این نامآور صاحبدل، پرچمدار تغزل و عشق در شعر نوی پارسی است و توانسته از این رهگذر پاک و بیآلایه، بند دلهای فراوانی را به بند بند چکامههایش گره بزند.
مشیری مردمپسند است اما خواص هم او را دوست دارند و همین قرار داشتن در نقطه ثقل، اهمیت صد چندانی به این شاعر داده است.
او را بسیاری از بزرگان ادب این سرزمین ستودهاند و از طرفی دیگر، هیچ فارسی زبانی هم نیست که لااقل یکی از شعرهایش را زمزمه نکرده باشد.
*انتخاب بین تحصیلکردن یا کار مطبوعاتی
فریدون مشیری 30 شهریورماه 1305 در تهران به دنیا آمد. پدر او کارمند پست و تلگراف بود و خود فریدون هم بعد از پایان دوره دبیرستان در همان اداره مشغول به کار شد.
او همزمان با کار روزانه و ادامه تحصیل شبانهاش، فعالیت مطبوعاتی را هم شروع کرد. مشیری بعدها تحصیلات دانشگاهی را از رشتهای فنی به ادبیات تغییر داد، اما در ادامه راه، مشغلههای زیاد او را در دو راهی انتخاب بین ادامه تحصیل و کار در مطبوعات قرار دادند و فریدون دومی را برگزید.
او کار مطبوعاتی را تا حدود 20 سال ادامه داد و به 1351 شمسی رساند و در 1357 از خدمت دولتی در اداره پست و تلگراف هم بازنشسته شد.
*تشنه طوفان
فریدون از نوجوانی شعر میگفت اما اولین مجموعه از آثارش را در سن 28 سالگی زیر چاپ برد. «تشنه طوفان» با مقدمه محمد حسین شهریار و علی دشتی در 1334 منتشر شد و شروع نسبتاً خوبی برای مشیری به حساب میآمد.
او پس از آن کتابهای شعر متعددی را به چاپ رساند که اکثراً موفق از آب در آمدند. مجموعه آثار مشیری را میتوان یکی از اصلیترین مایهها و پایهها برای پیوند میان طبع و پسند توده مردم و خواست خواص جامعه و همینطور نقطه اتصالی میان سنتهای اصیل و جریانهای مدرن در ادبیات دانست.
آثار او را شعرهای مخملین و کلامش را حریر لقب دادهاند. اما او که عاشقانه میسرود، از اجتماع هم غافل نبود و در این زمینه میتوان به اشعاری از قبیل «آفتاب و گل»، «روی در سیاهی»، «رساتر از فریاد»، «آوایی از سنگر»، «یک نفس تازه»، «ریشه در خاک»، «اشکی در گذرگاه تاریخ» و «باد ساگان صبور» اشاره کرد.
*مشیری در کلام ادیبان
محمد شمس لنگرودی، شاعر و پژوهشگر ادبی، درباره مشیری تحلیل جالبی دارد. او میگوید: «شعر مشیری و شعر نیما، هر دو به نوعی در عرصهی شعر مدرن قرار میگیرند. شعر مشیری، شعر اولیهی مدرن است، یعنی شعری که قرار بود شعر ما با آن شروع شود؛ و شعر نیما، شعر مترقی مدرن است، یعنی شعری که باید بعدها به وجود میآمد».
اگر این تحلیل لنگرودی را بپذیریم، بر اساس آن میشود بهتر فهمید که چرا مشیری حد واسطی بین سنت و مدرنیته در شعر و بین عوام و خواص در دایره مخاطبان است.
شمس لنگرودی تفاوت بین نیما و مشیری را در نوع تفکر و زبان آنها میداند و اعتقاد دارد که شعر نیما به لحاظ ذهنی پیچیده است، چرا که اساساً تخیل نیما، تخیلی پیچیده بود.
او درباره اقبال فراگیر و گسترده مردم از مخملینهای مشیری میگوید: «زاویههایی که مشیری از آن به شعر میپردازد، زوایههایی است که خیلی از مردم در مقطع سنی نوجوانی درگیر آن بودهاند و خیلیها حتی اگر سنشان هم بالا رفته باشد، باز از لحاظ عاطفی، در آن مرحله ماندهاند. اگر بخواهیم با تمثیلی شعر مشیری را بیان کنیم، باید بگویم که شعر مشیری، شعر نوجوانی تاریخی مدرن ایران است».
عبدالحسین زرینکوب هم دلیل استقبال مردم از اشعار مشیری را خالی بودنشان از پیچ و خمهای ادیبانهای میداند که دانشگاهها به افراد تلقین میکنند.
نکته ظریفی که زرینکوب درباره شعر مشیری به آن اشاره میکند، برکنار بودنش از تأثیر آن ترجمههای شتابآمیزی است که از شعرهای تجربی غرب وجود دارند.
عبارت «شعرهای آزمایشی» در کلام استاد زرینکوب، کنایهای باجذبه به اصطلاح معمول «اشعار تجربی» دارد؛ «در طی سالها شاعری، فریدون از میان هزاران فراز و نشیب روز، از میان هزاران شور و هیجان و رنج و درد هرروزینه آنچه را به روز تعلق دارد، به دست روزگاران میسپارد و به قلمرو افسانههای قرون روانه میکند. چهل سالی – بیش و کم – هست که او با همین زبان بیپیرایهٔ خویش، واژه واژه با همزبانان خویش همدلی دارد... زبانی خوشآهنگ، گرم و دلنواز. خالی از پیچ و خمهای بیان ادیبانهی شاعران دانشگاه پرور و در همان حال خالی از تأثیر ترجمههای شتابآمیز شعرهای آزمایشی نو راهان غرب».
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی هم در دومین شماره از سری هجدهم مجله سخن که تیرماه 1347 منتشر شده بود، راجع به مشیری و شعر او چنین میگوید: «مشیری میکوشد که شعرهایش را به طبقه وسیعتری از جامعه ما که اکنون حوصله جستجو و کوشش برای گشودن زمزمههای شعر شاعران تندرو و افراطی را ندارد و هنوز موازین پسندش کم و بیش از شعر سنتی سرچشمه میگیرد، عرضه کند.
و در این راه توفیقی یافته که نصیب کمتر شاعری از معاصران ما شده است.
راز این توفیق را در دو سه خصوصیت شعر مشیری میتوان جست که نخستین آنها زبان نرم و هموار و ساده اوست.
شعر او به یک بار خواندن تمام زیباییها و رازهای خود را به خواننده میبخشد. سعدی هم زیباییها و هنرهای شعرش را در یک لحظه به خواننده عرضه میدارد... به نظر من مشیری به سعدی نزدیک است و این قلمرو پسند خواننده است.
مضامین شعرش حوادثی است که برای همه کس ممکن است روی دهد اما همه کس نتواند آن را شاعرانه بیان کند و این کار توفیقی است بزرگ برای او».
غیر از این افراد، بزرگان دیگری هم راجع به اشعار مشیری و تأثیرات اجتماعی آن سخن گفتهاند اما شاید یکی از جالبترین موارد، خاطرهای باشد که محمدعلی بهمنی از دیدارش با او نقل کرده.
بهمنی در خاطرهاش از نوجوانی ساده و خجالتی حرف میزند که یک روز در چاپخانه، با فریدون مشیری روبرو میشود.
مشیری به آن نوجوان که همان محمدعلی بهمنی بوده، توجه و عنایت ویژهای میکند و همین تشویقها باعث میشود که ما امروز بهمنی را در زمره بهترینهای شعر معاصر ایران ببینیم.
بخت و اقبال آقای مشیری
فریدون مشیری در 29 سالگی ازدواج کرد. همسر او اقبال اخوان بر خلاف خیلی از ازدواجهای روشنفکری دیگر، یک خانم خانهدار معمولی بود.
خانم اخوان در گفتگوی مفصلش با مسعود احمدی که بعدها به همراه مکالمهای از آیدا سرکیسیان، که در کتابی تحت عنوان «دو زن» منتشر شد، اشاره میکند که تمام عمر خیاطی کرده و سعی داشته به اشکال مختلف اقتصاد خانواده را سرپا نگه دارد.
او عملاً اعتراف میکند که برخلاف فریدون، اصلاً ذوق ادبی ندارد اما از لابهلای همان گفتگوها میشود تأثیر یک عمر زندگی کردن با شاعری خوش ذوق را در نگرش و بیان خانم اخوان دید.
بابک و بهار مشیری، دو یادگار این ازدواج هستند.
امروز سیام شهریورماه مصادف است با هشتاد و نهمین سالگرد تولد فریدون مشیری.
او که در 1379 شمسی دار فانی را وداع گفت، اگر زنده بود، امروز 89 ساله میشد.
یادداشت از: میلاد جلیلزاده
انتهای پیام/