بر این اساس دکتر لیلا فلاحتی و نسیم السادات محبوبی شریعت پناهی از گروه مطالعات زنان پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی اقدام به بررسی تحلیلی از وضعیت اشـتغال زنان دانش آموخته آموزش عالی کرده اند تا وضعیت زنان در ارتباط با ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه دقیق تر مورد ارزیابی قرار گیرد.
جزئیات یافته های این محققان در گزارشی منتشر شده که بخشی از آن به شرح زیر است:
رشد تصاعدی در تعداد دانشجویان منجر به رشد نیروی انسانی دارای تحصیلات عالی در یک بازه زمانی کوتاه مدت شد؛ به طوری که طی دهه گذشته تعداد دانش آموختگـان دانشگاهی حدود دو برابر نیروی انسانی طی پنج دهه اخیر شد.
تعداد پرشمار دانش آموختگان چالش ایجاد فرصتهای اقتصادی را پیشروی برنامه ریزان اقتصاد و توسعه قرار داد که نیمی از ایـن متقاضیان را زنان دانش آموخته تشکیل می دهند. بدون شک ایجاد فـضای آموزشی عالی مناسب و فراهم آوردن امکان حضور زنان در آموزش عالی تقاضایی را تحت عنوان اشتغال به وجود می آورد.
باید توجه داشت که به رغم آنکه با افزایش پاسخگویی نظام آموزش عالی، تنها بخشی از تقاضای اجتماعی برای هویت یابی زنان و حتی جوانان پاسخ داده می شـود، و بخـش دیگـر فرایند هویت یابی وابسته به تامین نیاز به اشتغال است.
این در حالی اسـت که نظام آموزش عالی از یکسو با تقاضای فراوان از سوی زنان مواجه بوده و از سوی دیگر ایجاد فرصت شغلی متناسب با تخـصص و رشـته تحـصیلی برای دانش آموختگان آموزش عالی به عنوان یکی از چالشهـای نظام اقتصادی مطرح است.
اشتغال دانش آموختگان زن در ایران
در بحث از بررسی اشتغال زنـان دانـش آموختـه آمـوزش عـالی در ایـران همانند مباحث گذشـته نیازمنـد بررسـی یـک رونـد تـاریخی و مـشخص هستیم؛ بدون شک این بررسی می تواند ضمن روشن کردن میزان تقاضای زنان برای حضور در عرصه اشتغال جایگاه آنان را نیز تا حدودی در هـرم شغلی کشور مشخص کند.
بر اساس داده های جدول ۱، تعداد نیروی کار دانش آموخته آموزش عالی در فاصله سالهای ۱۳۵۵-۸۵ از ۲۷۹ هزار نفر به ۳۶۹۰ هزار نفـر و شمار شاغلان دانش آموخته نیز در همین دوره از ۲۶۸ هزار به ۳۳۱۶ هزار افزایش یافت.
تا سال ۱۳۸۵ نرخ رشد سالانه عرضه نیروی کار دانش آموختـه آموزش عالی با گذشت زمان سرعت و شتاب بیـشتری گرفته است؛ در حالی که نرخ رشد آن در دهه ۱۳۵۵-۶۵ حدود ۶.۴ درصد بـود. در دهه ۱۳۶۵-۷۵ به ۱۰.۹ درصد افزایش یافت و در دهه بعد یعنی ۱۳۷۵-۸۵ نیز با ۹.۷ درصد در حد بسیار بالایی باقی ماند.
با توجه به اینکه بـیش از ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار دانشجو در حال حاضر در مراکز آموزش عالی کشور مـشغول تحصیل هستند، به نظر می رسد که این روند بالای عرضه نیروی کـار، دست کم در چند سال آتی تداوم پیدا کند.
در این صورت، چنانچه اقتصاد کشور و به ویژه بخش های مدرن آن دستخوش تحولی هماهنگ و متناسب با روند عرضه نیروی کار نشود، خواه ناخواه در سالهای آینـده، بیکاری در این بخش، ابعاد فزاینده تری به خود خواهد گرفت.
تسریع آهنگ رشد آموزش عالی و تشدید عرضه فارغ التحصیلان دانشگاهی
بنابراین به موازات تسریع آهنگ رشد آمـوزش های عالی و تشدید عرضه فارغ التحصیلان دانشگاهی، سهم و جایگاه این نیروهای دانـش آموختـه در هرم شغلی کشور رو به فزونی گذاشت و از حـدود ۳ درصـد در سـال ۱۳۵۵، به ترتیب به ۴.۵ و ۹.۶ درصد در سـالهـای ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵ ارتقـا یافت و سپس با جهشی سریع به ۱۶.۲ درصد در سال ۱۳۸۵ رسـید.
ایـن در حالی است که هنوز در جامعه فرصتها و شـرایط کـافی و مـساعدی برای اشتغال کامل نیروهای دانش آموخته آموزش عالی فراهم نشده اسـت و به استناد داده های آماری، شـماری از دانـش آموختگان آموزش عالی متقاضی کار، به دلیل کمبود فرصت های شغلی و یا عدم انطباق فرصتهای موجود با مهارتهای آموزشی خود، از دستیابی به شغل بازمانده و بیکار مانده اند.
افزون بر این، شمار این بیکاران در سـال ۱۳۸۵ بـه بـیش از ۳۷۴ هزار نفر و نرخ بیکاری دانش آموختگان آموزش عـالی بـه حدود ۱۰.۱ درصد رسیده است که در مقایسه با نرخ ۱۲.۷ درصد بیکاری کل جمعیت شاغل کشور در همین سال (۱۳۸۵)، برخلاف قواعد توسعه، چندان مزیتی برای دانش آموختگان آموزش عالی دیده نمی شود.
بر اساس داده های جدول (۲) مستخرج از سرشماری عمومی نفـوس و مسکن (مرکز آمار ایران، ۱۳۸۵) سهم زنان دانش آموخته از کل شاغلان زن طی سالهای ۸۵-۱۳۵۵ با یک روند افزایشی به ترتیب ۵.۲ درصد، ۱۱.۶۹ درصد، ۲۲.۰۴ درصد و ۳۶.۶۶ درصد بوده است.
در حالی که این نسبت برای مردان در همین سالها بـه ترتیب ۲.۷ درصـد، ۳.۸۳ درصـد، ۷.۹۲ درصد و ۱۲.۹۸ درصد بوده است. به طوری که قابل مشاهده است، اگرچه به مرور زمان سهم دانش آموختگان آموزش عالی هر دو جنس از کل دانش آموختگان افزایش یافته، اما این نرخ برای زنان افزایش بیشتری داشته است.
این امر نشان می دهد تحصیلات عالی برای یافتن شغل بـرای زنـان عاملی کلیدی تر نسبت به مردان است. امـا چنانچـه از داده هـای جـدول ۲ مشخص می شود سهم زنان از کل شاغلان دانـش آموختـه در سـال ۱۳۸۵ معادل ۳۱ درصد و سـهم مـردان ۶۹ درصـد اسـت.
سهم متعادل زنان و مردان در فارغ التحصیلی و مشکل زنان دانش آموخته
بـه عبـارت دیگـر، بـا وجودی که زنان و مردان سهم متعـادل و تقریبـا مـساوی در تعداد فارغ التحصیلان دارند، اما زنان دانش آموختـه، در یافتن شغل با موانع بیشتری نسبت به مردان مواجه اند. این موانع می تواند اعم از موانع فرهنگی، اجتماعی و حتی فراهم نشدن بسترهای مناسب اشتغال زنان باشد.
امـا این امر مـانع از آن نیست که رابطه میان تقاضای اجتماعی آموزشی و تقاضای اجتماعی شغلی را نادیده بگیریم. فاصله میان ایـن دو تقاضا می توانـد منجـر بـه ایجـاد نارضایتی و نیز از دست رفتن بخش مهمی از سرمایه انسانی کشور شـود. هرچند که در بحث از تقاضا برای اشتغال مسئله دیگری به عنوان بیکـاری زنان دانش آموخته را نیز باید مد نظر قرار داد.
بیکاری دانش آموختگان زن
بیکاری دانش آموختگان زن را نیز می توان روی دیگر تقاضای اشتغال و به تبع آن ناکامی در این تقاضا دانست. تقاضای حضور در آموزش عالی ما را به سمت تقاضای حـضور در فضای اجتماعی به عنوان اشتغال سوق می دهد اما در صورتی کـه جامعـه نتواند شغل متناسب بـا تخصص و تحـصیلات فرد بـرای وی شغلی را تعریف کند بیکاری مطرح می شود.
در بحث از بیکـاری دانش آموختگان زن، باید توجه داشت که در گذشته دو نوع زنان را به صورت شاغل یا خانه دار داشتیم. در آن زمان اگر خانمی به دلایلی شغل مناسـب خود را پیدا نمی کرد، خود را به عنوان یک جویای کار معرفی نمی کرد، بلکه معتقد بود که خانه دار است.
اما بعد از حضور زنان در آموزش عـالی گروه دیگری به نام «بیکار در جستجوی کار» به دو گـروه زنان شاغل و زنان خانه دار اضافه شد؛ این در حالی اسـت کـه در گذشـته ۱۰ درصـد از زنان فعال بودند، اما در حال حاضر ۲۰ درصد زنان فعال هستند. در واقع، آن ۱۰ درصد بیکار جویای کار نیز به ۱۰ درصد زنان شاغل اضافه شده اند و علت اصلی این امر نیز افزایش تحصیلات عالی است.
بر اساس داده های جدول ۳، از مجموع ۳۷۳ هزار بیکار دانـش آموختـه آموزش عالی سال ۱۳۸۵ کشور، ۵۴.۸ درصد را زنـان و ۵۴.۲ درصد را مردان تشکیل می دهند.
نرخ بیکاری دانش آموختگان در سال ۱۳۸۵ نیـز در حد ۱۰.۱ درصد بوده است. با این ویژگی که این نرخ برای مردان ۶.۹ و برای زنان دانش آموخته ۲.۴ برابر بالاتر از این و برابر با ۱۶.۷ درصد است.
سهم زنان هم از لحاظ کل دانش آموختگان بیکار و هم از لحاظ نرخ بیکاری دانش آموختگان بیشتر از مردان است. اما در بحث از بیکاری زنان لازم است به سطوح تحصیلی آنان نیز توجه کنیم این امر می تواند تصویر روشنی از وضعیت بیکاری دانش آموختگان آموزش عالی را فراهم سازد.
همانطور که در جدول ۴ قابل مشاهده اسـت، از مجمـوع ۳۷۳ هـزار بیکار دانش آموخته آموزش عالی سال ۱۳۸۵ کـشور ۳۸.۱ درصد دارای مدارک فوق دیپلم و ۵۸.۵ درصد مدرک لیسانس هستند.
بر این اساس، اگر آموزش های دوره های فوق لیسانس و بالاتر، آموزش های تخصصی تلقی شوند، در این صورت، می توان چنین نتیجه گیری کرد کـه عمـده بیکـاران دانش آموخته آموزش عالی کشور را جوانانی تـشکیل داده اند بـا مـدرک لیـسانس و پـایین تـر کـه حتـی پـس از کـسب آمـوزش بـه تخـصص و مهارت هایی که مورد لزوم بازار کار باشـد، مجهـز نـشده انـد.
باید توجه داشت که از دیدگاه جنسیتی نیز وضعیت بیکاری جوانان به همین ترتیـب است. چرا که در میان مردان بیکار دانش آموخته آموزش عالی ۹۵.۷ درصـد و در زنان بیکار دانش آموخته آموزش عالی ۹۷ درصد لیسانس یا فـوق دیپلم هستند.
در سال ۱۳۷۵ نیز وضعیتی کـم و بـیش مـشابه سـال ۱۳۸۵ بـر بیکـاری دانـش آموختگـان حـاکم بـوده اسـت؛ یعنـی عمـده بیکـاران دانش آموختگان را کارشناسان و دارندگان مـدرک فـوق دیـپلم تـشکیل می داده اند (بیش از ۹۲ درصد).
بنابراین، در فاصله سالهای ۱۳۷۵-۸۵ از ابعــاد و دامنه بیکــاری دارندگان مدرک دکتری، فوق دیپلم به نحو چـشمگیری کاسته شده اسـت. تعداد و نسبت آنان که در سال ۱۳۷۵ حدود ۱۸۴۹ و ۳.۱۸ درصد بوده تا سال ۱۳۸۵ به ۸۲۴ یعنی ۰.۲۲ درصد کل بیکاران دانـش آموختـه آموزش عالی کاهش یافته که این امر خود قابل تامل بوده و حائز اهمیـت اسـت.
چرا که نشان دهنده آن است که طی این دهـه تمهیـدات مـوثری در جهـت جلوگیری و نیز کاهش ِ بیکاری دارندگان مـدرک تحـصیلات عـالی از سـوی مسئولان ذیربط اتخاذ شده است، امـا در مـورد بیکاران دارای مـدرک فوق لیسانس، با اینکه سـهم نـسبی آنـان در میـان بیکـاران دانـش آموخته آموزش عالی، در این دهه، از ۴.۲ درصد به ۳.۱ درصد کـاهش داشـته امـا شمار آنان از ۲۴۲۴ نفر به ۱۱۶۹۹ نفر افزایش یافتـه کـه طبعـاً مـستلزم چاره جویی های اساسی تری است.
باید توجه داشـت کـه نـسبت بیکاری دانش آموختگان زن با مدارک تحصیلات تکمیلی (فوق لیسانس و دکتری) در سال ۱۳۸۵ تقریباً مشابه مردان بوده و تفاوت چشمگیری نداشته است.
از سوی دیگر در بررسی جدول ۳ و ۴ همانطور که قابل مشاهده اسـت؛ سهم شاغلان دارای تحصیلات عالی زن از کل شاغلان زن، از ۵.۲ درصـد در سال ۱۳۵۵ از هر ۲۰ زن شاغل یک نفر دارای تحصیلات عالی بود اما در سال ۱۳۸۵ از هر سه زن شاغل یک نفر دارای تحصیلات عالی در کـل شاغلان زن در این ۳۰ سال هفت برابر شـده اسـت (جـدول ۳).
بـا ایـن وجود، بر اساس آمار سرشماری سال ۱۳۸۵ نرخ بیکاری زنان کـشور طـی این مدت از ۱۶.۴ درصد به ۲۳.۳ درصد افزایش یافته است.
بـه عبـارت دیگر، تغییر و تحولات ساختاری پدید آمده در اقتصاد و در کیفیت نیروی کار زنان، آنچنان که باید تفاوتی در گرایش های بازار کار نسبت به جـذب و به کارگیری زنان به وجود نیاورده است.
با وجود آنکه ترکیب و کیفیـت زنان شاغل و متقاضی کار به خاطر نیل به آموزش های سطوح برتر، بـه طور چشمگیری متحول شده، اما حتی این عامل نیـز نتوانـسته در رونـد راهیابی آنان به مشاغل دگرگونی معناداری ایجاد کند.
همچنین ضروری است در اینجا به رابطه میان نـرخ بیکـاری و گـروه تحصیلی بپردازیم، مطابق تحقیقات سازمان همیاری اشتغال دانـش آموختگـان جهاد دانشگاهی (۱۳۹۳) بیشترین تعداد بیکاران در رشـته های مهندسی، ساخت و تولید با ۲۵۱ هزار و ۴۰۲ نفر وجود دارد و پـس از آن نیـز ۲۲۲ هزار و ۱۱۲ نفر در رشته های علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق قـرار دارند.
از مجموع بیش از ۷۶۸ هزار نفر بیکار فـارغ التحـصیل دانـشگاهی، ۳۶۳ هزار و ۷۴۰ نفر مرد و ۴۰۴ هزار و ۳۱۱ نفر نیز زن است که بالاترین تعداد مردان بیکار در رشته مهندسی، ساخت و تولید بـا ۱۷۸ هـزار و ۴۶۱ نفر است و بیشترین تعداد زنان بیکار نیز با ۱۳۴ هزار و ۷۹۱ نفر در رشـته علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق تحصیل کرده اند.
مجموعاً ۱۰۰ هـزار و ۹۱۲ نفر مرد و زن در رشته های علوم انسانی و هنر و ۷۶ هزار و ۱۹۱ نفـر نیز در علوم، ریاضی و کـامپیوتر بیکار هـستند. ۳۸ هـزار و ۴۳۸ نفـر در رشته های کـشاورزی و دامپزشـکی، ۲۵ هـزار و ۹۹۷ نفـر در رشته هـای بهداشت و رفاه (بهزیستی) و ۱۷ هزار و ۴۰۷ نیز در رشته خدمات بیکار هستند.
از کل ۷۶۸ هزار بیکار فارغ التحصیل دانشگاهی ۱۳ هزار و ۴۵ نفر رشته تحصیلی خود را اظهار نکرده اند.
بر اساس داده های جدول ۵، به طور کلی بیشترین نرخ بیکاری به ترتیب در گروه های تحصیلی، صنعت و فراوری (۴۱.۶ درصد)، روزنامه نگاری و اطلاعات (۳۰.۳ درصد)، کـشاوزی و شـیلات (۲۴.۸ درصـد)، صـنعت و فناوری (۲۲.۲ درصد) و معماری و ساختمان سـازی (۲۱.۱ درصـد) دیده می شود.
این در حالی است که به رغم حضور اکثریتی مردان در رشته هـای فنی و مهندسی بیـشترین میـزان بیکاری آنان در ایـن رشـته ها اسـت و بیشترین بیکاری زنان در برخی از رشـته های علوم انسانی مانند علوم اجتماعی و حقوق است.
منبع:مهر