خلق و خوی نقی اگرچه توانسته در خدمت خلق جذابیتهای داستانی قرار بگیرد، اما در واقعیت زندگی هیچکدام از این رفتارها قابل تحمل نیستند.
این یک قاعدهی کلی درباره نسبت هنر و واقعیت است که امر واقع، گاهی وقتی که در آینهی بیان هنری منعکس میشود، شکل عوض نمیکند اما خاصیت عوض میکند.
گاهی یک چیز تلخ واقعی، وقتی در قاب هنر رفت ما را میخنداند و برعکس چیزی شیرین و دوست داشتنی، وقتی که به زبان هنر کلامیده شد، تکرار و کلیشه و مرارتبار به نظر خواهد رسید.
نقی معمولی فقط توی سریال خوب است و در عالم واقع، اصلاً نمیشود او را تحمل کرد.
اما نقی نماینده کدام گروه اجتماعی است؟
نقدی که به او میشود، به کدام طیف و لایه و طبقه اجتماعی کنایه دارد؟
از کجا آمده و چرا حسود و مدعی و خرابکار و تلخ زبان است؟
بعضیها به غلط فکر میکنند که کاراکتر نقی، کنایهای به روستاییان است اما حقیقت این نیست.
بستر داستان پایتخت در یک روستای مازندرانی قرار داده شده و این رود در انتها به دریای کل جامعه میریزد.
سالها آنتنهای ما پر شده بودند از سریالهای آپارتمانی طنز و جدی.
سریالهایی که در یک لوکیشن محدود تهیه میشدند و خرجشان کم و تولیدشان آسان بود.
در آن سریالها ما فضاهای داخلی مبله و به شدت شیک و مدرنی را میدیدیم که یک کاراکتر مثلاً فقیر و مستأجر، ساکن آن بود.
جالب است هیچ کس به این موارد اعتراضی نکرد و مثلاً نگفت چطور کسی که در چنین خانهی پر زرق وبرقی زندگی میکند، در پول خرید یک نوشابه یا پرداخت کرایه تاکسی در میماند و به چند میوه و شیرینی در خانه همسایشان اینقدر حریص است؟
آن افراد، هر کدامشان به اصطلاح نمایندهی یک قشر اجتماع بودند.
یکی نمایندهی مستأجرها، یکی نمایندهی کارمندان متوسط الاوضاع، یکی نمایندهی تازه مزدوجان پا نگرفته و درگیر در اقتصاد و... اما کسی نمی پرسید که چرا محیط پیرامونی این افراد با آنچه که نمایندهاش هستند سنخیت ندارد.
مثلاً چرا طرف مستأجر و فقیر است اما آپارتمان دویست متریاش کاناپههای چند میلیونی دارد؟
حالا اما یک سریال، بستر داستانگوییاش را در جایی انتخاب کرده که قابلیت عمومیت یافتن بیشتری دارد.
علی آباد، روستا یا شهرستانی نیست که حتی یک تهرانی هم با آن احساس بیگانگی کند.
این محیط، اصیل و خودمانی است و همه در آن همدیگر را میشناسند برای همین روابط انسانی در آنجا ماتریسی میشوند و قابلیت طرح خیلی از موضوعات، در چنین بستری به وجود میآید.
اما اگر نقی نماد و نمایندهی قشر روستایی نیست، پس چه چیزی است؟
سریال خانه سبز را به یاد دارید؟
در آن سریال یک موتیف وجود داشت که زنها را دور هم جمع میکرد و همگی سبزی پاک میکردند اما زنهای فامیل و آشنا که به بهانهی سبزی پاک کردن دور هم جمع میشدند، در حقیقت هدفشان غیبت کردن و ایراد صحبتهایی بود که اصطلاحاً به آنها میگوییم حرفهای خاله زنکی.
نقدهای این چنینی، به آن دسته از خصوصیات بد اجتماعی که بیشتر متعلق به زنان هستند، تا به حال بارها در سریالهای تلویزیونی ما صورت گرفته و حالا شاید نوبت آن بود که بعضی خصوصیات بد اجتماعی که مردانه هستند هم محل یک نقد طنازانه قرار بگیرند.
نقی معمولی نمادی از تمام خصوصیات بدی است که یک مرد، در سنین مختلف جوانی، میانسالی و حتی پیری میتواند داشته باشد؛ ادعا، حسادت و چشم و هم چشمیهای مدعیانه، تلخندها و کنایههای تیزو گزنده به این و آن که باز هم از سر خود بزرگبینی و مدعی بودن چنین شکلی پیدا کردهاند و...
نقی نماد تمام مردهایی است که وقتی در یک تاکسی میتینگ میگیرند، به عنوان کارشناس در مورد اقتصاد، دیپلماسی، فرهنگ، جامعه شناسی، ادیان و مذاهب و هزار چیز دیگر اظهارنظر میکنند و جالب اینجاست که این کارشناسان خودخوانده، بر خلاف کارشناسان واقعی، اصلاً نظر مخالف را بر نمیتابند و توقع دارند همه، هر چیزی را که آنها گفتند قبول کنند؛ مردهایی که مدعیاند بیشتر از همه میفهمند، زرنگتر از همه، با معرفتتر و لوطیتر از همه و با تجربهتر از همهاند و مردهایی که اگر احساس کنند کسی اندازهای بالاتر از آنها به نظر میآیند، شدیداًحسودیشان میشود.
اینها همه خصوصیات مذموم مردانهای هستند که نمود اجتماعی هم دارند و اگر نه همه، لااقل خیلی از ذکور جامعه به نسبتهای مختلف دچار آنهایند.
نقی یک آدم معمولی است، یک مرد معمولی و ایرادهایی دارد که زبان رسمی و رسانهای ما مدتها جرأت نقد کردنش را نداشت ولی راحت وجودش را نفی میکرد.
انگار نه انگار که ما چنین خصوصیات بدی را هم بین مردها داریم و انگار نه انگار که این اخلاقیات آنها به قول معروف گاهی شر میشود.
حالا نمایش دادن کاراکتر نقی پاسخی است به این پرسش که؛ مگه داریم؟ مگه میشه؟
انتهای پیام/
یعنی گاهی نمایش یک رفتار غلط در قالب طنز، مخاطب را از آن متنفر میکند. اما گاهی هم به طوری به نمایش در میآید که نه تنها متنفر نمیکند بلکه مخاطب از آن الگو برداری میکند.
به هر حال تشخیص من این است که این سریال از بقیه سریال های تلویزیون سالم تر و سازنده تر بوده است.
همین که مردم مارو با کاراشون میخندونن یه دنیا ارزش داره
مممممممنون از همه عوامل سریال پایتخت
مانند شخصیت نقی در امعه ما بسیار هستند مانند خودخواهی و با کنایه صحبت کردن و تهمت زدن سریع بدون صحبت به طرف مقابل
شما را یاد چه چیزی میندازه؟
منچکه به شخصه از اون دست نوشته لذت بردم
ضمنا اي كاش بپرسن از كارگردان محترم كه هدف و نسخ تسبيح سريال چه بود واقعاً ؟؟؟
اما به نظرم نقد میتوانست کامل تر شود اگر نقی در بستر چند ساله خود دیده میشد. دقیقا میخواستم چیزی که عطیه خانم هم اشاره کردند را متذکر بشم. من سر در نمیارم, چرا شخصیت نقی در طی این سالها دچار سقوط شده؟ البته افراد معمولی جامعه ما طی ده سال اخیر دچار تنزل شخصیتی شده اند اما بعید میدانم به این سرعت و به این شوری باشد. همچنین, علت چنین تنزلی در جامعه روشن است: از اوضاع نامساعد اقتصادی تا اتفاقات نامساعد سیاسی و انواع فسادها, بویژه فساد مالی و اداری؛ اما علل سقوط پر شیب شخصیت نقی نامعلوم است. لااقل به روشنی بیان نشده
از کجا معلوم که این نوشته ها حقیقت داشته باشه
والا
با اون اخلاق ...
ولی از پایتخت 3 و بستر تعریف شده برای شکستهای نقی، واکنشها و عکس العملهای این شخصیت چند برابر حد معمول نمایش داده شد. اینکه برای افزایش بار طنز بود یا برای نشون دادن مشکلات در قاب هنر، در هر حال شخصیت نقی رو کلا عوض کرد. دیگه مرد مسئول خانواده با اشکالات معمولی نبود. موجودی آزاردهنده بود که فقط به خاطر شخصیت فیلم پایتخت بودن میبینیمش
کاش این حرفا تاثیرم داشته باشه
خیلی نکته ظریف و درستی داشت
خوندن این نوشته باعث شد کمی در مورد خودم فکر کنم، ممنون