پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مىگردد اين است هدايتخدا هر كه را بخواهد
به آن راه نمايد و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست | اللَّهُ
نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ
تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ
جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ
يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ | |
پس
آيا آن كس كه [به جاى دستها] با چهره خود گزند عذاب را روز قيامت دفع
مىكند [مانند كسى است كه از عذاب ايمن است] و به ستمگران گفته مىشود آنچه
را كه دستاوردتان بوده است بچشيد | أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ | |
كسانى [هم] كه پيش از آنان بودند به تكذيب پرداختند و از آنجا كه حدس نمىزدند عذاب برايشان آمد | كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمْ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ | |
پس خدا در زندگى دنيا رسوايى را به آنان چشانيد و اگر مىدانستند قطعا عذاب آخرت بزرگتر است | فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ | |
و در اين قرآن از هر گونه مثلى براى مردم آورديم باشد كه آنان پندگيرند | وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ | |
قرآنى عربى بىهيچ كژى باشد كه آنان راه تقوا پويند | قُرآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ | |
خدا
مثلى زده است مردى است كه چند خواجه ناسازگار در [مالكيت] او شركت دارند
[و هر يك او را به كارى مىگمارند] و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است
آيا اين دو در مثل يكسانند سپاس خداى را [نه] بلكه بيشترشان نمىدانند | ضَرَبَ
اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَاء مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا
سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ
أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ | |
قطعا تو خواهى مرد و آنان [نيز] خواهند مرد | إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ | |
سپس شما روز قيامت پيش پروردگارتان مجادله خواهيد كرد | ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ |