حرفهایی از ته دل
هر کاری که کردیم و هر طوری که بودیم تمام تلاشمان این بود که بتوانیم بهترین لحظات را برای شما خلق کنیم.
این صحبت آغازین جوان بود که پس از آن شادی برنامه را با همه احساسش به همه خندوانهای ها تقدیم کرد و بعد از بستن آخرین کمربند این فصل، برخی از کمدینها در جایی که روز اول برای شروع مسابقه خنداننده برتر آمده بودند، حاضر شدند.
از جمله علیرضا خمسه که به سبک و با حرکات چارلی چاپلین وارد شد و گفت: اگر بار گران بودیم رفتیم... .
بعد هم جواد رضویان آمد و سه نفری شعر «نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره/ نمیشه این غافله ما روتوخواب جا بذاره ...» را خواندند و رضویان هم با لهجه فیلم 4 خونه شعری را خواند، بعد هم علیرضا مسعودی معروف به علی مشهدی، رضا شفیعیجم ،امیر کربلاییزاده و دو فینالیست قهرمان یعنی مهران غفوریان و امیر مهدی ژوله هم واردشدند، البته الیکا عبدالرزاقی هم آمد اما برای رسیدن به تئاترش رفت.
دو فینالیست،دو نفر اول
جوان بیان کرد: بقیه کمدینها هم به علل مختلف کاری نتوانستند بیایند؛ همچنین طی خبر دیگری باید بگویم شنبههای خندوانهای مترو همچنان وجود خواهد داشت.
پس از یک رفت و برگشت مشخص شد که به علت وقایع رخ داده برنامه آنها نیز به هم ریخته برای همین هر دو کمدین فینالیست به علت نبودن زمان رای گیری مردمی قهرمان اعلام شدند، علاوه بر این دونفر مرحله قبل هم نفرات دوم این رقابت و رفاقت بزرگ به حساب آمدند.
بعد از این صحبتها خمسه آمد و گفت: زمانی همه میگفتند خنده برای مرفهین بیدرد ِ ولی با تلاشهای «خندوانه» همه فهمیدند خندیدن دلیل نمیخواهد.
وی که برای اهدای جوایز آمده بود افزود: کمدینی که من به او رای دادم و از همه بانمکتر است از نظر من رضا شفیعیجم بود.؛ بعد هم تندیس خنداننده برتر را به او به عنوان نفر اول اعطا کرد.
جوان همچنین در خصوص نفرات دوم گفته بود که مدال نقره و نفرات اول هم مدالی طلا را دریافت می کنند که پس از آن رضویان ضمن آرزوی بازگشت دوباره؛ از سختی کارشان تعریف کرد و بعد هم جوان با یادبودی از علیرضا خمسه تشکر ویژه کرد و اجرای مشترک دو کمدین آغاز شد.
نتایج عمل زیبایی روی مهران غفوریان
ابتدا ژوله آمد و از دعواهای قدیم و جدید گفت، از اینکه الان همه به چاقویی، شوکری چیزی مسلح هستند و اینکه یا باید بکشی یا کشته میشوی! و بعد افزود: قبلا تیزی کشی یک فن برای درس عبرت بود ولی الان هر چیزی که دستت باشد را استفاده میکنی!
بعد از این اجرا مهران غفوریان وارد شد و او هم خاطرهای گفت که قسمتی از آن را به ژوله واگذار کرده بود و وی هم ماشینهایی که دو دستهاند را توضیح داد مثل خواب چرتی یا فاز بالا و شلوغ.
و غفوریان در ادامه آمد و از خرید چادر سفری در سایز خودش برای سفری که در پیش دارد گفت، از منحرف شدن علاقهاش به سمت عملهای زیبایی، که در این بین ژوله آمد و عواقب مختلف این عملها را با اجرای تصویری به کمک مهران غفوریان بیان کرد و گفت علاوه بر اینها زمانی روی صورتها دماغ وجود داشت اما الان به دو تا سوراخ برای رد و بدل شدن هوا تبدیل شدهاند.
آخر نگفتی رامبد یعنی چه؟!
پس از اجرای مشترک این 2 هنرمند، جوان آرزو کرد که «خندوانه» دوباره سرپا شود و بعد هم کمدینهای حاضر را تک تک در آغوش کشید و پس از یک رفت و برگشت جناب خان هم با بغض به جمع پیوست و گفت: یعنی تموم شد؟ یعنی دیگه اون درِ باز نمیشه تا تو بیای بگی سلام رامبد جواننوم؟!
بعد هم دوباره به اسم رامبد گیر داد که یعنی چه؟ و با حالت دعوایی گفت: پسرم به خاطرت خودت میگوم اسمت رو عوض کن،زشته آخه!
بنیامین بهادری این بار روی صحنه سرخ خندوانه خواند
وقتی این صحبتها تمام شدند سورپرایز جوان اعلام شد، بنیامین بهادری.
او ابتدا از حضورش در آخرین روز «خندوانه» ابراز شادمانی کرد و گفت که دیر رسیدم و بعد اعتراف کرد: در این سن و سال تنها برنامهای که در تلویزیون جمهوری اسلامی میبینم همین است و شاید فقط 20 قسمت از آن را از دست داده باشم.
این خواننده پرطرفدار در ادامه از آشپزی و خاص بودن دستپخت مادرش گفت و بعد با وجود سرماخوردگیش با حاضران شروع به خواندن «ای ایران» کرد.
بعد هم آمد و جناب خان را از نزدیک بوسید و گفت: خیلی خوشحالم که اینجا به وسیله شعرهای جناب خان و تلاش «خندوانه» حرفهایی که در مورد نژادپرستی و غیره بود حذف شده و این جا هر کسی از هر قومیتی با این اتفاق راحت میخندد.
بنیامین باز هم از حضورش در برنامه ابراز خوشحالی کرد و بعد از رفتنش، جناب خان با ساز سنتی جنوب آهنگی جنوبی و غمناک را خواند، بعد دوباره با بغض گفت: هنوز باورُم نمیشه!،و سپس به درخواست جوان آهنگی شاد خواند ولی باز در انتها یاد احلام افتاد و غمگین شد و بعد به جوان گفت هر چه لبو دارم فدای قدمت، فدای موهای پرپشتت، فدای عینک رامبد جوان تبریزی و در حین رفتنش ناگهان بهنام زنگ زد و جناب خان در پاسخ به او گفت احلام لباس عروسی بپوشه ما یه رب دیگه اونجام! و اضافه کرد: قربانت، فدات، دخترتو بدبخت کنی بدی جناب خان خدافظ.
قدردانی ویژه از شهیدی فرد
پس از اینها و پخش آیتمی از سفرهای بهروز بقایی، این هنرمند در استودیو حاضر شد و اظهار کرد: در مجموع، ما به نقاط مختلف دیگر ایران که به آن سرنزدهایم میرویم پس منتظرمان باشید.
او هم در پایان از حضورش در این گروه بزرگ ابراز خرسندی کرد و سپس رضا شهیدیفرد، جواد فرحانی (تهیه کننده ) و کل تیم «خندوانه» از پشت صحنه به جلو آن آمدند تا خداحافظی کنند.
جوان با آمدن آنها ابتدا از شهیدیفرد و فرحانی تشکر ویژه کرد و بعد در مورد گروه اظهار داشت: همه این عزیزان در مدت 24 ساعت شبانه روز تلاش میکردند و آن چه را که داشتند را طبق اخلاص ارائه دادند تا به این جا رسیدیم؛از تک تکتان ممنونم.
وی خطاب به شهیدی فرد بیان کرد: ممنون که با ما بودی و این باعث شد خیلی از راههایی که ممکن بود اشتباه برویم با توجهات تو سالم از آن بگذریم.
و باز هم حرفهای دلانه رامبد جوان
پس از این جوان دلنوشته خود را با تمام احساسش بیان کرد، در این نوشته این طور عنوان کرده بود: به نام خالق لبخند؛ عزیز دلهای من سلام میخواهم در این نامه بگم که از همین الان بسیارها دلتنگم، سخته وقتی یه عالمه روز و شب یه عالمه لحظه، وقت و بیوقت مهمون چشمای خوشگلتون بودیم و شما قشنگترین میزبانمان بودید. خداییش این دوری واسه تمام ما خندوانهای ها که تمام شبانه روزهای پشت سر به حال شما فکر کردیم و دلمون را به دل شما دادیم خیلی خیلی سخته.
ایرونیم دیگه تو تاکسی هم صحبت اگه بشیم هنوز پیاده نشده دلمون تنگه حالا ببینید ما چی میکشم،.
مطمئنم اتفاقی که باید افتاده، بعضی وقتا وسط یه پیاده رو وقتی داری راه میری اتفاق میافته، بعضی وقتا وقتی از خواب میپری اتفاق میافته، بعضی وقتا یه صحنه رو میبینی و اتفاق میافته بعضی وقتا چندتا اتفاق پشت هم میافته و بعد اتفاق میافته. خیلی وقتها هم یه اتفاق به مرور زمان مسیر زندگی آدم را تغییر میدهد.
«خندوانه» برای من یا شاید بهتر باشه بگم ما و درست ترش اینه که بگم برای تمام مردم سرزمینم یک اتفاق بود که تمام ماها با لبخند هامون بزرگش کردیم.
شاید اولین روزی که ایده برنامه درباره خنده به ذهنم رسید تو تاکسی نشسته بودم یا شاید صورت غمگین یه پیرمرد من رابه فکر فرو برد؛ یا شاید یک بچه که از ته دل میخندید من را به و جد آورد یا شاید تموم اینها.
«خندوانه» متولد شد، تاتی تاتی کرد، راه رفت، حرف زد و در تمام این مراحل به عشق شماها لبخند زد با شما بزرگ شد و با شما بزرگ شدیم، در میانه های قد کشیدن خیلی چیز هارو از هم یاد گرفتیم و خیلی از لحظه ها رو باهم تجربه کردیم و قد کشیدیم، یاد گرفتیم که حتی وقتی غبار دل گرفتگی سراغمون میاد منتظر کسی نباشیم و ناجی حال خوب خودمون باشیم.
سعی کردیم با طبیعتمون مهربون تر باشیم و دلمون خواست تا بال فرهنگ روی شونه هامون همیشگی بشه و سفارشمون همان چیز همیشگی یعنی همان لبخند باشد که پایان بخش هرمیهمانی خندوانه دعای قلبیمون سربلندی شما و کشور عزیزمون بود.
متاسفانه هنوز در دنیا کسانی هستند که جز نابودی،ویرانی و تخریب به هیچ چیز دیگه ای فکر نمی کنندو به هر قیمتی دست به نابودی می زنند حتی به قیمت خواب کودک 6 ساله ای که برای همیشه لحافی از جنس دریا روی خودش کشیده و در مقابل تمام پلیدی ها و پلشتی ها با ایمان براتون می نویسم که هدف خندوانه زندگی است و زندگی است و سر زندگی است .
خندوانه اتفاق افتاد و اتفاقات بعدی را شما هستید که می سازید و امروز که به پشت سر نگاه می کنیم می بینیم که هیچ چیز این دنیا اتفاقی نیست چرا که ردپای خدارو توی ثانیه ثانیه ای که باشما و برای شما گذشت با جون و دل احساس کردیم.
خدایا لب هممون رو خندون نگه دار تا هر وقت بهت خیره میشیم شیرینی لبخندمون به سمتت برق بزنه،قطعا یکی از زیباترین شکرگزاری ها لبخند به خدا است، خدای جانان رحمان رحیم شکر تو و با تو
جوان بعد از این حرف ها خاطرنشان کرد: قبل از خداحافظی می خواهم بهم یه قول بدید هر روز 25 ثانیه خنده فراموش نشه و مطمئن باشید که به ما می رسه خیلی دوستون داریم و آی آی که چه قدر دلمون ب تنگ میشه،و دیگه ملالی نیست جز دوری شما عزیزان ،باقی بقایتان، دوستون داریم مردم عزیز ایران.
و بعد مثل همیشه به احترام همه مردم ایران ایستادند و او خطاب به همه خاطر نشان کرد: همیشه سلامت باشید و مطمئن باشید که برمی گردیم پس؛
برای دیدن فیلم
اینجا کلیک کنید
گزارش از فاطمه شهدوست
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.انتهای پیام/
خنداندن در عین رعایت ادب و وحفظ وقار
آدم به یاد دور کرسی نشستن ها و خاطه گفتن ها می افتاد
اجرشون با خدا