ضربالمثلی که اشاره به انجام کارهای بیهوده و عبث دارد. اموری که هیچ منفعتی در آن برای فرد مترتب نباشد. مثل اینکه از تکه لباسی بریده و بر لباسی دیگر پیوند بزنیم. در مثل حاضر هم این طور که آمده، کوتاهی سبیل را با درازی ریش جبران کردن نشان از انجام کار بیهودهکردن است.
حال باید دید که ریشه این ضربالمثل به کدام قصه برمیگردد.
********************************
در حکایات آمده است که ...
کامرانمیرزا در میان سایر فرزندان ناصرالدین شاه در نزد پدر عزیزتر بود. نایبالسلطنه شاه بود در آن زمان. او چند نایب داشت که ماموران اجرایی دارالحکومه بودند. هریک سعی داشتند تا خود را نزد نایبالسلطنه (کامرانمیرز) عزیز کنند و بیشتر به چشم او بیایند. یکی از این نایبان دارالحکومه، نایبغلام نامی بود که هیکل درشت و ریش انبوهش بسیار در میان سایر نواب جلوه داشت و البته کامران میرزا نایبالسلطنه هم توجه خاصی به او داشت.
تنها عیبی که از نظر خود نایب غلام نقص بزرگی بود و همیشه از آن رنج میبرد، این بود که سبیلش یک تا بیشتر نداشت و این موضوع حتی از چشم نایبالسلطنه هم دور نمیماند. روزی که از مقابل صف نواب میگذشت، نایب غلام را دید و گفت: «نایب غلام، یکتای سبیلت را کجا گذاشتی؟» از این کلام همه خندیدند و نایب شرمنده شد.
در فکر بود که چه کند تا دیگر این نقص به چشم نیاید و اسباب تمسخر دیگران نشود.
به سلمانی رفت و آرایشگر را تهدید کرد و مجبور، که هرچه سریعتر یک طرف سبیلش را که اصلا مو نداشت، پر کند.
استاد سلمانی که تعجب کرده بود هرچه گفت که نمی شود و نمیتوانم به خرج نایب غلام نرفت. آرایشگر مدام میگفت که نمیتواند در این فرصت کم و با این عجله سبیل مناسبی پیدا کند و پشت لب او بچسباند. اما نایب غلام نمیپذیرفت.
خلاصه از نایب اصرار بود و از آرایشگر انکار.
تا اینکه فکری به ذهن نایب غلام رسید و به آرایشگر گفت: کمی از ریش بلند مرا قیچی کن و به سبیل بچسبان!
آرایشگر که تعجب کرده بود، با ترس و لرز و از بیم جان دست به کار شد. انقدر دستانش میلرزید و از طرفی هم نایب غلام عجله داشت که سر آخر نایب خود دست به کار شد و با عجله مقداری از ریش را قیچی کرد و به جای تای سبیل نداشتهاش چسباند.
پس از آن نایب غلام به سرعت خود را به دارالحکومه رساند تا بلکه این بار مورد توجه و تفقد نایب السلطنه کامران میرزا قرار گیرد.
نایب غلام این بار هم خندهدار شده بود، گرچه سبیلش پیوندی پیدا کرده بود اما یک طرف ریشش قیچیشده و ناقص بود.
اما نایب تصور میکرد که دیگر نقص گذشته را ندارد و این یعنی همه چیز رو به راه است و خود حرکتی رو به جلوست. این شد که سعی کرد بیش از دیگر نایبان دارالحکومه در چشم کامران میرزا بیاید.
اما کامران میرزا نایبالسلطنه، این بار هم که نایب غلام را دید، خنده سر داد و گفت: نایب غلام این چه ریخت و شکلی است که پیدا کردهای؟ چقدر مضحک شدهای؟ آن دفعه سبیل تو یکتا بود، حالا ریش تو یکتا شده است؟!
یک نفر که از نزدیکان کامران میرزا نایبالسلطنه بود، گفت: «قربان، نایب از ریش گرفته و به سبیل پیوند زده».
این اتفاق زبان به زبان و دهان به دهان در شهر پیچید و بعدها به شکل ضربالمثل درآمد.
گزارش از: مریم محمدی
انتهای پیام/