به گزارش
گروه انتخابات باشگاه خبرنگاران جوان، جمعهای که در راه است برای سیاست ایران حرفهای زیادی دارد؛ قرار است روی بوم سیاست ایران نقش تازهای انداخته شود. حالا به «دقایق سازنده» رسیدهایم؛ درست در همین لحظات است که اصلاحطلبان و اصولگرایان بعد از زمانی طولانی بدون هیچ واسطهای باز رخ به رخ یکدیگر شدهاند. اگرچه آنها میهمانی تازه وارد همچون «حامیان دولت مستقر» هم دارند که چند ماهی است با تابلوی «اعتدالیون» جایی را در عرصه سیاست ایران برای خود اختصاص دادهاند. همه اما میدانیم که آنچه هفتم اسفند به وقوع خواهد پیوست بیش از هر چیز دیگری یک رقابت مهم است میان اصلاحطلبان و اصولگرایان و دقیقا به همین دلیل هم هست که این اعتدالیون که مصداق پارلمانتاریستیاش را میتوان علی لاریجانی و رهروان دانست حالا خود را موتلف اصلاحطلبان بروز داده و دقیقا بر همین مبناست که در ابتدای لیست اصلاحطلبان نام کاظم جلالی به چشم میآید و در انتهای همان فهرست نام بهروز نعمتی خودنمایی میکند.
دروغ نگفتهایم اگر همینجا رک و صریح اعلام کنیم دل آشوبه غریبی در هر دو جناح پدید آمده است؛ یک سو برای ماندن دل آشوب است و یک سو برای آمدن.
حال اما وقت تحلیل است؛ باید با رصد شرایط پیرامونی دو جناح به این فکر کنیم که هر یک، چگونه وارد این رقابت هیجانبرانگیز میشوند و البته بر مبنای همان شرایط پیرامونی به پیشبینی و شبیهسازی مجلس دهم بپردازیم و به این فکر کنیم که این نقش تازه بوم سیاست ایران شبیه کدام دوران خواهد بود. آیا یک مجلس نهم دیگر در راه است یا آنگونه که خیلی از اهل سیاست باور دارند مولود هفتم اسفند چهرهای شبیه مجلس پنجم دارد.
بازماندگان!اصلاحطلبان بازگشتهاند؛ با امید و آرزوهای فراوان، شرایط آنها اما آنچنان هم که تصور میشود خوب نیست و این گزاره هم اصلا یک تصور و تفسیر جناحی نیست.
حال آنها خوب نیست چرا که:
۱- چهرههای مهمی از آنان جواز ورود به این رقابت مهم را دریافت نکردهاند. اکنون آنها در مرحله نخست به نیروهایی رسیدهاند که تا کنون هیچ کنش سیاسی نداشتهاند و فقط شاید حرفها و قبایشان به اصلاحطلبان شبیه باشد.
۲- علی رغم آنکه گفته میشود اصلاحطلبان دارای یک بدنه اجتماعی وسیع هستند اما واقعیت این است که پیکره عمومی آنها مدتهاست که آن چسبندگی سابق را ندارد. معنای این سخن آن است که اصلاحطلبان با یک بدنه اجتماعی چندپاره مواجهند که در تمام مدت عمر دولت یازدهم به وضوح عیان شده و حاضر نیستند برای این جناح هزینه بدهند. به دیگر سخن اینکه نخبگان و بدنه این جریان در یک لاک سفت محافظهکاری فرو رفته و سخت است که دوباره کسی مانند سعید حجاریان فکر کند میتواند باز تئوری «چانهزنی از بالا و فشار از پایین» را زنده کند. دقیقتر بگوییم؛ اکنون اصلاحطلبان فقط میتوانند به یک بخش از آن تئوری فکر کنند؛ آنجا که آورده شده: «چانه زنی از بالا». از همین سطح تحلیل میتوان درک کرد که آن پیکره اجتماعی سابق دیگر وجود ندارد.
۳- از همین بند دوم این تحلیل یک نتیجه ناامیدکننده برای اصلاحطلبان حاصل شده است. آنها مدتهاست به حل مشکلاتشان با حاکمیت فکر میکنند. مشکلاتی که بخشی از آن مولود مجلس ششم است و بخش دیگرش میراث وقایع سال ۸۸. دیگر مسجل شده که تئوری خروج از حاکمیت، جام زهری برای این جناح بوده که آنها را تا پای فنای کامل پیش برده است. در همین انتخابات آنها از مدتها پیش کمیتههای رایزنی راه انداختند تا مبادا چهرههای مهمشان ردصلاحیت شوند. وقتی نتایج تایید صلاحیتها آمد معلوم شد که آن کمیته و آن تلاشها راه به جایی نبرده است. درست در همین مرحله بود که آنها بازی را در سطح دیگری دنبال کردند. نگاهشان به پاستور دوخته شد و حسن روحانی. آخرین روز بررسی صلاحیتها هم که به پایان رسید محمدباقر نوبخت رو به دوربین رسانهها گفت:
«رئیسجمهور تمام تلاشش را کرد اما نتیجه نداد. بیش از این هم نباید از آقای روحانی انتظار داشت». آنها در تلاش شان برای کاستن از میزان بیاعتمادیها با حاکمیت تقریبا ناکام ماندهاند.
هرچه هست حالا آنها یک فهرست انتخاباتی درست کردهاند. یک فهرست با چند خصوصیت؛ اول اینکه چارهای نداشتهاند که هم حضور حامیان دولت را بپذیرند و هم حضور حامیان علی لاریجانی. پس این یک لیست اختصاصی یا مستقل نیست که محمدرضا عارف وعده آن را داده بود. معنای این گزاره این است که اصلاحطلبان فعلا در این مرحله از خواستههای اصیل خود عبور کردهاند؛ برای آنها فعلا اجازه زیست مهمتر از هر چیز دیگری از جمله ارائه مانیفستهای اصلاحطلبی است. بر سر این لیست هم محمدرضا عارف نشسته است. فردی که حتما با خواستهای دو طیف از اصلاحطلبان فاصله دارد. عارف نه آن فردی است که کارگزارانیها میخواهند و نه آن فردی که رادیکالهای اصلاحطلب میخواهند. واقعیت اما این است که حاکمیت فعلا با جمیع شرایط موجود از میان اصلاحطلبان موجود و مدعی به محمدرضا عارف برای ورود به این سطح از قدرت مجوز داده است.
اصلاحطلبان دلآشوبه حیات سیاسیشان هستند و چنین است که حتی وقتی اندکی از بیشمارشان تایید صلاحیت میشوند باز به ماندن فکر میکنند. پس میتوان این تحلیل را هم داشت که آنها به این انتخابات نه برای رسیدن به اکثریت که برای باز کردن جای پا در قدرت رسمی نگاه میکنند.
اگر بنا بر بحث روی این فهرست باشد میتوان اینگونه هم تحلیل کرد که وجود چهرههای ناآشنا، ائتلاف بیمبنا با کسانی که خواستهای سیاسی متفاوت با اصلاحطلبان دارند و نیز بودن کسی در صدر لیست که حتی بخشهایی از تصمیمسازان اصلاحطلب با او مشکلاتی دارند پاشنه آشیل فهرست ۳۰ نفره متعلق به اصلاحطلبان است. محمدرضا عارف حالا تنها امید اصلاحطلبانی است که تا همین چند ماه پیش به او طعنه میزدند که فقط در نهایت میتواند یک رئیس فراکسیون باشد.
رقابت سختاصولگرایان باید تمام تلاششان را بکنند تا کرسیهای پارلمان را به مدعیان تازه واگذار نکنند؛ حتی اگر طیفی از آنها به اردوگاه رقیب کوچ کرده و بخواهند با قبای آنها وارد مجلس دهم شوند. آنها نکته مهمی را نشانه گرفتهاند. حرفزدن در مورد معیشت، اشتغال و اقتصاد درست همان چیزی است که دغدغه امروز مردم است. حالا که تحریم رفته و روزگار نو آغاز شده نگاه این مردم بیش از همیشه به سفره و جیبشان دوخته شده. مردم، مجلس حذف یارانه نمیخواهند. این اما تنها یک کنایه است برای اینکه اصولگرایان میخواهند بگویند درد امروز مردم، بازگشت به حرفهای دوران مجلس ششم نیست. درد امروز مردم قانون مطبوعات یا دغدغههایی همچون جرم سیاسی نیست؛ این خواسته اهالی قدرت است. اینجا که اصولگرایان ایستادهاند جای مهمی از تاریخ است. دکتر غلامعلی حدادعادل اکنون در صدر فهرستی است که باید همه حرفش این باشد. درست است که حسن روحانی جامعه هدفش را طبقه متوسط انتخاب کرده اما در میانه همین بحثها و حرفهای انتخاباتی اصولگرایان که از فحوای آن میتوان فهمید آنها جامعه هدفشان طبقه ضعیف است یک پاشنه آشیل نمایان شده. اصولگرایان نباید برای جلب حمایت طبقه ضعیف، خواستهای طبقه متوسط را زیر سوال ببرند. روحانی حرف درستی میزند، کار درستی هم میکند اما این حرف درست و کار درست ناقص است. او طبقه ضعیف را نایده گرفته است. اصولگرایان نباید برای رسیدن به رای طبقه ضعیف رای طبقه متوسط را از دست بدهند. اکنون در لیست ۳۰نفره اصولگرایان، اقتصادخواندههایی حضور دارند که میتوانند این حرفها را بزنند. غلامعلی حدادعادل که حالا هم در صدر فهرست است و هم سخنگوی ائتلاف نقش مهمی در نتیجه رقابت ایجادشده میان اصلاحطلبان و اصولگرایان دارد. او چهره معقولی از اصولگریان است که در انتخابات مجلس نهم، نفر اول تهران شده است. او رقابتی سخت با محمدرضا عارف خواهد داشت. این اما همه واقعیت در مورد اصولگرایان نیست. کار آنها سخت است. اکنون گفتمان غالب در جامعه، اعتدال است. همیشه هم این طور بوده که مجلس متمایل به دولت در هر دورهای شانس بیشتری داشته است. باید منتظر ماند و دید مردم چگونه با اصولگریان مواجه میشوند.
دقایق سازنده در راه است؛ رقابتی هیجانبرانگیز در همین جمعه پیشرو حرفهای تازهای برای سیاست ایران خواهد داشت. شاید پیشبینی دور از واقعیتی نباشد. شاید بشود حالا و در همین شرایط بگوییم پارلمان دهم نه شبیه مجلس نهم است و نه شبیه مجلس پنجم. این مجلس پیشرو سه فراکسیون خواهد داشت. مولود هفتم اسفند یک پدیده منحصربهفرد در تاریخ معاصر ایران خواهد شد.
منبع: مثلث
انتهای پیام/
باشگاه خبرنگاران جوان: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و
خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از
فضای رسانهای بازنشر میشود.