شهيد مزاری با طرح انحصاری قدرت و قومی سازی دولت مخالفت کرد و خواهان بازنگری در ساختار دولت جدید شد.

به گزارش خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان؛ شهید مزاری می‌دانست که گفتمان قومیت به عنوان گفتمان مسلط در ادبیات سیاسی کشور مطرح می باشد. اما با درک این حقیقت که هیچ گفتمانی خارج از قلمرو قدرت شکل نمی گیرد، تلاش های سیاسی خود را بر ساختارها و بنیادهای دولت و ساماندهی قدرت در افغانستان استوار کرد.

شرایط سیاسی در عرصه داخلی و جهانی نیز برای این تغییر بنیادی آماده بود. چهارده سال جنگ و شکل گیری مراکز متکثر قدرت سیاسی بر محور احزاب و گروههای قومی و مذهبی و موازنه نسبی قدرت گروههای رقیب و متخاصم در بسیج منابع مورد نیاز جنگ، بستر تشکیل یک نظام فراگیر سیاسی را فراهم کرده بود.

مهاجرت و دستیابی مردم به منابع اطلاعاتی و معلوماتی و آگاهی آنان از فرایندهای سیاسی منطقه و جهان و آشنایی آنان به علوم، فنون و حرفه‌های تولیدی و صنعتی، تحول بزرگی را در حوزه های فرهنگی و اقتصادی به وجود آورد و به خلق باورها و انگیزه های جدید سیاسی در کشور کمک نمود.

در پرتو این خودآگاهی دگردیسی و بازاندیشی در زندگی اجتماعی، سامان سیاسی و حتا باورها و برداشت های متصلبانه از دین ضرورت یافت و بذر تفکر «احیای هویت» و «اجرای عدالت» به منظور سامان دادن به مناسبات قدرت و ایجاد دگرگونی در ساختارهای اجتماعی و سیاسی، در ذهن و ضمیر اعضای جامعه پاشیده شد.

 پیامد مهم این دگردیسی جایگزین شدن یک اجتماع پویا و فعال در عرصه های فرهنگی و سیاسی به جای جامعه بیمار، منفعل و غیر کنش گری بود که نابرابری ها و ناهمگونی ها در توزیع و تقسیم قدرت و امکانات را به عنوان «مشیت الهی» پذیرفته بود و بار سنگینی از مظلومیت‌ها و محرومیت ها را نسل به نسل به دوش می کشید.

شرایط فوق تا حدودی بستر و زمینه یک تحول بزرگ و سامانمند را در قدرت سیاسی دولت به وجود آورده بود؛ اما تجمیع ابزارها، امکانات، خواست‌ها و فرصت‌ها و بهره گیری از آنها در راستای تحقق اهداف و آرمان‌های انسانی و ایجاد ظرفیت‌ها و توانایی‌های لازم برای استفاده از منابع مادی و معنوی، نیازمند هوش و درایت سیاسی، مدیریت کارآ، شجاعت، ایثار و از خودگذشتگی می باشد که در وجود هر شخصی یافت نمی شود.

دراین شرایط این مزاری بود که برای تثبیت هویت جمعی و تخریب نظام ناعادلانه و خلق رهیافت ها و سازه های نظری در ادبیات دولت سازی و شروع یک تجربه نوین در حیات سیاسی و مناسبات اجتماعی، با تعهد، صداقت و شجاعت تمام، از فرصت های به وجود آمده بهره برد و امکانات و ابزارهای موجود را در راستای دسترسی به اهداف سیاسی و تشکیل یک حکومت اسلامی مستقل و متکی بر اراده آزاد مردم مورد استفاده قرارداد.

درایت سیاسی و مدیریتی شهید مزاری از آنجایی برجسته و آشکار می شود که او از شکل گیری و سرعت پیشرونده روندهای سیاسی در سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی به گونه موثر بهره می برد.

او علیرغم مشکلات، نارسایی ها و کارشکنی ها تسلط خود را بر اوضاع سیاسی و فرایندهای اجتماعی، نظامی و فرهنگی به اثبات رسانید و با ارائه طرح های نوین و مبتنی بر ارزش های ملی و جهانی، فرایند تغییر در سیمای سیاسی افغانستان را تسهیل نمود.

 مزاری با گسیختن زنجیر محکومیت ملیت های ساکن در افغانستان و رخنه کردن در دیوار ضخیم و غیر قابل عبور قدرت سیاسی، تجربه نخستین رهبری کاریزماتیک را در تاریخ کشور رقم زد.

با زایش نخستین رهبری سیاسی، تمامی اسطوره ها، مقدرات، باورهای انتزاعی و پندارهای بی سرانجام، درهم شکست و طلسم ترس مردم از هیولای قدرت باطل شد.

به عهده گرفتن این مسوولیت عظیم و دشوار بود که مزاری را در ساختار روح جمعی شأن و جایگاه والا بخشید و افق تابناک اندیشه هایش را در سپهر آبی افکار و عواطف جمعی مردم ماندگار کرد.


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.