حکومت‌های مستبد سعی می‌کنند تا سرگرمی جای هنر؛ و جار و جنجال و جیغ و هورا جای اندیشه و گفتمان را بگیرند.

گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ از شهریور 1320 که پس از تبعید رضاخان پهلوی توسط متفقین، پسرش محمدرضا جای او را گرفت، تا 28 مرداد 1332 که توسط یک کودتای آمریکایی- انگلیسی، موسوم به آژاکس، استبداد مطلقه دوباره به ایران بازگشت، دوره‌ای 12 ساله ایجاد شد که محمدرضا پهلوی اقتدار چندانی در اداره‌ی امور داخلی نداشت و خیلی از نخبگان کشور، امکان ابراز عقیده و اعمال سلیقه پیدا کرده بودند.

پیش از آن هم وقتی قاجار در حال تبدیل به پهلوی بود، برای برخی از نخبگان ما مقداری مجال فعالیت‌های هنری و اندیشگانی فراهم شده بود اما با تثبیت سلطنت رضاخان و برقراری استبداد مطلقه، باز هم ریشه‌های اندیشه و هنر خشکید.

این به خوبی نشان می‌دهد که حکومت‌های مستبد، همیشه از فکر کردن مردم می‌ترسند و برای همین است که سعی می‌کنند تا سرگرمی جای هنر و جار و جنجال و جیغ و هورا جای اندیشه و گفتمان را بگیرند.

بعد از کودتای 28 مرداد 1332 هم در هنر ایرانی چنین وضعی بوجود آمد. تئاترهای سخیف و مبتذل لاله‌زار، سینمای موسوم به فیلمفارسی، رمان‌های معروف شده با عنوان «بازاری» و ترانه‌های شیش و هشتی، همه بعد از کودتای آژاکس در ایران باب شدند.

نهایت این نمایش‌های سرگرم کننده فاشیستی که عوامل پهلوی می‌خواستند توسط آن‌ها در مردم حالت تخدیری به وجود بیاورند، در کارناوالی به نام «جشن‌های 2500 ساله» دیده می‌شد و البته ملکه هم با جمع کردن تعدادی روشنفکر نیمچه معترض در دم و دستگاه حکومتی، می‌خواست ثابت کند که ما در کشورمان نقد داریم، اما سقف انتقادها اصل حاکمیت پهلوی را زیر سوال نمی‌برد چون همه در کلیات معتقد به آن مشی و راهبرد این حکومت هستند.

این توهم به شخص شاه هم سرایت کرده بود و او مخالفینش را به دو دسته تقسیم می‌کرد. 1- ارتجاع سرخ (چپ‌‌ها و مارکسیست‌ها) 2- ارتجاع سیاه (مذهبیون) و می‌گفت؛ «جدای از این دو قشر، مابقی مخالفان و ناراضیانش تعداد انگشت‌شماری روشنفکر، نویسنده، هنرمند و این تیپ افراد هستند که در همه جوامع از جمله جوامع غربی هم این جماعت مخالف و منتقد حکومت‌هایشان هستند.»

 اما این محصولات شبه فرهنگی تخدیرآمیز، به هیچ وجه نتوانستند ماموریت‌شان را برای حکومت پهلوی به اتمّ و اکمل وجه انجام دهند. البته ایراد کار از قوت نداشتن آن تبلیغات شبه فرهنگی نبود، بلکه عوامل پهلوی نباید فکر می‌کردند که با این روش‌ها می‌شود تا ابد مطالبات مردم را مکتوم نگه داشت و یا کاری کرد که مردم نیازها و خواست‌هایشان را به طور دائم فراموش کنند.

از 28 مرداد 1332 نه تنها موج هنر تخدیری در ایران به راه افتاد، بلکه حتی صفحات روزنامه ها هم به جای تحلیل مسائل اجتماعی، سیاسی و ... پر شده بودند از حوادث و اخبار زرد. به عبارتی کودتای آژاکس را باید شروع دوره‌ی ابتذال در ایران دانست.

این روند در اواخر حکومت پهلوی به بست رسید و بسیاری از هنرمندان که قرار بود منتقدان بی‌خطر رژیم باشند، کم کم به مناطق ممنوعه و خطوط قرمز حاکمیت ورود کردند.

با حدوث انقلاب اسلامی وضعیت هنر و اندیشه و فرهنگ در ایران به طور کلی تغییر کرد و معیارهای جدیدی جایگزین معاییر قبلی شدند، اما هنوز گاهی آثاری را در سبد فرهنگی و هنری کشور می‌بینیم که ذیل همان عنوان (ابتذال آژاکسی) قابل تعریف‌اند؛ تئاتر لاله‌زار به تئاتر آزاد تبدیل می‌شود، فیلمفارسی می‌شود فیلم دختر پسری، رمان بازاری می‌شود عشقی، شعر شیش و هشتی می‌شود رپ و ضد عشق و به همین ترتیب بقیه‌ی موارد سخیف دوره‌های قبل هم سعی می کنند تا دوباره در فضای فرهنگی جدید قد بکشند.

البته روش برخورد با این گونه موارد سانسور نیست. بلکه توجه مدیران فرهنگی کشور به حوزه‌ی مسئولیت‌شان باید باعث بوجود آمدن تدابیری شود که مردم و مخاطبان را درست پرورش بدهد. آنگاه خواهیم دید مردمی که طبع و سلیقه‌شان با آثار فاخر بالا رفته، خود به خود سمت آثار سخیف و آژاکسی نخواهند رفت.

کودتای 28 مرداد برای کسانی که تاریخ هنر را مطالعه می‌کنند، پر از عبرت و پند و آموزه است. کسانی که از تاریخ درس بگیرند، انگار دو بار زندگی کرده‌اند. قطعاً ما که نمی‌خواهیم به دوره‌ی پس از آژاکس و پیش از انقلاب اسلامی برگردیم؟ 

یادداشت از: میلاد جلیل‌زاده


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار