به گزارش خبرنگار
احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، پس از ظهور برجام در سپهر سیاسی ایران، جبهه اصولگرایی در مجلس نهم به دو قِسم درآمد؛ اول آنهایی که تمام و کمال پشت برجام ایستادند و برایش کف زدند مانند رئیس مجلس و هوادارن او و دوم آنهایی که هیچ رَقَمه حاضر نبودند از این نورسیده استقبال کنند، مانند جبهه پایداری و بخش اعظمی از فراکسیون اصولگرایان.
به باور برخی کارشناسان، چنانچه علی لاریجانی بر مسند سیادت پارلمان نهم حضور نداشت، تصویب برجام در مجلسی که صدای اقلیت تند آن بلندتر و رساتر از هر جریان دیگری به گوش میرسید، با مشکل و دستانداز روبهرو میشد. طیفی از اصولگرایان در پارلمان نهم، مایل نبودند تا در برابر سیاستهای دولت تدبیر و امید عقبنشینی کنند چراکه به خوبی میدانستند، "آری مجلس به برجام" به منزله کمک به دولت و هوادارانش در جهت جامه عمل پوشاندن به یکی از وعدههای مهم خرداد 92 مبنی بر حل مناقشه هستهای است و این یعنی استحکام هر چه بیشتر پایگاه اجتماعی اعتدال.
همین تفاوت دیدگاه میان راستها پیرامون حمایت از برجام باعث شد تا لاریجانی و طیف نزدیک به او در آستانه انتخابات 7 اسفند، غایب بزرگ شورای ائتلافی اصولگرایان لقب بگیرند. هرچند لاریجانی به بهانه حضور در رأس قوه مقننه، استقلالاش از هر دو جریان سیاسی را اعلام داشت اما چه کسی است که نداند "کاظم جلالی" و "بهروز نعمتی" دو تن از یاران روزهای سخت رئیس مجلس، در نهایت به جمع ائتلاف اصلاحات - اعتدال پیوستند.
البته اختلاف لاریجانی با طیف رادیکال اصولگرا به قبل از تولد برجام بازمیگردد. استیضاح عبدالرضا شیخالاسلامی وزیر کار دولت دهم در بهمنماه سال 91، نقطه عطف این تنشها و سایشهای سیاسی بود. استیضاحی که تنها نام استیضاح را یدک میکشید اما در اصل میدانی بود برای بگومگوهای سیاسی میان سکانداران قوای مجریه و مقننه. حادثهای که آنقدر فضای پارلمان را غبارآلود کرد که نام "یکشنبه سیاه" را به خود گرفت. یک هفته بعد از یکشنبه سیاه، اتفاق دیگری این بار در قم و در سالگرد 22 بهمن رخ داد. لاریجانی توسط عوامل یک حلقه فکری با مُهر و کفش پذیرایی شد. حادثهای که در حقیقت و در تحلیل آن گفته شد واکنشی بوده است از سوی هواداران رئیس دولتهای نهم و دهم علیه نفر اول مجلس.
در همه این جریانات، رسانههای اصلاحطلب سعی در حمایت از لاریجانی داشتند و با شیوه همیشگی خود یعنی مصادره، در مقام هواخواهی از فرزند دوم میرزا هاشم آملی برآمدند.
گذشت و گذشت تا موعد برجام دولت یازدهم فرارسید. لاریجانی در همان مسیر ائتلاف نانوشتهاش با دولت حسن روحانی که بخش مهمی از بدنه هواداران خود را وامدار اصلاحطلبان است، کمر همت را برای حمایت از مذاکرات هستهای اعتدالیون، محکم بست و در این رَه از هیچ حمایتی دریغ نکرد. همین حمایتها موجب شد تا اصلاحطلبان به لاریجانی اقبال نشان داده و او را با مُداهِنهای بیسابقه، شایسته حضور در جریان اصلاحطلبی بدانند! واکنش لاریجانی به این تملقهای رسانهای، چیزی جز سکوت نبود. شاید خود لاریجانی هم چندان بدش نمیآمد که مورد ستایش و ثناگویی اصلاحطلبان قرار بگیرد چون با این کار، علاوه بر پایگاه و جایگاهی که در میان استخوان خردکردههای اصولگرایی داشت، به مرکز توجه چپها نیز بدل میشد.
همین شد که لاریجانی ، مستقیم وارد بازی ائتلاف اصلاحطلبان با اعتدالیها در انتخابات7 اسفند نشد. برخی از یاران لاریجانی با جای گرفتن در لیست امید، هم سابقه اصولگرایی لاریجانی را در ویترین سیاستورزی، دستنخورده نگاه داشتند و هم اینکه رأی و نظر بخشی از چپها برای اخذ کرسی ریاست پارلمان دهم را به طور بالقوه به حساب او واریز کردند.
اما آنچه امروز مهم به نظر میرسد، نوع ریختشناسی سیاسی علی لاریجانی در مجلس آینده خواهد بود. با نگاه به نوع سیاست رئیس مجلس در انتخابات 7 اسفند ، شاید اینگونه تحلیل شود که دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی در مجلس دهم نیز همین رویه را ادامه خواهد داد.
لیکن میتوان برای لاریجانی، انگیزههایی جهت همراهی با نمایندگان اصولگرای راهیافته به مجلس آینده از شورای ائتلافی، متصور شد. البته این انگیزه از سوی اصولگرایان منتقد لاریجانی نیز وجود دارد. به بیان بهتر، لاریجانی و اصولگرایان منتقد وی، میتوانند با یکدیگر همزیستی داشته و از هم بهره ببرند. لاریجانی قادر خواهد بود تا بار دیگر، نقش "مُصلح فداکار" را برای دولت بازی کرده و در برابر جبههگیریهای اصولگرایان، در کسوت "ضد ضربه" ظاهر شود که این حاصل نمیشود مگر با قرابت به راستهای رادیکال و در دستگرفتن رگ خواب آنها.
از آن طرف هم اصولگرایان با جلب اعتماد لاریجانی و محور قراردادن او در فراکسیون متبوعشان، بر آن خواهند شد تا درصد ضعیف حضورشان در مجلس را با تأثیرگذاری بیشتر بر فضای کلی پارلمان جبران نمایند. در همین ارتباط، سیدحسین نقوی حسینی عضو کمیته 7 نفره (این کمیته برای رصدکردن اوضاع اصولگرایان راهیافته به مجلس آینده ایجاد شده است) و از چهره های مخالف برجام، از شکلگیری فراکسیون اصولگرایان با محوریت علی لاریجانی در مجلس آینده خبر داده بود. بدیهی است که همه این تافتهها و بافتهها در صورتی محقق میشود که لاریجانی بتواند برای سومین مرتبه پیاپی بر سریر ریاست پارلمان تکیه بزند.
در این میان، رابطه لاریجانی با اصلاحطلبان و اعتدالیون تا حد زیادی متاثر از تصمیمگیری اتاق فکر اصلاحات که عصاره آن در شورای عالی سیاستگذاری این جریان است، خواهد بود. در توجیه این ادعا باید به اظهارات اخیر "محمدرضا تاجیک" فعال سیاسی اصلاحطلب اشاره کنیم که گفته بود: "بخش بزرگی از نمایندگان اصلاحطلب مجلس دهم، احتیاج به تغذیه فکری، استراتژیک و کارشناسی دارند." اعضای شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان پیش از انتخابات 7 اسفند بر سر موضوع سرلیستی تهران، چندان با یکدیگر همنظر و همسو نبودند به گونهای که احزاب کارگزاران و اعتدال و توسعه، سرلیستی لاریجانی را ارجح بر عارف میدانستند. شاید رویکرد این دو حزب، این بار پیرامون ریاست مجلس آینده، مجددا
به سمت لاریجانی چرخش کند چراکه او را فردی متنفذ دانسته که میتواند دغدغههای اصلاحطلبان را به نحو شایسته و با کمترین تنش سیاسی حل و فصل نماید.
الغرض؛ علی لاریجانی سیاستمداری زیرک و محتاطی است که در هر زمینی سیاستورزی نمیکند مگر قبل از آن، هزینه فایده کارش را محاسبه کرده باشد. لاریجانی عادت دارد که هزینه بدهد اما در عوض، سود چند برابری نصیبش شود. باید دید که این بار، لاریجانی برای شکل حضورش در پارلمان آینده، چه در سر دارد؟ چه میدهد و چه میستاند؟
نوشته حسام رضایی
انتهای پیام.