به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ قادر طراوت پور از شاعران جوان انقلاب اسلامی است. سبک شعری او بیشتر به خراسانی شبیه است. او بیشتر قصیده و غزل می گوید. او فرزند کوچ است و همواره سختی ها و رنج های عشایر را با خود به دوش کشیده است.گفتگو ما را با این شاعر انقلابی دنبال کنید.
*آقای طراوتپور شعر سرودن را به طور جدی از چه سالی شروع کردید؟ یکی از خوش شانسیهای من در دوران دبیرستان شاگردی استاد حمدالله رجایی بهبهانی شاعر غزلسرای خوش آوازه بود. در دورهای که کتاب «زیر باران عشق» از او چاپ شد بسیاری از شاعران زمان خود برتری بود. او مردی فرزانه و صبور بود که در چهار سال دبیرستان همه درس های ادبیات مرا تدریس کرد و من از همان دوران با سرودن شعر در کنار او فعالیتم را آغاز کردم و او با تمام وجود اشعار من را نقد میکرد. در واقع پایه فکری من را استاد رجایی بهبهانی بنا کردند. من در سال 76 در رشته فلسفه در دانشگاه شیراز قبول شدم و بعد در رشته تاریخ تغییر رشته دادم و از آنجا که شیراز مهد شعر و ادب است هر کسی هم شاعر نباشد در شیراز شاعر میشود.
*دغدغه شما چه چیزی بود که شما را به سمت شعر کشاند؟ در اینجا باز گریزی به دوره دانش آموزی من در دوره دبستان و راهنمایی، میزنیم. من در دوره دبستان اشعار موجود در کتابهای درسی را حفظ بودم و با حالت اجرا و دکلمه میخواندم این کار در کلاس ما امتیار بود. در دوره راهنمایی نیز در درس انشا مورد توجه همگان بودم تا اینکه در دوره دبیرستان با حمدلله رجایی بهبهانی آشنا شدم.
*چه سبک شعری را برای خودتان انتخاب کردید؟ من در زبان سبک خراسانی و در معنا سبک عراقی و در مضمون یابی سبک هندی را می پسندم . معتقدم اگر شاعر فرزند روزگار خود باشد باید با همه سبک ها از جمله خراسانی و عراقی و هندی آشنا باشد و متناسب با مردم زمانه خود شاعری کند. من سبک عراقی را به معنای واقعی از حافظ و سعدی و مولانا و بعد سبک هندی از طریق صائب شناختم پس از آن با دیوان محتشم و دیوان کلیم همدانی آشنا شدم تازه فهمیدم چه جهان تازه ای در نازک خیالی های و مضمون پردازی های سبک هندی وجود دارد.
*با توجه به حضور نوقلمان در عرصه ادبیات، آینده ادبیات ما را چطور پیش بینی می کنید؟ شعر زمان ما متناسب با روزگارمان عوض شده است.یعنی در گذشته عده اندکی اهل شعر بودند اما امروز اکثر مردم مخاطب شعر هستند. طوری که حتی نماینده مجلس قبل از سخنرانی خود اشعاری از قیصر امین پور را می خواند و حتی شخص اول کشورمان مقام معظم رهبری خود شاعرند. مردم امروز از طریق فضای مجازی برای هم شعر و غزل رد و بدل میکنند. شعر امروز نسبت به دیروز جایگاه ویژه تری پیدا کرده است. شعر روزگار ما آبستن ذهن جامعه است چون شعر روزگار ما فرزند زمانه خویش است. بنابراین آینده درخشان دارد. امروزه جامعه با سوادتر شده و شعر در همه رشته ها رسوخ کرده است.
*امروز شاعران ما با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند؟ یکی از ویژگی هایی که شاعران ما باید داشته باشند مطالعه زیاد است زیرا هیچ متنی در تاریخ بدون پیش مطالعه به وجود نمی آید. شاعر روزگار ما باید فردوسی، انوری، حافظ ، سعدی ،مولانا و بیدل دهلوی و حتی شاعران معاصر امروز در حوزه نیمایی و شاعران انقلاب اسلامی را بخوانند و بعد دست به قلم بزند در غیر این صورت شعر امروز خالی از حکمت است و از نبود اندیشه رنج میبرد. از همین رو شاعر باید برای اندیشه خود برنامه داشته باشد زیرا او یک از اندیشمندان زمان خود است. شعر امروز خالی از حکمت است و از نبود اندیشه رنج میبرد.
*برای حل این مساله چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟ بهترین راهکار شاعرانه زیستن و زندگی کردن با بزرگان است مثلا ما تا زمانی که با حافظ و بیدل زندگی نکنیم نمی توانیم جهان آن ها را بفهمیم.بنابراین شاعران ما باید در اقیانوس بیکران پر درّ و گوهر بیدل و حافظ غواصی کنند و آن را از نزدیک ببینند و لمس کنند بعد خودشان شعر بگویند. در حالی که از کنار ساحل به دریایی بیدل و حافظ نگاه کردند همه آنچه که بدست می آورند سطحی است.باید شاعران ما مطلعه کنند و پیشینیان شعری خود را به خوبی بشناسند.
*از مسیری که تا به امروز پیمودهاید راضی هستید؟ من نه فرزند شهرم نه فرزند روستا. من در کوچ به دنیا آمدم خانواده ام عشایر بودنند و تا 19سالگی زمستان را در یک نقطه و تابستان را در نقطه دیگرییلاق و قشلاق می کردیم بنابراین رنج یک کودک عشایری را همیشه با خود دارم.جهان عشایر و زندگی کوچ زیبایی های خود و در عین حال سختی های طاقت فرسایی دارد،من همه این ها را همواره همراه خودم دارم البته ناگفته نماند من در زندگی ام همیشه در کوچ بودم البته از تلخ ترین حواث زندگی ام در گذشت مادرم در یکی از زمستان های تلخ کوچ نشینی بوده است.چون همیشه در حال گذر از جایی به جای دیگر بوده ام هیچ وقت خودم را متعلق به جایی نداستم کوچ همچنان در زندگی من جاری است.
*باتوجه به برگزاری جلسات نقد شعر به نظرتون این جلسات تا چه حد می توانند موثر باشند؟ اگر جلسه نقد شعر نباشد حتما شعر روزگار آسیب می بیند و امروز یکی از آسیب هایی که شعر ما دیده است فقرو فقدان جلسات نقد است.ما تعداد بسیار اندکی جلسه نقد قوی شعر داریم که پاسخگوی نیاز شاعران امروز نیست و علاوه براین سطحشان هم خیلی بالا نیست.از طرفی شاعر امروز وقت فکر کردن و اندیشدین به شعر را ندارد و بیشتر درگیر کارهای روزانه خود است.انتظار می رود این جلسات پررنگ تر و پربارتر باشد.
* به عنوان سوال آخر تعریف شما از یک شاعر چیست؟ بیش از اینکه انسان شاعر شود باید شاعرانه زندگی کند.شاعر باید صیاد خوبی در اقیانوس معرفت ،علم ودانش،خرد، عشق ورزی، دانستن رموز و فنون شاعری، آگاهی به فرهنگ و پشتوانه های فرهنگی جامعه باشد،او باید گذشتگان وشاعران پیش از خود را بشناسد.او باید زندگی شاعرانه ای داشته باشد در غیراینصورت افکار و حرف و نگاهش غیر شاعرانه می شود و همه این ها در بلند مدت از شاعرانگی او می کاهد.شاعر حتما باید یک جهانبینی مثبت داشته باشد و اگر یک جهانبینی روشن و دقیق نداشته باشد نمی تواند موضع داشته باشد.علاوه براین او باید ذات کلمه ، ترکیب ، پشتوانه و ابعاد آن را بشناسد پشاعر باید خود را در جهان کلمه وقف کند و از کلمه برای خودش جهان بساز و نیز از جهان برای خودش کلمه بسازد.
انتهای پیام/