به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در تاریخ ۲۱ اسفند در منطقه ی فکه به اسارت نیروهای عراقی درآمدم و حدود هشت سال در اردوگاههای مختلف در شهرهای موصل، بغداد و العماره زندانی بودم. نحوه ی اسارت من به این شکل بود که در حین پاکسازی مناطق عملیاتی والفجر مقدماتی، در حال کندن خاکریز که معمولاً شبها انجام می شد، به روز برخورد کردیم و چون فرمانده گردان شهید شد، برادران رزمنده به اسارت عراقیها در آمدند که من هم جزو آنها بودم.
بعد از دستگیری با عده ای از برادران رزمنده در کنار هم بودیم که چند تن از سربازان بعثی سلاح های خود را مسلح کردند تا ما را هدف قرار دهند، اما با مخالفت عده ای از سربازان شیعه مذهب که محبتی از اسلام در دل داشتند، مواجه شدند. لذا ما را به خطوط بعدی انتقال دادند که در آنجا با مسائلی چون آزار و اذیت روبرو شدیم.
در این بین برادر سیزده ساله ای هم به نام سهیل با ما به اسارت درآمده بود. او جثه ای کوچک و نحیف و قدی کوتاه داشت اما از قلبی سلیم و روحی بزرگ برخوردار بود.
بعثی ها در بازرسی بدنی از اسرا ضمن ضبط وسایل، متوجه وجود چند قطعه عکس در جیبهای ما شدند که در پس زمینه ی یکی از عکسها تصویر حضرت امام خمینی رحمه الله علیه به چشم می خورد. عراقی ها پس از دیدن تصویر حضرت امام آن را به یکدیگر نشان دادند و اداء احترام کردند که در این میان یکی از افسران عراقی متوجه شد و وقتی وضع را چنین دید، عکس را گرفت و آن جلوی یکایک اسرا برد و از ایشان خواست تا ضمن بی احترامی به عکس، به شخصیت حضرت امام نیز توهین کنند.
خلاصه نوبت به برادر کم سن وسالمان سهیل رسید. او عکس را گرفت، چند لحظه به آن نگاه کرد و سپس در حالی که همه ی چشمها به او خیره شده بود، در میان حیرت و تعجب همگان، ابتدا عکس را به صورت چسباند و بعد آن را غرق در بوسه کرد.
سایر اسرا همچنانکه ناظر این صحنه ی تعجب آور بودند، به حیرتشان افزوده شد، زیرا این عمل متهورانه ی سهیل درس بزرگی بود که به یک یک اسرا داده شد و پی آمد آن شکنجه و ضرب و شتم سهیل توسط بعثی ها بود.
راوی: آزاده مهدی شهسواری / سایت جامع آزادگان
منبع: مشرق
انتهای پیام/