به گزارش
حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران، تا چند دهه قبل عقیده اکثر قریب به اتفاق صاحب نظران براین بود که توسعه دارای مفهومی است اقتصادی. به عبارت دیگر توسعه صرفاً جنبه اقتصادی داشت و کشورها در جهت دستیابی به توسعه به تقویت اقتصاد خویش می پرداختند. اما این وضعیت با شکست کشورهایی که صرفاً معیارهای اقتصادی را در برنامه ریزی خود در دستیابی به توسعه گنجانده بودند تغییر یافت ، و موجب از دست رفتن مفهوم یک بعدی توسعه شد . اکنون مشخص شده است که مبنای هرنوع توسعه ، توسعه فرهنگی است و از آنجا که دغدغه اصلی دولت ها رسیدن به توسعه همه جانبه است و از آن جائیکه مبنای این توسعه انسان ( موجودی فرهنگی ) می باشد ، زیربنای توسعه حقیقی و پایدار توسعه فرهنگی می خواهد و لازم است تلاش و کوشش فراوان شود که در ارتقاء سطح فرهنگ جامعه کوشا بوده و تلاش مضاعف به کار بندیم.
وقتی سخن از توسعه در یک جامعه به میان آورده می شود ، منظور فراگیری آن توسط تمام آحاد یک جامعه است ، توسعه مقوله ای کیفی، جامع ، چندبعدی ، انسانی و اجتماعی است که از گذر نوسازی یعنی تغییرات اجتماعی در ایستارها و ساختارهای ( اقتصادی – اجتماعی – سیاسی ) و یار او در یک جامعه ناشی می شود. (اسدپور . 1387 . ص 5 ) به تعبیر آقای دکتر سیف الهی و با توجه به تعریف توسعه می توان گفت که توسعه در فرایند تلاش انسان برای ایجاد تعادل بین نیازها و خواسته های وی و امکانات بالفعل و بالقوه در جامعه و محیط زیست پدید می آید . ( سیف الهی . 1381 . ص 55 ) جامعه انسانی در برگیرنده انسانها و میراث بشری است . تعامل انسانها فرهنگ را در محیط پدید می آورد که به طور مداوم تکامل می یابد . مطالعه تاریخ تکامل فرهنگی در گذشته نشان می دهد که بدنبال انقلاب صنعتی تغییرات عمده ای در کل ساختار نظام اجتماعی – فرهنگی جامعه بشری رخ داده است . جهان در چند قدمی انقلاب بزرگ دیگری به نام انقلاب اطلاع رسانی قرار دارد که تأثیر آن بر ابعاد مختلف فرهنگی چند برابر می شود و نیاز است که تمامی جوامع همگام با رشد و گسترش علم ، فرهنگ جامعه خود را ارتقاء دهند و به توسعه همه جانبه برسند . و از طرف دیگر توسعه کشور ها از طریق اطلاع رسانی می تواند برای بیان فرهنگ ها و اندیشه ها به کار گرفته شود . با توجه به اینکه مقوله فرهنگ در توسعه کشورها یکی از حوزه های مهم است در این مقاله نگارنده سعی می کند مقوله هایی را زمینه ساز توسعه بوده و می توانند در توسعه فرهنگی تأثیر داشته باشند و در برنامه ریزی های بلند مدت مورد توجه قرار می گیرند شرح نماید و به سؤال یکی که در این مقاله همان توسعه فرهنگی چیست و دارای چه مؤلفه هایی می باشد ؟ را پاسخ می دهد . تعریف و ویژگی های فرهنگ مفهوم فرهنگ نخستین بار توسط مردم شناس انگلیسی ، سرادوارت بارنت در سال 1871 به کار رفت . وی فرهنگ را مجموعه ای پیچیده میداند شامل : دانش ها ، باورها ، هنر ، قوانین ، اخلاق ، آداب و رسوم و دیگر قابلیت ها و عادت هایی که انسان به عنوان عضو جامعه آنها را فرا می گیرد به تعبیر دیگر فرهنگ عبارتست از نظام مشترکی از باورها ، ارزشها ، رسم ها ، رفتارها و موضوعاتی که اعضای یک جامعه در تطبیق با جهانشان و در رابطه با یکدیگر به کار می برند و از راه آموزش از نسلی به نسل دیگر انتقال می دهند . فرهنگ دارای دو عنصر مادی و غیر مادی است که ویژگیهای به شرح ذیل دارد: فرهنگ ها و جوامع در سطح بسیار وسیعی ناهمگون هستند ، این حالت بویژه زمانی بیشتر مشهود است که هویتهای ملی وسیعی به عنوان جایگزینهایی برای فرهنگ ذکر می شوند. فرهنگ، عاملی است که با زمان ، جغرافیا ، تاریخ ، مذهب ، طبقه اجتماعی ، نژاد ، شهرنشینی ، روستانشینی ، ملیت و مقولات بسیار دیگری درهم می آمیزد.
فرهنگ ها از طریق مسافرت ، تجارت ، وسایل ارتباط جمعی ، گروههای تبلیغی و دیگر منابع تغییر و توسعه می یابند.
فرهنگ غریزی نیست بلکه آموختنی است . به عبارت دیگر فرهنگ از عادات و تجربیاتی تشکیل می شود که افراد در طول حیات خویش می آموزند . فلسفه وجود تعلیم و تربیت در جامعه انسانی بر اساس همین ویژگی است.
فرهنگ افراد یک جامعه را قادر می سازد به پیش بینی رفتار یکدیگر می کند به طوریکه افراد می توانند برحسب رفتار و گفتار خود ، واکنش ها ی دیگران را از پیش تشخیص دهند و بدانند که برای دریافت واکنش مطلوب چه رفتار و گفتاری باید داشته باشند . اهمیت توسعه فرهنگی با توجه به تعاریف مطرح شده فرهنگ سیاستگذاری و برنامه ریزی و طراحی اقدامات و فعالیتها در حوزه مدیریت فرهنگی می باید همواره بعد زیرین فرهنگ را مورد توجه قرار دهد . زیرا هرگونه برنامه ریزی در این حوزه بدون توجه به بعد معنوی فرهنگ اثربخش نخواهد بود . از سوی دیگر اثرات ابعاد معنوی فرهنگ از طریق : محصولات ، آثار ، فعالیتها و مصرف فرهنگی در قالب سطح مشهود آن می توان مورد ارزیابی قرار داد . بنابراین برای بهبود آثار سیاست ها و اقدامات فرهنگی توجه متعادل به هر دو بعد فرهنگ الزامی است.
علاوه بر این هرگونه برنامه ریزی در حوزه فرهنگ باید به کمال رسیدن استعدادها و شایستگیهای انسان در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی را مورد توجه قرار دهد . از این حیث می باید میان برنامه ریزی فرهنگی و برنامه ریزی در حوزه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی ارتباطی زنده و پویا طراحی نمود تا از مجرای آن امکان استفاده از ظرفیت های متقابل در راستای توسعه همه جانبه جامعه و کشور فراهم شود . این امر نشان می دهد اولاً برنامه ریزی در حوزه فرهنگ ، گستره بیشتری را در مقایسه با یکدیگر حوزه ها در بر می گیرد . ثانیاً برای برنامه ریزی در حوزه فرهنگ ، گستره بیشتری را در مقایسه با دیگر حوزه ها در بر می گیرد . ثالثاً در طراحی برنامه ها و اقدامات مرتبط با سطح شهود فرهنگ همواره باید این تعاملات در نظر گرفته شود . فرهنگ ، ابزار و غایت توسعه ؟! برخی دیگر از نظریه پردازان و برنامه ریزان توسعه جهان به این نتیجه رسیدند که شاخص های مادی پیشرفت به هیچ روی امکان ارزیابی درجه آسایش و شکوفائی انسان ها را نمی دهد و باید علاوه برآن ها معیارهای دیگری ابداع کرد ، معیارهایی همچون مفهوم توسعه انسانی که ملاحظه های دیگری را به مانند ارزش های والای انسانی و اهدافی که در جوششی اجتماعی و فرهنگی به زندگی انسان ها معنا بخشد ، پیش می کشد.
پرداختن به این موضوع نیاز به نگاهی ژرف تر و تأملی افزون تر دارد . اگر بپذیریم که انسان ها از آن روی بر کالاها و خدمات (حتی نوعی اجتماعی و فرهنگی آن ) ارزش قایل هستند که کالاها و خدمات به آنان امکان می دهد تا آن طور که می خواهند زندگی کنند ، این امر به ناگزیر به فرهنگ و اوضاع اجتماعی شان بر می گردد.
به بیان دیگر ، ما با چنین روندی به نقش کارکردی فرهنگ پی می بریم . بنابر این گرچه فرهنگ کارکردی ابزاری در توسعه دارد ، اما کارکردش به همین جا ختم نمی شود . افزون بر این فرهنگ الهام بخش هدف هایی است که به زندگی مان معنا می بخشد . این ماهیت دوگانه فرهنگ نه تنها موجب رشد اقتصادی می شود، بلکه به هدف های دیگری همچون حفظ انسجام اجتماعی در عین تکثر فرهنگی و ارتقای رزش های انسانی و معنوی بدون قربانی کردن بخشی از ارزش ها و ظرفیت های انسانی و تقویت نهادهای جامعه مدنی یاری می رساند . فرهنگ در بسیاری از موارد نه تنها راه رسیدن به اهداف دیگر توسعه است ، حتی مهمتر از آن ، بنیاد هویتی و معنایی تمامی آرزوها و اهداف زندگی نیز هست ( دکوئیار ، 316 : 5-4 ) . زیرا فرهنگ است که تعیین می کند اعضای آن فرهنگ ، رابطه شان را با محیط و مردم درون و بیرون فرهنگ شان چگونه تنظیم و حفظ کنند . فرهنگ است که معین می سازد ، چگونه اطلاعات دریافتی از محیط ، روش تفسیر و روش مورد استفاده آن را درک کرده و به کار بریم . به عبارت دقیق تر ، فرهنگ واقعیات را برایمان معنا می کند. (تری یاندیس ، 1378 : 44 و 47) این عوامل اجتماعی و فرهنگی در جوامع روستائی و سنتی همواره تأثیر گذارترند و جوامع روستائی و عشایری در مقابل تغییرات و به ویژه تغییراتی که از بیرون به محیط شان وارد شد ، مقاومت بیشتری نشان می دهند.
انتهای پیام/