نگارنده این گزارش با سفر به شیراز با یک زن فرشباف دیدار کرده است. وی مینویسد: این زن، زرافشان نام دارد روز خود را بر روی زمین اتاق کوچک خود میگذراند و به سرعت با دستان خود فرش میبافد. او گرههای کوچکی با نخهای رنگی میزند. او برای محکم شدن گرهها از تکه فلزی استفاده میکند. لباسهای سنتی این زرافشان گشاد و رنگارنگ است. علارغم اینکه زرافشان از سن واقعی خود بیاطلاع است، به نظر وی در دهه چهارم زندگانی خود قرار دارد. خانواده او از عشایر بودهاند و وی در یک چادر به دنیا آمده است.
زرافشان میگوید: زندگی در چادر بد نبود. ما در زمستان به سمت جنوب و خلیج فارس سفر میکردیم. مادرم به فرشبافی اشتغال داشت، مادربزرگ و مادر مادربزرگم هم فرشباف بودند.
نگارنده گزارش مینویسد: زرافشان پنج فرزند دارد و از همسر خود طلاق گرفته است. او میگوید درآمدی که از فرشبافی دارد برای گذران زندگی او کافی نیست.
زرافشان برای یک تولیدی محلی در شیراز کار میکند. در این تولیدی، 40 زن مشغول به کار هستند. مسئول این تولیدی میگوید: فرشهای تولیدی ما در آلمان فروخته میشود. حتی در زمان تحریمها نیز فرشهای ایران در خارج از کشور فروخته میشد.
براساس آمارها، ایران دو سوم فرش خود را در خارج از کشور به فروش میرساند. با برداشته شدن تحریمها، فرش ایران به سهولت فروخته میشود. نگارنده از زرافشان پرسید آیا تا بحال فرش بافته شده خود را در خانهای دیده است؟ وی پاسخ منفی داد.
در پایان این گزارش آمده است: زرافشان هیچ کدام از فرشهایی را که بافته است برای خانه خود نگه نمیدارد. او استطاعت مالی برای داشتن فرش دستبافت خود ندارد. خانه او تنها یک فرش ماشینی دارد. زرافشان میگوید تنها مردم ثروتمند فرش دستبافت میخرند.
انتهای پیام/