در مواردی نادر دیده شده که فرد بخشی از مغز خود را از دست داده، ولی هیچ‌گونه علائم منفی در آن فرد دیده نشده است. دلیل آن چیست؟ برای دانستن پاسخ این سوال، باید درباره ماهیت اصلی ماده خاکستری بیشتر بدانیم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان در مواردی نادر دیده شده که فرد بخشی از مغز خود را از دست داده، ولی هیچ‌گونه علائم منفی در آن فرد دیده نشده است. دلیل آن چیست؟ برای دانستن پاسخ این سوال، باید درباره ماهیت اصلی ماده خاکستری بیشتر بدانیم.
 
 ما واقعا به چه مقداری از مغز خود نیازمندیم؟ در ماه‌های اخیر، اخباری از افرادی منتشر شده که به دلیل آسیب وارده به سر، بخشی از مغز خود را از دست داده‌اند. اکنون بحث این نیست که مغز چگونه کار می‌کند، بحث اصلی این است که شاید تمام اطلاعاتی که ما در مورد مغز در اختیار داریم اشتباه باشد.


زندگی بدون یک نیمکره مغز چگونه است؟!
 
پیش‌تر در گزارشی منتشر شد که یک زن مخچه خود را از دست داده است.

مخچه ساختاری در پشت مغز است. تخمین زده می‌شود که نیمی از سلول‌های مغزی در مخچه قرار دارد. در این مورد آسیبی وارد نشده است، بلکه تمام ساختار مخچه از بین رفته است. اما این زن اکنون مانند دیگران زندگی می‌کند. پس از پایان تحصیلات، ازدواج کرد و اکنون صاحب فرزند شده است.
 
البته به این شکل نبوده که او از هیچ مشکلی رنج نبرده باشد. برخی اوقات مشکلات کوچکی از نظر حرکتی دارد. اما سوال اصلی این است که اصلا او چگونه حرکت می‌کند.
 
این مورد حقیقتی تلخ از دانش مغز و اعصاب است. فریاد نمی‌زنیم، ولی شکاف‌های بزرگی در درک پایه ما از مغز وجود دارد. هنوز بر سر کارکرد برخی از مهم‌ترین بخش‌های مغز مانند مخچه به اطلاعات جامعی دست پیدا نکرده‌ایم. برخی از موارد نادر مانند این مورد نشان از جهل بشر است.
 

زندگی بدون یک نیمکره مغز چگونه است؟!
مشکل شاید به دلیل طرز تفکر ما باشد. طبیعی است که مغز را نوعی فناوری بر اساس گزینش طبیعی بدانیم. در فناوری به‌دست‌آمده توسط انسان، همیشه ارتباط یک‌به‌یک بین ساختار و کارکرد وجود داشته است. یک توستر را در نظر بگیرید. گرما توسط المان مربوطه تولید می‌شود. المان زمان‌سنج زمان را برنامه‌ریزی کرده و یک فنر نان را به بیرون می‌فرستد. آن مورد نادر اما نشان می‌دهد که چنین ساختار ساده‌ای را نمی‌توان برای مغز تعریف کرد. شاید ما دوست داشته باشیم که برای بینایی یک قسمت و برای شنوایی یک قسمت را در مغز اختصاص دهیم، اما واقعا چنین ساختاری درست نیست. زیرا مغز یک فناوری انسانی نیست که هر قسمت یک کارکرد خاص داشته باشد.
 
به این نمونه جدیدتر توجه کنید. مردی که یک کرم نواری در مغزش پیدا شده است. در یک دوره چهارساله، این کرم از یک طرف مغز به طرف دیگر سوراخ ایجاد کرده و سردردهای عجیب، مشکلات حافظه‌ای و حس بوهای عجیب را به همراه داشت. فرض کنید که صبح‌ها به علت حرکت یک موجود زنده در مغزتان از خواب بیدار شوید! اگر قرار بود مغز مانند فناوری انسانی عمل کند، پس باید از کار می‌افتاد. مثلا اگر یک کرم گوشی همراه شما را می‌خورد آیا روشن می‌شد؟ در دهه 40، اولین اشکال الكترومكانيكى‌ کامپیوتر کشف شد که به باگ (حشره) مشهور شد.
 
شاید پاسخ این باشد که مغز انعطاف‌پذیر است و می‌تواند خود را با تجربه وفق دهد. سرنخ دیگر از جرالد ادِلمن، عصب‌پژوه برنده جایزه نوبل، به دست آمد. او به این نتیجه رسید که کارکردهای زیستی توسط ساختارهای چندگانه پشتیبانی می‌شوند. به این ترتیب که یک ویژگی فیزیکی توسط چندین ژن رمزگذاری می‌شود، بنابراین نابود شدن یک ژن مانع رشد طبیعی آن ویژگی نمی‌شود. در مغز نیز به همین صورت است. یک کارکرد توسط چندین بخش پشتیبانی می‌شود. اگر یک بخش مغز از کار افتاد، بخشی دیگر وظیفه او را به دوش خواهد کشید.
 
این مسئله به عصب‌پژوهان ادراکی کمک می‌کند تا کارکرد نواحی مختلف مغز را بهتر بفهمند.
 زندگی بدون یک نیمکره مغز چگونه است؟!


مخچه به دلیل اینکه حرکات ما را کنترل می‌کند از اهمیت بالایی برخوردار است، اما بخش‌های دیگر مغز مانند هسته‌های قاعده‌ای و قشر حرکتی نیز در کنترل حرکتی بدن دخیل هستند. اینکه بپرسیم هر قسمت چه کاری را انجام می‌دهد کاملا اشتباه است. حافظه هم نمونه‌ای دیگر یک کارکرد ذهنی است که از چندین راه در مغز پشتیبانی می‌شود.
 
ادلمن و همکارش جوزف گالی این پشتیبانی چندگانه از یک کارکرد را «یک ویژگی زیستی... با ساختاری پیچیده» می‌نامند و ادعا می‌کنند که به شکلی اجتناب‌ناپذیر از «گزینش طبیعی» حاصل شده است. اکنون می‌توان به پاسخ دو سوال اساسی کمی نزدیکتر شد. اول اینکه چگونه آن موارد نادر وجود داشته است و دوم اینکه چرا «مغز» هنوز برای دانشمندان تا این اندازه پیچیده و سوال‌برانگیز است.


منبع:سلامت نیوز
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.