به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان بخش هایی از روزنامه شهروند با محمود فرشچیان به مناسبت رونمایی از دو اثر اخیر استاد را در زیر می خوانیم:
من از قدیمالایام به دلیل اینکه در خانوادهای مذهبی بزرگ شدم به مفاهیم مذهبی علاقهمند بودم. درواقع در خانهای بزرگ شدم که پدرم همیشه مراتب مذهبی خودش را به خوبی اجرا میکرد؛ هم در اعیاد مذهبی و هم سوگواریها. خوب یادم هست از چهارسالگی که در خانهمان مجالس روضه برگزار میشد به دنبال کسی که چای در این مجالس تعارف میكرد، میرفتم و قند تعارف میکردم. یعنی احساس میکنم این مایههای مذهبی از آن زمان در من وجود داشت.
بعدها هم به این نتیجه رسیدم که ایمانداشتن و مذهب میتواند در پیشبرد کار هنری من تأثیر بسزایی داشته باشد. کما اینکه وقتی زندگی تمام هنرمندان بزرگ دنیا را مطالعه میکنیم، میبینیم یکی از مولفههایی که باعث موفقیت کاری آنها شده، داشتن همین باورهای قلبی دینی بوده و اصلا این مولفه باعث شده است تا آثاری که خلق کردهاند آثاری فارغ از آثار دیگر هنرمندان باشد و رنگ و بوی مخصوصی داشته باشد. در کلیساهای اروپا نیز وقتی به آثار هنرمندانی چون میکل آنژ یا رافائل برمیخوریم، حتما نشانی از حقیقت و ایمان قلبی را در کارشان بیشتر میبینیم.
من خودم را مدیون همیشگی امام رضا (ع) دانستهام و الطاف ایشان همیشه در زندگی من جاری بوده و هست. حتی چند سال پیش که یکی از دستهایم برای مدتی دچار مشکل شد با استطاعت جستن از او شفا گرفتم. روی این اصل همیشه خودم را مدیون امام رضا(ع) میدانم. کارهای من بعد از رونمایی مدت کوتاهی به ضرورت در موزه سعدآباد به نمایش گذاشته و بعد به موزه آستان قدس رضوی اهدا میشود. این روالی است که درباره کارهای من همیشه وجود داشته است. درواقع در موزه آستان قدس رضوی درحال حاضر تالاری از مجموعه آثاری که طی این سالها اهدا کردهام، وجود دارد. ضمن اینکه همیشه احساس کردهام هیچ جایی امنتر و بهتر از این موزه نیست که بتواند آثار مرا نگهداری کند.
کارهایی که نگارگران چینی و پاکستانی ارایه میدهند، آثاری صرفا توریستی است. درواقع اغلب این آثار، بههیچوجه از مولفههای هنری برخوردار نیستند و فقط جنبه بازاری دارند. حتی در نیوریوک که اشاره کردید، فروشگاههای بزرگی هست که نگارگریهای چینی روی گلدانها و سایر اقلام کار شده ولی واقعا این آثار را نمیتوان کارهای هنری و فاخر به شمار آورد. این آثار صرفا بازاری هستند و تقلید هم در آنها به وفور به چشم میخورد. بعد هم درباره سوال شما که چرا ما نتوانستهایم از موهبت جهانی شدن در عرصه نگارگری برخوردار شویم باید بگویم این غفلت فقط در این وادی نبوده است. در زمینه فرش ایرانی هم همین اتفاق افتاده است، فرش ما که روزگاری از جایگاه و مرتبه والایی در دنیا برخوردار بود، امروز مقام بیست و هفتم یایست و هشتم را در جهان پیدا کرده و این مسأله باعث تاسف است. من سالهاست که در این ارتباط به اولیای امور نامهنگاری میکنم تا در این زمینه تجدید نظر کنند و فرش ایرانی بتواند موقعیت گذشته و درخشان خود را در جهان به دست بیاورد ولی...
آموزش در دانشگاهها دچار نواقص زیادی است و اگر به دانشجویان برنخورد باید بگویم، اغلب دانشجویان امروز مدرکگرا شدهاند. البته همانطور که اشاره کردم، استادان هم به آن شکلی که باید به آموزش صحیح نمیپردازند. همه این مسائل دست به دست هم میدهد و باعث میشود نتیجه فارغالتحصیلان دانشگاههای هنر چندان که باید راضیکننده نباشد. با وجود آنکه المانها و عناصر زیادی در عرصه نقشه فرش و قالی داریم ولی آیا توانستهایم در سالهای اخیر با تکیه بر این المانها، چیز تازهای در این عرصه ارایه کنیم؟! واقعا نتوانستهایم و این مسأله باعث تاسف است. یادم هست پیش از انقلاب، شرکت سهامی فرش میخواست کاری کند که نقوش فرش و قالی ما به گونهای ثبت شود که کشورهای دیگر مثل پاکستان و ترکیه و افغانستان نتوانند از روی آن اقتباس کنند. یعنی به نوعی قصد بر این بود که حق رایت آن محفوظ و ثبت بینالمللی شود اما از آنجایی که ما در ردیف کشورهایی هستیم که به قانون کپیرایت نپیوستهایم، این امر میسر نشد. درحالیکه اگر آن زمان این اتفاق میافتد خیلی به نفع فرش ایرانی میشد. اطمینان دارم در آینده از غفلت نسبت به فرش ایرانی ضربه زیادی متحمل میشویم.
در این حراجیها، صرفنظر از آنچه شما در ظاهر میبینید، خیلی اما وجود دارد. ضمن اینکه به این مسأله نگاه نکنید که عربها چقدر نسبت به آثار ایرانی اقبال نشان میدهند. تمام این گرایش ناشی از سرمایهگذاری و یکجور منفعتطلبی است. آنها اصلا هنر ما را نمیشناسند و نمیخواهند، بلکه از رهگذر سرمایهگذاری در این حراجیها فقط میخواهند به مسائل مادی مدنظر خود دست یابند. وقتی به موزههای خودشان که تعدادش اندک هم هست میروید، میبینید آثار ارزشمندی در این موزهها ندارند که ارایه کنند، بعد هم قیمتهای سرسامآوری در این حراجیها برای اثر هر هنرمندی در نظر گرفته میشود ولی نکته این جاست که همه آن پول در جیب هنرمند نمیرود، بلکه به او فقط درصد کمی تعلق میگیرد و شاید شهرتی هم از رهگذر حضور در این حراجیها به دست بیاورد. این وسط افراد دیگری هستند که این پول را به دست میآورند. به هرحال به من هم برای حضور در این حراجیها بارها پیشنهاد شده، ولی شرکت نکردهام.
به خدا من مدیون این مردم هستم. همین مردم هستند که سالهاست باعث شدهاند با ذوق و اشتیاق کارم را ادامه بدهم. ما ایرانیها خیلی آدمهای باهوشی هستیم و درکمان نسبت به آثار هنری خیلی وسیع است. من این نکته را بارها در قالب نمایشگاههای مختلفی که داشتهام، متوجه شدهام و به وضوح دیدهام مخاطبان از هر قشر و سنی به فراخور برداشت شخصی خود چه تفاسیر زیبایی از تابلوهایی که تصویرکردم، ارایه دادهاند. همین برای من ارزشمند و کافی است. وجود مردم همیشه در این سالها یکی از ارزندهترین سرمایههای زندگی من به شمار میرود. واقعا مدیون مردم هستم.
واقعا از خداوند چیزی نمیخواهم. از نظر زندگی شخصی و کاری همیشه در حد مطلوب برایم خوب بوده است و از این بابت خدا را شکر میکنم. من چهار قبر در چهار گوشه این دنیا دارم و هر لحظه آماده رفتن هستم. یکی از این قبرها در آمریکا، یکی در جوار حرم امام رضا(ع)، یکی در کنار آرامگاه صائب تبریزی و دیگری در حرم شاه عبدالعظیم. از مال دنیا فقط قبر برای خودم احتکار کردهام (با خنده) آرزو و کار ناتمامی ندارم. برای تمام مردم کشورم آرزوی سلامتی میکنم. میخواهم این پیام را از قول من به آنها بدهید که اگر میخواهیم جامعهای ایدهآل داشته باشیم، باید سعی کنیم سجایای انسانی و از همه مهمتر، بخشیدن و گذشت کردن را فراموش نکنیم. آن وقت است که جامعه درست میشود.
منبع: عقیق
انتهای پیام/