دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای روایت دیدار رهبر انقلاب با خانواده‌ شهید آشوری «روبرت لازار» را منتشر کرد.

«مسیحیان ایران از انقلاب و جنگ سربلند بیرون آمدند»به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه‌ای روایت دیدار رهبر انقلاب اسلامی با خانواده‌ شهید آشوری «روبرت لازار»  که توسط محمد تقی خرسندی نگار شده را منتشر کرد.

«حاج خانم! من یه معذرت‌خواهی به شما بدهکارم. کسی که قراره چند دقیقه دیگه تشریف بیارند منزل شما، آقای خامنه‌ای هستند...» جمله تمام نشده که اشک مادر جاری می‌شود. برادرها اما هنوز فرصت می‌خواهند که باور کنند؛ فرصتی در حد چند ثانیه. بغض آلفرد و آلبرت هم با اولین کلماتی که از دهانشان خارج می‌شود، می‌شکند...

تعجب‌شان تعجبی ندارد؛ تعجب‌شان به اندازه‌ی تعجب خود ماست، وقتی وارد شدیم و دیدیم روی دیوار منزل یک مسیحی، فقط دو قاب عکس هست، یکی قاب عکس شهید روبرت لازار و دیگری قاب عکس امام و رهبری؛ دو قاب عکس رنگ و رو رفته‌ی قدیمی.

ساعت ۶:۳۰ شب است و فقط مادر و دو برادر شهید در منزل هستند. عروس‌ها و نوه‌ها رفته‌اند به کلیسا برای مراسم شب تولد عیسی مسیح علیه‌السلام. مادر که تا چند دقیقه پیش مدام اصرار می‌کرد ما از میوه و شیرینی و آجیل شب عیدشان بخوریم، حالا اصرارش بیشتر شده. خیالش را با یک جمله راحت می‌کنیم: «شما صبر کنید آقا بیایند و بروند. کل میز را برایتان خالی می‌کنیم.» لبخندی می‌آید روی لب‌هایش و می‌رود می‌نشیند روی مبل، کنار کاج کوچک مصنوعی. خانه خیلی کوچک است و مادر نگران اینکه بالاترین مقام مملکت قرار است وارد چنین منزل کوچکی شود. مسئولان برنامه اما سعی می‌کنند دلداری‌اش دهند که چیز مهمی نیست؛ اجازه گرفته‌اند و دارند مبل‌ها و میز ناهارخوری را جابه‌جا می‌کنند تا چند متر فضا باز شود. برادرهای شهید هم کنار مادر می‌نشینند.

آلفرد سر صحبت را باز می‌کند: «سال ۷۵ بود. داشتم از کاشان می‌اومدم تهران که تصادف کردم. مدارکم رو بردن قم. رفتم قم، گفتن افسر مربوطه رفته جمکران. ماه رمضان بود. دو راه داشتم. یا ول کنم بیام تهران و چند روز بعد دوباره برگردم یا برم جمکران. با خودم گفتم این همه مدت تو این مسیر رفت‌وآمد کردم، تا حالا جمکران نرفتم. برم اونجا. شب چهارشنبه بود و ماه رمضان. جمکران غلغله بود. گفتم یا صاحب‌الزمان! خبر برادرم رو برام بیار؛ زنده یا شهید. من که صاحب‌الزمان رو نمی‌شناختم. اما دیدم همه‌ی مردم دارند دعا می‌کنند، به دلم افتاد برای برادر مفقودالاثرم دعا کنم. همون موقع بود که یه نفر اومد یه کاسه آش تعارف کرد. یه نفر هم یه تیکه نون بهم داد. خلاصه، کارم با افسر تموم شد و اومدم تهران. چهارشنبه تهران بودم. پنجشنبه بود که از معراج خبر آوردند برادرم برگشته و فردا با ۱۰۰۰ شهید تشییع میشه. فرداش روز قدس بود. مادرم از هیچی خبر نداشت. به دلش الهام شده بود. رفته بود نماز جمعه برای تشییع. غوغایی بود اون روز. هیچ تشییعی این‌جوری نشده بود. کلی از هم‌محلی‌های مسلمون اومده بودن تشییع جنازه‌ی برادرم. تو همین کلیسای مارگیوگیز جمع شده بودند و سینه می‌زدند و می‌گفتند: حضرت عیسی مسیح، صاحب عزاست امروز...»

یکی از مسئولان جلو می‌آید و می‌گوید: «حاج‌خانم! یادتونه سال ۸۶ گفته بودید می‌خوام رهبر رو ببینم؟ حالا آقا میان منزلتون...» مادر که انگار اصلا حواسش به حرف‌های پسرش نیست، از لقب «حاج خانم» هم که مدام تکرار می‌شود تعجب نمی‌کند. توی حال و هوای خودش است. می‌گوید: «به همه گفتم کاش می‌شد آقا بیان دیدن ما. یا ما بریم دیدن ایشون.» آلفرد می‌رود و یک روزنامه‌‌ی قدیمی را می‌آورد. «همشهری محله، منطقه‌ی یازده، ۱۲دی۸۶» یک نیم‌صفحه با مادر شهید مصاحبه شده و در یک کادر هم نوشته: «مادر طی دیدارهای مکرری که با مسئولان بنیاد شهید داشته، از آنها خواسته تا امکان ملاقات با رهبر را فراهم کنند، ولی بی‌جواب مانده‌است. دلش می‌خواهد رهبر را ببیند و انتظارش این است که این امر محقق شود.»

ساعت از ۷ گذشته. مادر رشته‌ی صحبت را دست می‌گیرد: «وقتی راهیان نور رفتم، محل شهادت پسرم نرفتم. خیلی دور بود. چه فرقی داره، همه‌ی شهیدان بچه‌های من هستن. پسرم رو تو آرامستان اقلیت‌های دینی تو جاده‌ی ساوه دفن کردیم. مرتب سر می‌زنم بهش. دو روز پیش هم اونجا بودیم. عید پاک هم می‌ریم. تو دهه‌ی فجر هم یه روز برای غبارروبی می‌ریم...»

توی همین صحبت‌هاست که رهبر انقلاب می‌رسند. مادر به استقبال می‌رود. پسرها جلو می‌روند و عرض ادب می‌کنند. مادر می‌گوید: «درود بر شما. درود بر همه‌ی ملت ایران.» رهبر می‌گویند: «خدا شما را حفظ کند» و مادر جواب می‌دهد: «در سایه‌ی شما.» و آقا دعا می‌کنند: «خدا فرزندتان را با اولیایش محشور کند.» همه می‌نشینند و مادر می‌گوید: «کلبه‌ی کوچکم پر شد. خیلی خوشحال شدم شما تشریف آوردید...» بغض نمی‌گذارد حرفش را ادامه دهد. لحظه‌ای مکث می‌کند و ادامه می‌دهد: «به همه می‌گفتم. رهبر مال من هم هست. مگه فقط برای مسلمون‌هاست؟ برای همه است.»

رهبر انقلاب عذرخواهی می‌کنند از اینکه دیر آمده‌اند و ابراز خوشحالی از این که در شب عید آشوری‌ها این دیدار انجام شده. طبق معمول از شهید می‌پرسند. آلفرد جواب می‌دهد: «چند روز مونده بود سربازیش تموم شه. اما قبول نکرده بود برگرده. بعد از قطعنامه شهید شد. اول گفتند اسیر شده. بعدها که رفتیم خونه‌ی هم‌رزمش، می‌گفت تا لحظه‌ی آخر پشت تیربار بود. هرچی گفتم بریم عقب، نیومد. تا این که یه خمپاره خورد به سنگرمون و زخمی شد. اسیرمون کردند. گفتند بقیه کجان، گفتیم کسی نمونده. با قنداق تفنگ زدند توی سرم و بیهوش شدم. در بعقوبه به هوش اومدم. پرسیدم کسی هم با من آوردین، گفتن نه.» و این، قصه‌ی آغاز ۸ سال بی‌خبری مادر از جوان ۲۲ ساله‌اش بود.

آقا می‌گویند اینها مایه‌ی افتخار است. نه فقط برای خانواده‌ی شهید، بلکه برای کل کشور. اشاره می‌کنند به امنیت کشور که ناشی از همین مجاهدت‌هاست. بعد در حالی که به مادر اشاره می‌کنند می‌گویند: اینها را همه می‌دانند اما نکته‌ی مهم این است که: «پشت این مجاهدت، مجاهدت  این خانم است. این روحیه خیلی باارزش است. یک‌وقت یک‌نفر انقدر بی‌تابی می‌کند که مانع بقیه می‌شود که کار او را دنبال کنند. اما رضایت مادر و پدر و بعد هم صبر او این فضا را ایجاد می‌کند. هرجا می‌روم، غالباً مادرها روحیه‌شان بهتر از پدرهاست. ما مردها نمی‌توانیم احساسات مادران را درک کنیم. مردها هم فرزندشان را دوست دارند اما مادر فرق می‌کند.» آلفرد حرف‌های رهبر را تأیید می‌کند: «من رفتم معراج، جنازه رو که دیدم، شناختم. آخه برادرم خیلی درشت بود. از استخوناش شناختم. اما گفتند باید مادرش بیاد تأیید کنه.» مادر از خاطراتش بیرون می‌آید: «پسرم قهرمان بود.»
رهبر انقلاب دوباره رشته‌ی سخن را دست می‌گیرند: «اقلیت مسیحی، هم ارامنه و هم آشوری، سربلند بیرون آمد در انقلاب و جنگ. به‌عنوان یک ایرانی وفادار عاقل بصیر شجاع.» مادر که کم‌کم از بهت اول جلسه درآمده می‌گوید: «در کرمانشاه، کنفرانس خبری گذاشتند. گفتم من بلد نیستم خوب فارسی حرف بزنم. گفتند اشکال ندارد. از همه هم بهتر حرف زدم. گفتم مسلمان و مسیحی باید دست در دست هم بدهیم و ایران را بسازیم. گفتم اسلحه بدهید بروم بجنگم.» آقا نگاهی می‌اندازند و می‌گویند: «اگر می‌دادند، می‌رفت‌ ها! روحیه‌شون قوی است...» صدای خنده، یخ جلسه را آب می‌کند. مادر ادامه می‌دهد: «از خدا می‌خواستم روزی ببینم صدام رو...» آنقدر مهربان است که حتی دلش نمی‌آید فعل جمله را بگوید. لحظه‌ای مکث می‌کند و با بغض می‌گوید: «دیدم. راحت شدم.» نمی‌گذارد اشکش بریزد. ادامه می‌دهد: «چون ما اهل جنگ نبودیم که. آمدند این کارها رو کردند...» رهبر حرف‌های مادر را تأیید می‌کنند: «اینهای دیگر هم همین‌جوری می‌شوند. حاضر نیستند استقلال ما را تحمل کنند.»

مادر به زبان آشوری چیزی به پسر می‌گوید و آلفرد با شک و تردید از رهبر می‌پرسد: «کیک خانگی می‌خورید؟» آقا که موافقت می‌کنند، گل از گل مادر می‌شکفد. معلوم است دستپخت خودش است. با خوشحالی به رهبر می‌گوید: «من می‌گویم یک کار بدهید به من که بروم برای مملکت خدمت کنم.» آقا با روی باز می‌گویند: «همین حرف شما، کار بزرگی است. یکی از کارهای انبیا «تبیین» بود. خیلی از مردم، راه را کج می‌روند، چون نمی‌دانند. اگر بیان وجود داشت، راه روشن می‌شود. همین خصوصیت این خانم و گفتن این حرف‌ها کار بزرگی است. خانم‌ها در جنگ کارهای بزرگی کردند. جبهه رفتند، پرستاری کردند، اما بیان از همه مهم‌تر است. همین حرف زدن شما، چه در کلیسا و چه بیرون، و ابراز این روحیه کار خیلی مهمی است. ان‌شاءالله خدا به شما طول عمر بدهد و همین روحیه را حفظ کنید.»
رهبر تکه کیکی می‌خورند و به اطرافیان می‌گویند: «خیلی کیک خوشمزه‌ای است، شماها نمی‌خورید؟» مادر و دو فرزند با هم می‌گویند «نوش جان» سینی کیک می‌رود بین همراهان و دیگر برنمی‌گردد. مادر می‌گوید: «میوه هم باید بخورید. آجیل هم باید بخورید.» بعد، خجالت‌زده می‌گوید: «خانه‌ام کوچک است...» آقا نمی‌گذارند شرمندگی‌اش ادامه پیدا کند: «دل باید بزرگ باشد. وقتی انسان هدف داشته باشد، هرجا باشد خوب است. هرکجا تو با منی من خوش‌دلم / ار بود در کنج چاهی منزلم.»

روزنامه‌ی مصاحبه‌ی مادر را به رهبر می‌دهند. نگاهی می‌اندازند و می‌گویند برای چه تاریخی است؟ سال ۸۶ را که می‌شنوند، با حسرت می‌گویند: «چرا آنقدر قدیمی؟ کاش زودتر می‌آمدیم. شما می‌آمدید یا من می‌آمدم.»

حرف‌ها می‌رسد به وضعیت مسیحیان ایران. آلفرد می‌گوید از بعد انقلاب، موضوع دین پررنگ شده و حالا حتی اسقف آشوری‌ها ایرانی است در حالی که قبلاً از عراق می‌آمده. اسقف ارمنی‌ها هم که از لبنان می‌آید. رهبر انقلاب به یاد اسقف فقید ارامنه، آراک مانوکیان می‌افتند که از اول انقلاب با امام خمینی رحمه‌الله همراه بود. بعد هم کمی درباره‌ی آشوری‌ها صحبت می‌کنند که به اعتقاد خودشان، قدیمی‌ترین مسیحی‌ها بعد از مسیحیان فلسطین (زادگاه حضرت عیسی علیه‌السلام) هستند. بحث به زبان آشوری و نزدیکی آن به عربی و عبری و حتی فارسی می‌کشد. آلفرد، میوه و آجیل روی میز را کنار می‌زند و پارچه‌ی سوزن‌دوزی روی میز را نشان می‌دهد که به زبان آرامی روی آن نوشته شده: «ایدوخون هو بریخا» و می‌گوید یعنی «عید شما مبارک» آقا هم همین را به‌عنوان نشانه‌ی شباهت زبانی می‌گیرند که «ایدوخون» به کلمه‌ی «عید» نزدیک است و «بریخا» از جنس «برکت» است.
وقت خداحافظی است و رهبر انقلاب هدیه‌ای به مادر شهید می‌دهند و می‌گویند: «ان‌شاءالله عیدتان مبارک باشد. شب خوبی بود.» مادر و فرزندان با هم می‌گویند: «برای ما که خیلی به‌یاد ماندنی بود.» آقا می‌گویند: «ما به مسلمان‌ها قرآن هدیه می‌دهیم. اگر می‌توانستم یک انجیل خوب پیدا کنم، می‌آوردم. این انجیل‌های الان، عموماً روایت هستند نه کلام وحی. البته یوحنا، لوقا، پتروس و... بزرگان مسیحیت هستند که بعضاً هم شهید شدند. اینها مسیحیت را به ایران و روم و... بردند. وگرنه مسیحیت برای شرق است. توی آنها پیغمبر و نایب پیغمبر هم بوده. حواریون جزء بزرگان دین هستند. در اسلام هرکس عصمت حضرت مسیح و حضرت مریم را منکر شود، از اسلام خارج است. احترام ما به مسیحیت این‌گونه است. انجیل هم مثل قرآن و تورات از آسمان آمده. اما انجیل‌های فعلی، اینهایی که من خواندم، روایت است نه آن چیزی که از آسمان نازل شده. اگر آن را گیر می‌آوردیم، روی چشم‌مان می‌گذاشتیم.»

آلبرت که تقریباً در تمام جلسه ساکت و سربه‌زیر بوده، حالا که می‌بیند رهبر انقلاب در حال خداحافظی هستند، می‌گوید: «دکتر احمدی‌نژاد آمده بود منزل ما. گفت چه چیزی لازم دارید؟ گفتم فقط سلامتی رهبر. همین که شما آمدید اینجا، برای ما یک دنیا ارزش دارد.» رهبر انقلاب جواب می‌دهند: «این روحیه‌های وفاداری خیلی ارزش دارد. بعضی‌ها فقط نگاه مادی دارند و فقط پول را می‌شناسند. اما اینها معنویات است.»
آقا طبق معمول اجازه‌ی مرخصی می‌گیرند. می‌ایستند و قبل از رفتن، به پسرها و نوه‌ها هم هدایایی می‌دهند که پدرها برسانند. یکی از همراهان آرام می‌گوید: «خواهر شهید هم ارومیه است.» رهبر هدیه‌ای هم به مادر می‌دهند تا به دست دخترش برساند. بعد هم خداحافظی می‌کنند و می‌روند برای دیدار با خانواده‌ی شهید مسیحی بعدی.

داریم وسایل را جمع می‌کنیم که مادر انگار یاد قول اول ما می‌افتد. میوه‌ها و آجیل‌ها را به‌زور بین همراهان پخش می‌کند. هرچه می‌گوییم الان نوه‌ها از کلیسا می‌آیند و شما بدون وسیله می‌مانید، قبول نمی‌کند. می‌گوید: «اگر به من گفته بودند آقا می‌آیند، حتما گوسفند می‌گرفتم که جلوی پایشان قربانی کنم. اینها چه ارزشی دارد...»



انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۷۰
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۳۰ ۰۸ دی ۱۳۹۴
جانم فدای رهبر
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۵۶ ۰۷ دی ۱۳۹۴
بسمه تعالی
لبیک یا خامنه ای
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۴۰ ۰۷ دی ۱۳۹۴
در عراق که بودم دیدم که عراقیها خیلی به آقا ارادت دارند. حتی بیشتر از ما.
با خواندن این مطلب میبینم که مسحیان هم بیشتر از ما به آقا ارادت دارند.
قدر آقا را نداریم به خدا...
خداوند حفظشان کند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۲۷ ۰۷ دی ۱۳۹۴
خدا حافظت باشه آقای مهربونی ها
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۱۵ ۰۷ دی ۱۳۹۴
البته این نکته رو باید در نظر گرفت در هر کشوری بالاترین مقام اون کشور وارد خونه یک فرد معمولی بشه طرف شوک میشه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۰۷ ۰۷ دی ۱۳۹۴
کاش آقا مهمان ما بشود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۵۹ ۰۷ دی ۱۳۹۴
بخدا خیلی منقلب شدم و گریه کردم ، از این میزان ارادت مردم ایرن به حضرت آقا ، وای به حال ما اگر نتوانیم قدر این مرد بزرگ را بدانیم و دلش را به درد بیاوریم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۶:۵۴ ۰۷ دی ۱۳۹۴
کاش من هم میتونستم رهبر عزیز رو ببینم واقعا سعادت می خواد.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۶:۳۶ ۰۷ دی ۱۳۹۴
سلام خدا بر عیسی مسیح (ع) در ان روز که بدنیا امد ودر ان روز که میمیرد ودر ان روز که دوباره برانگیخه میشود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۴:۵۰ ۰۷ دی ۱۳۹۴
خدایا بجای حج ، نصیب کن دور امام خامنه‌ای طواف کنم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۲:۴۷ ۰۷ دی ۱۳۹۴
لبیک یا خامنه ای
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۲:۱۳ ۰۷ دی ۱۳۹۴
بحق اهل بیت ع ریشه مخالفین رهبر معظم و ولایت فقیه خشکانده شود ، الهی آمین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۳۸ ۰۷ دی ۱۳۹۴
درودبررهبرفرزانه واقعا لذت بردم دست شماهم دردنکنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۳۲ ۰۷ دی ۱۳۹۴
با سلام ضمن تبریک کریسمس به هموطنان مسیحی آرزوی سلامتی برای همه مؤمنین دارم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۲۵ ۰۷ دی ۱۳۹۴
قشنگ بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۱۳ ۰۷ دی ۱۳۹۴
سلام
مادر
که مقدس ترین نام است
در ابتدا ولادت حضرت عیسی ع را به شما وخانواده شهید پروردتان تبریک میگم و کریسمس تون مبارک
ودر انتها شهادت پسر عزیز تان که مایه افتخار این مرز و بوم هست را تسلیت عرض می نمایم .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۴۲ ۰۷ دی ۱۳۹۴
درود خدا برشهیدان راه وطن،از مسلمان گرفته تا مسیحی و........ودرود خدا بررهبر انقلاب
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۵۹ ۰۶ دی ۱۳۹۴
سلام و درود بی کران بر حضرت آقا .
ای کاش حتی میشد برای یکبار آقا را ببینم .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۴۸ ۰۶ دی ۱۳۹۴
مهدی عج ومسیح ع باهم ظهورمیکنند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۴۳ ۰۶ دی ۱۳۹۴
هزاران جان شیرین فدای گوشه چشم تو ای فرزند زهرا
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۲۷ ۰۶ دی ۱۳۹۴
افتخار همه ازادگان است حضرت اقا
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۲۶ ۰۶ دی ۱۳۹۴
افتخار همه ازادگان است حضرت اقا
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۲۶ ۰۶ دی ۱۳۹۴
درود بر مردمانی از جنس بلور - میلاد پیامبر پاکی حضرت مسیح مبارک
بسیار اقوام و مردمانی از همین مرز و بوم و خارج از آن وقتی شیفته محبت و صفای ایرانیان شدند برای صیانت از آن جانشان را فدا کردند . باید این اقوام مورد تقدیر قرار گیرند و فداکاری آنها انتشار یابد تا مایه عظمت شود. به مدیران توصیه کنید آنها را فراموش نکنند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۲۴ ۰۶ دی ۱۳۹۴
درود بر رهبر فرزانه..
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۲۰ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خیلی بغض کردم اشکم ریختم.
دیدار حضرت آقا امام زمان خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی را به افراد خانواده دوستان تعریف کردم اونا هم مثل همه حسرت دیدار رهبرم را نداشتند ،
واقعا افتخار می کنم سید علی رهبر مسلمانان جهان نیست
بلکه رهبر کل دنیاست به قرآن قسم.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۱۹ ۰۶ دی ۱۳۹۴
ناسناس جانم فدای رهبرم خدای زیارت اقا م را نصیبم بگران امین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۰۲ ۰۶ دی ۱۳۹۴
عجب رهبر خوبی داریم
واقعا سخته مسیحیان داخل عراق و سوریه در جشن کریسمس داغدار عزیزانشان باشند
واقعا خدا ظهور ذخیره ی تمام تلاش انبیاء الهی رو نزدیک کنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۳۰ ۰۶ دی ۱۳۹۴
دلم لرزید و اشک شوق جاری شد امیدوارم همیشه رهبر سر بلند باشد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۲۹ ۰۶ دی ۱۳۹۴
آرزوی سلامتی دارم برای همه ی هم وطنان مسیحی ام و کریسمس را تبریک عرض می نمایم.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۱۴ ۰۶ دی ۱۳۹۴
من به عنوان یک متخصص با مطالعه این روایت اشک در چشمانم جاری شد. خداوند حفظشان کنه .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۰۵ ۰۶ دی ۱۳۹۴
پشتیبان ولایت فقیه باشید تابه مملکت شما آسیبی نرسد.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۵۸ ۰۶ دی ۱۳۹۴
رهبرا، به دم مسیحایی ات ،همه ملت ایران ، حواریون شماوانصار الله هستند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۴۸ ۰۶ دی ۱۳۹۴
آقا سلام خدا شما را حفظ نماید اگر شما نبودید واقعا در سال 88 نقطه پایانی انقلاب بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۳۷ ۰۶ دی ۱۳۹۴
کاش همه قدر رهبر رو می دونستند جانم به فدات رهبر عزیزم واقعا اشک ریختم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۲۲ ۰۶ دی ۱۳۹۴
کاش میشد ما هم رهبر بزرگوارمونو از نزدیک ببینیم دیدن ایشون برای ماها مثل یک رویا میمونه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۱۳ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خداوند عمر باعزت به آقاا عنایت بفرماید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۵۴ ۰۶ دی ۱۳۹۴
وای خدای من این عشق بین حضرت عیسی مسیح وحضرت محمد ص چقدر باشکوه ......
ای مادران شهدا خوشابه احوالتان
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۳۲ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خیلی عالی بود
درود بر انسانیت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۲۵ ۰۶ دی ۱۳۹۴
درود خدا بر رهبر فرزانه ایران و درود خدا بر تمامی مسبحیان ایران، خدا روح این شهید را با عیسی مسیح محشور گرداند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۲۱ ۰۶ دی ۱۳۹۴
انشا الله بزركي جون ايشان هميشه بالا سر ايران اسلامي باشه.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۲۰ ۰۶ دی ۱۳۹۴
اشک هایم جاری شد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۵۰ ۰۷ دی ۱۳۹۴
من از دیروز تا حالا هر دفعه این خبر رو خوندم و یا تعریف کردم یکریز اشک ریخته ام.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۹ ۰۶ دی ۱۳۹۴
آرزوم اینه که آقارواز نزدیک ببیننم جانم فدای رهبر
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۹ ۰۶ دی ۱۳۹۴
فقط میگم جانم فدای رهبر خدا وند مهربا عمر باعزت وطول عمر بده
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۷ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خوش بسعادتشون ماک اینجا بغض کردیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۷ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خوش بسعادتشون ماک اینجا بغض کردیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۷ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خوش بسعادتشون ماک اینجا بغض کردیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۷ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خوش بسعادتشون ماک اینجا بغض کردیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۱۵ ۰۶ دی ۱۳۹۴
واي چقدر اشک ريختم...خوشا ب سعادتشون کاش منم اقا رو ميديدم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۰۹ ۰۶ دی ۱۳۹۴
شهید روبروت لازار فامیل ما بود
خانه ای که مادر شهید در اونجا ساکن هستند هدیه رهبری برای ایشان است واقعا خدا همه ی شهیدان رحمت کنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۴۶ ۰۷ دی ۱۳۹۴
خدا رحمتش کند. روحش شاد.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۴۹ ۰۷ دی ۱۳۹۴
روحش شاد. شهدا زنده اند و نزد خدای خویش روزی می خورند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۰۴ ۰۶ دی ۱۳۹۴
سلام...خداروقسم میدم ب پهلوی شکسته فاطمه زهرا ک ملاقات اقارو نسیبم کنه،،،،،تورو ب فاطمه زهرا برا براورده شدن ارزوم صلوات بفرستید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۰۳ ۰۶ دی ۱۳۹۴
دیدن روی یار ارزوی همه است . خوشا به حال ان خانواده شهید والا مقام. خداوند ان شهید را مشمول رحمت خاصه خود کند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۰۱ ۰۶ دی ۱۳۹۴
اشکم جاریه.
عالی بود.
اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه اي
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۵۵ ۰۶ دی ۱۳۹۴
با خدا باش پادشاهی کن
جانم فدای رهبر
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۵۱ ۰۶ دی ۱۳۹۴
ای کاش توفیق دیدار رهبرم برای ماهم خدا روزی کند ایشالله.
الله اکبر پاینده رهبر
.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۴ ۰۶ دی ۱۳۹۴
درود بر رهبر فرزانه انقلاب
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۳۹ ۰۶ دی ۱۳۹۴
اسلام ناب محمدی همینیه که آقای ما بهش پایبنده نه اونی که مفتی های عربستان به عنوان اسلام میشناسند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۳۸ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خدا حفظش کنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۲۰ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خدا حفظش کنه برای هممون
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۱۰ ۰۶ دی ۱۳۹۴
درود بر امام خامنه ای
و درود بر مسیحیان مومن و دوست داشتنی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۴۷ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خدارو شاکریم که سایه رهبری شجاع و فرزانه و مدبر بر سر این مملکت هست که دست استعمارگران و استکبار از این مملکت کوتاهه.خداوند همیشه سایشون بر سرمون حفظ کند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۴۷ ۰۶ دی ۱۳۹۴
خدارو شاکریم که سایه رهبری شجاع و فرزانه و مدبر بر سر این مملکت هست که دست استعمارگران و استکبار از این مملکت کوتاهه.خداوند همیشه سایشون بر سرمون حفظ کند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۳۹ ۰۶ دی ۱۳۹۴
اقا من نوکرتم اشکم ذر امد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۳۰ ۰۶ دی ۱۳۹۴
عشق فقط عشق علی.خداروشکرکه چنین مردمی داریم.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۲۰ ۰۶ دی ۱۳۹۴
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۱۸ ۰۶ دی ۱۳۹۴
اشکم در امد انگار منم اونجا بودم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۱۴ ۰۶ دی ۱۳۹۴
درود بر رهبر فرزانه انقلاب
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۱۱ ۰۶ دی ۱۳۹۴
ولایت فقیه یک نعمت و راهنما است
آخرین اخبار