۴۴ سال از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران میگذرد. اما دفاع مقدس با وجود همه سختیها، شیرینیهایی به یادگار گذاشته که قابل فراموشی نیست؛ تا جایی که هر جا صدای مظلوم شنیده میشود، همان جوانانی که کسی فکرش را هم نمیکند، برای دفاع آنها به پا خواسته و در راه اسلام از جان و مال خود میگذرند.
پس از آغاز جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور سال ۵۹، نیروی هوایی ارتش رژیم بعث را غافلگیر کرد؛ تا جایی که حتی برخی از کشورها نیز از این اقتدار متعجب شدند.
در ادامه گفتوگوی فارس با عضو عملیات نیروی هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس امیر سرتیپ دوم حسین خلیلی را درباره روزهای نخستین جنگ تحمیلی و گوشهای از هشت سال مقاومت و دفاع از ایران اسلامی را میخوانیم:
چه اتفاقی افتاد که رژیم بعث به فکر حمله به ایران افتاد؟ ایران آماده جنگ بود؟
هر کسی که ابتداییترین اطلاعات نظامی و راهبردی داشت، میدانست که جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران پس از انقلاب رخ خواهد داد. بعد از انقلاب اسلامی، عراق به فکر برنامهریزی برای جنگ با ایران بود. آنها تصور میکردند که اگر شاه برود و انقلابی شود، میتوانند به اهدافی که از قبل داشتند و محقق نشده بود، برسند.
شادروان امیر بهمن باقری و شهید فلاحی و همچنین شهید محمد شادمهر که رئیس ستاد بود، میگفتند که آمریکا را ول کنید و عراق را بچسبید. همین امر هم باعث شد که طرح نبرد البرز در ۹۹ صفحه برای مبارزه با عراق بر اساس هنجارهای ایران و آموزشهای دفاعی نوشته شده بود.
نیروی هوایی از مدتها قبل از جنگ آماده دفاع بود. اگر این آمادگی وجود نداشت، چطور بهسرعت عملیات ۱۴۰ فروندی را مهیا کرد؟ ۱۸ فروردین سال ۵۹ برای اولینبار ارتش برای مقابله با عراق در حالت آمادهباش درآمد.
وقتی سامانه افندی و پدافندی در غرب کشور بود، آمریکاییها از جنوب شرقی ایران آمده و در سرزمین طبس گرفتار طوفان شن شدند و اولین کمک الهی تجسم پیدا کرد. بعد از واقعه نافرجام طبس، کارتر آمریکایی گفت که «من چه کاری میتوانم کنم وقتی که خدا با ما نیست؟» همان زمان مشاور امنیتی کارتر با نمایندگان صدام صحبت میکند و به آنها اطمینان میدهد که اگر جنگی بین ایران و عراق صورت گیرد، آمریکا از ایران حمایت نخواهد کرد. بعد از آن عراق خیالش راحت شد که اگر جنگ کنیم، ایران فرماندهی که ندارد، تجهیزاتش هم که خوابیده، نیمی از خلبانان آنها هم در زندان هستند، برای همین ما میتوانیم به یک پیروزی برقآسا برسیم.
نخستین اقدام رژیم بعث عراق برای جنگ با ایران چه بود؟
حزب بعث عراق در ۳۱ شهریور سال ۵۹ ساعت ۲ بعدازظهر با ۱۹۲ فروند هواپیمای بمبافکن، شکاری و هجومی همه پایگاههای ایران به جز بندرعباس و مشهد و ایستگاههای رادار ایران و فرودگاه مهم ایران از جمله فرودگاه مهرآباد را بمباران کرد.
ارتش بعث فکر میکرد که میتواند کاری که رژیم صهیونیستی سال ۱۹۶۷ انجام داد و در ۱۰ ساعت نخست توانست که بیش از ۵۰ درصد از هواپیماهای کشورهای عربی را روی زمین نابود کنند و در نهایت رهبر مصر جمال عبدالناصر را پس از ۶ روز تسلیم کند، در ایران هم انجام دهد. اما ایران تسلیم نشد و به مبارزه ادامه داد.
یکی بهخاطر لطف خدا و دیگری هم به دلیل رهبری پیامبرگونه حضرت امام خمینی (ره) بود. در آن زمان حضرت امام (ره) عملیات بعثیها از زمین و دریا را به دزدی که سگ به خانه میاندازد تا ببیند صاحبخانه خواب است یا بیدار، تشبیه کرد. سومین عامل تسلیمنشدن ایران در برابر عراق هم پتانسیل و نیروهای نهفته در ملت ایران، در ارتش، نیروهای مسلح و ... بود؛ ظرفیتهایی که روی کاغذ قابل محاسبه نبودند.
سرگرد شهید خلبان ابوالفضل مهدیار که در ۱۷ تیر ۵۴ دستگیر شده و ۱۳ نفر از دوستانش تیرباران شده و خودش آماده حکم تیرباران بود، به فرمان امام به عراق حمله میکند. این خلبان از زندان آزاد میشود و به همدان میرود، بعد که گفتند خوزستان در خطر است، به جنوب و بوشهر میرود و بعد از یک ماه که جنگ کرد، در دوم آبان چنان او و کمک خلبانش را میزنند که روی هوا پودر شد و اثری از او دیگر یافت نشد؛ تا اینکه سال ۷۰ آثار شهادتش محرز شد و خیابانی در قم به نامش نامگذاری شد؛ این یعنی پتانسیل نهفته.
ایران در اولین اقدام چه کار کرد؟
وقتی ساعت ۲ ارتش بعث عراق به ایران حمله کرد، بچههای نیروی هوایی دیگر آنهایی نبودند که ۱۰ دقیقه به ۲ بودند. قبلش دنبال شغل دوم و خوشگذرانی و فرار از کار بودند، اما بعد فراموش کردند که اصلاً ناهار هم نخوردهاند. از شب تا صبحکار کردند. البته طرح نبرد البرز هم بود.
فردای آن روز آیتالله خامنهای بهعنوان وکیل مجلس و نماینده حضرت امام خمینی (ره) در ارتش اعلام میکند که «نمایندگان مجلس! هم اینک ۱۴۰ هواپیمای بمبافکن مرزهای بینالمللی را درنوردید.» ما ۳۰۰ سورت پرواز آن روز انجام دادیم و عراق تصور نمیکرد که ایران به این زودی بتواند از نظر هوایی تا این قدر آماده شود.
دفاع ما که در قالب پاسخی به عراق بود، به ۲۴ ساعت نکشید. همان روز پاسخ محدود دادیم و فردایش یعنی اول مهر آمریکاییها هم اعلام کردند که «عملیات هوایی اول مهر ایران آنقدر برای عراقیها غیرقابل انتظار بود که آنها یک برداشت مبالغهآمیز از قدرت هوایی ایران در ذهنشان متبادر شد.» این اتفاق باعث شد که عراقیها تا مدتی آسمان را رها کنند.
نیروی زمینی ۶ ماه طول میکشد تا جبهه تشکیل دهد. در ۲ ماه اول جنگ نیروی هوایی کمک میکند تا جایی که لشکر ۷۷ در خوزستان و آبادان به سرعت مستقر شد. نیروی دریایی هم در خلیجفارس تحرکاتی داشت و طوری عمل کرد که انگار عراق در خشکی فقط محاصره شده است. نیروی هوایی همزمان که مأموریت خود را انجام میداد، به جنگ ادوات زرهی دشمن در خوزستان هم میرفت و زیرساخت پالایشگاه و نیروگاههای برق عراق را میزد، تا مراکز صنعتی عراق از کار بیفتد و تانکها بنزین و سوخت به اندازه کافی نداشته باشند تا در سرزمین خوزستان جولان دهند.
این میشود که بر خلاف انتظارها، نیروی هوایی ۲۴ ساعته و نیروی زمینی در کمتر از ۲ ماه آماده میشوند. نیروی دریایی هم که آماده بود. بعد هم جنگ به یک جنگ مردمی تبدیل میشود و ۳۴ روز پشت خرمشهر گیر میکند. البته بخشی از خرمشهر سقوط میکند، اما آبادان سقوط نمیکند و فقط در محاصره قرار میگیرد. سوسنگرد آزاد میشود و پس از آن هم عراق عقبنشینی میکند و محاصره اهواز هم منتفی میشود. اگرچه رادار دهلران به دست عراق میافتد، اما پایگاه دزفول به همت شهید فکوری با مقاومتی که شد، روی پای خود ایستاد.
جنگ مقدمهای شد برای طرحریزی نیروهای بسیج، سپاه و جهاد سازندگی که وارد میدان شده و افتخاراتی را در عملیات ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس آفریدند.
وضعیت پروازی و آمادگی هوایی ما در ابتدای جنگ چگونه بود؟ ایران چند فروند هواپیما داشت؟
اولین اقدام ما «عملیات اولین پاسخ» بود که ساعت ۱۷ همان روز ۴ فروند هواپیما از همدان، پایگاه کوت به نام ابی عبیده و ۴ فروند هواپیما از بوشهر، پایگاه شعیبیه به نام الوحده در بصره را بمباران کردند. عراق فکر کرد قدرت ما همین است. آنها در روز اول جنگ ۱۹۲ هواپیما فرستادند و ما ۸ پرواز فرستادیم. یکی از پروازهای ما زمین خورد که در آن روز خالد حیدری از اهلتسنن بهعنوان اولین شهید نام خود را ثبت کرد.
ما با وجود تحریمها، ۴۴۰ فروند هواپیما داشتیم، اما عراق ۳۳۰ هواپیما داشت. آنها از نیروی هوایی ما میترسید و البته به عراق گفته بودند که این هواپیماها قطعه ندارند و خوابیده و امکان پرواز ندارند. بااینوجود، با همت و غیرت ایرانی همه چیز تغییر کرد.
وقتی جنگ شد همینهایی که کروات زده واتوکشیده و ادوکلن زده بودند و ساعات پایان خدمت منتظر بودند که بیرون بیایند، همت کردند و هواپیما را آماده و پرواز کردند. چه شد خلبانی که از کودتاچیان نقاب در ۱۷ تیر ۵۹ در زندان بود، به دفاع از ایران رفت، پرواز کرد و به شهادت رسید؟
رژیم بعث عراق بعد از پاسخ هوایی ایران چه کرد؟
آنها آسمان را تا حدود سه ماه رها کردند و ضعیف ظاهر شدند. قدرتی که با ۱۹۲ فروند هواپیما نشان داد، دیگر محدود شد.
ما هم نیروهای زمینی را آماده میکردیم. جبهه نداشتیم و نمیدانستیم که عراقیها در کجا هستند و از کجا جلو آمدند. همه از عکس هوایی بود. پرواز را انجام میدادیم. اول جنگ فقط یک پرواز را برای عکس هوایی زدند. ما عکس هوایی میگرفتیم و خلبانان هم از پایگاههایی بمباران شده بود یا قرار بود بمباران شود، عکس هوایی میگرفتند.
من در یک سال اول جنگ با هواپیمای اف ۵ پرواز کردم و از سال بعد با کمک شهید بابایی خلبان هواپیمای اف ۱۴ بودم. همه پروازهای ما در دوران جنگ تحمیلی سخت بود و راحت نبود. اما تک تک جنگ خاطره است. آنچه مسلم است کارهای بزرگی است که انجام شد. چه کسی فکر میکرد خلبانانی که حق و حقوقشان قطع شده و مزایای قبل انقلاب را نداشتند، تا پای جان برای دفاع از ایران بجنگند؟ آنها ۲ سال بود پرواز نکرده بودند، چون ۲ ماه قبل از انقلاب پرواز عملیاتی متوقف شد. اما با آغاز جنگ تحمیلی همه یکپارچه متحد شده و در برابر دشمن ایستادگی کردند.
پس از پایان جنگ تحمیلی وضعیت هواپیماهای ما و طرف عراقی چگونه بود؟
بعد از اینکه مردم از نیروهای مسلح، سپاه، نیروی دریایی، نیروی زمینی، بسیج و جهاد سازندگی و ... حمایت کردند، عملیاتهای درخشان و بیبدیلی از ثامنالائمه فتحالمببین و بیتالمقدس اجرا کردیم و عراق مجبور به تغییر تاکتیک شد و در لاک دفاعی فرورفت.
در عملیات بیتالمقدس، دشمن ما که فقط عراق نبود. ۳۶ کشور کنار آنها بودند که آنها به این نتیجه رسیدند تا زمانی که ملت ایران پشتیبان رزمندگان است، ایران پیروز جنگ است. بنابراین، برای شکست ایران باید پشتیبانی ملت از نیروی مسلح برداشته شود.
به همین دلیل سه راهبرد در پیش گرفتند؛ جنگ شهرها، جنگ شیمیایی و اقتصادی که ما در زمینه اقتصادی کم آوردیم. برای پیاده کردن این سه راهبرد از دریا که توانایی نداشتند که شروع کردند. برای همین نیروی هوایی عراق را به طور تصاعدی مجهز کردند. عراق ابتدای جنگ ۳۳۰ هواپیما داشت که با وجود اینکه بسیاری از آنها را در جنگ دست داده بود، اما با ۶۵۰ هواپیمای مدرن از جنگ فارغ میشود. مثل هواپیمای میگ ۲۵، وی ار، میگ ۲۹، سوخو ۲۴ و سوخو ۲۵. ما چی؟ همانهایی داشتیم. فقط یک هواپیمای آموزشی ملخدار دو کابینه از سوییس خریده بودیم که تعهد داده بودیم برای جنگ استفاده نمیکنیم و دانشگاه خلبانی را بنیان گذاشتیم.
به هر حال عراق حمله به مراکز اقتصادی ما را در پیش گرفت و به پالایشگاه تهران، برق نکا و حتی مراکز الکترونیک ما در شیراز حمله و زیرساختها در گچساران و پتروشیمی بندر امام را بمباران کرد. ما در برابر حملات عراق میتوانستیم اسکورت کشتیها را داشته باشیم و کارهای خوبی انجام دادیم. من ۲۰ بهمن سال ۶۶ فقط در یک روز سه هواپیما عراقی را نه با موشک مدرن، بلکه موشک ابتدایی سرنگون کردم.
اما جنگ اقتصادی همراه با ارزانشدن قیمت نفت، باعث شد در جبههها کم بیاوریم. عراق آنچه را که ما از ۲۹ فروردین تا نیمه تیر به دست آورده بودیم، در چهار پنج روز گرفت. از فاو، جزایر مجنون، منطقه شلمچه، کربلای ۵، والفجر ۱۰ و ....
رژیم بعث سال ۶۷ از اردیبهشت پیروز میدان بود؛ چه در زمین چه در هوا. تا اینکه امام در تصمیم راهبردی قطعنامه ۵۹۸ را امضا کرد. ایشان فرمود دنبال مقصر نباشید اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کردم. برخی از علما میگفتند که این جام زهر را به امام نوشاندند، اما رهبر انقلاب در سال ۱۴۰۱ فرمودند که پذیرش این قطعنامه از روی خرد و برنامه بوده است. من با فرمایش رهبری موافقم که این تصمیم راهبردی بود.
با پذیرش قطعنامه آنها فکر کردند ما از روی ضعف این قطعنامه را پذیرفتیم. برای همین هم حملات بعدی را شروع کردند و تا نزدیکی دروازه دزفول و خرمشهر خود را رساندند تا اینکه پیام امام صادر شد. تا این پیام منتشر شود، سه روز طول کشید. خبرنگار بی بی سی میگوید که پیام امام آنقدر صادقانه بود و رو راست صحبت کرد که ملت ایران که از هشت سال جنگ خسته شده بودند، بار دیگر همه انقلابی و پرشور شدند و آخرین تجاوزات عراق را در عملیات مرصاد خنثی کردند و عراق مجبور به پذیرش آتشبس شد.
آنها در ۲۹ مرداد سال ۶۷ رسماً آتشبس را قبول کردند. با تدبیر حضرت امام و رهبر معظم انقلاب اسلامی دفاع مقدس به پایان رسید. ما آنچه در این دوران جنگ تحمیلی از طریق قدرت نظامی به دست نیاوردیم، از طریق مدیریت و دیپلماسی و قدرت سیاسی به دست آوردیم؛ تا جایی که اکنون خود عراقیها میگویند که بیایید شهدایتان را تحویل بگیرید.
عراق آخرین روزهای جنگ، به زیرساختهای ما حمله کرد. آخرین شهید نیروی هوایی مهدی ذوقی و عباس اکبری یک روز پس از پذیرش قطعنامه در خانه مهمان داشتند، اما برای دفاع از ایران پرواز کرده و به شهادت رسیدند. اینها همان پتانسیلها بودند که دوباره زنده شد. سردار کوثری میگوید که وقتی امام (ره) پیام داد، یک میلیون نفر نیرو به جبههها سرازیر شد.
منبع: فارس