به گزارش خبرنگار
حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان؛ انفجار؛ مجسمه بودا تکه تکه شد. نهم مارچ 2001 بود؛ انگار هزاران کودک با هم گریه میکردند، وقتی طالبان به فتوای ملا محمدعمر به روی مجسمههای غولپیکر بامیان آتش گشودند. چرا اینقدر تاریخ مورد نفرت آنها بود؟ آنها با تجهیزات مدرن نظامی مردم را مجبور به رعایت شئونات متحجرانه و احمقانه میکردند. آنان زنان را در میادین سنگسار کرده و از دادن هر گونه اختیارِ انتخاب سر باز میزدند. آنها میخواستند آیندگان از یاد ببرند، در این سرزمین جریان فکری و دینی دیگری وجود داشته است و تفهیم کنند تنها راه آنها درستترین راه از هر چیزی در دنیاست.
حالا پانزده سال پس از ظهور طالبان این خط مشی از سوی داعش تکرار میشود و باز هم خاورمیانه در بیم و هراس است. تصاویر سرهای بریده به دست داعش در تالارهای مجازی دست به دست میچرخد و هر روز خبری از روند قدرتگیری خلافت ابوبکری به گوش میرسد.
بعد از گذشت پانزده سال افغانستانیها به بامیان رفته و از متولیان حقوق بشر خواستار مجازات عاملان انفجار مجسمه بودا شدهاند. گویی خلاء از دست دادن تاریخ چنان قلبهایشان را به درد آورده که همان رفتاری را انجام میدهند که آدمها بعد از پایان زلزله انجام میدهند. زلزله زدگان بیش از هر چیز دیگری زیر خروارها خاک به دنبال آلبومهای خانوادگیشان هستند و تنها یک عکس از عزیزانشان میتواند، آرامش را به آنها برگرداند.
تخریب آثار باستانی؛ خط مشی تمامی تکفیریها
رئیس سابق رژیم صهیونیستی در کتاب خود با عنوان الدونمة آورده است برخی گروههای دینی هستند که همچنان خودشان را از بنیاسرائیل میدانند. آنها حالا به دنبال اقامه شعائر دین یهودند. سامریها بخشی از این افراد هستند. طایفه مهم دیگری نیز وجود دارد که وهابیون هستند، آنها در ظاهر مسلمانند، اما در عمل و به صورت مخفیانه شعائر دین یهود را برپا میدارند. اقدام تروریستهای تکفیری در تخریب گسترده و مستمر میراث انسانی و تاریخ تمدن سرزمین شامات و خراسان از سوی کسانی که دیدگاههای تخریبگرانه در چهارچوب انسانیت و ارزشهای انسانی و مادی بشریت دارند، رفتار جدیدی نیست.
این رویکردهای متعفن و ارزشهای منحط که از وهابیت برای تغییر ارزشها و مبانی اخلاقی پسندیده اسلام ناب محمدی منتشر شده، رویکرد انگلیسی برای ترویج اسلام در مقیاس وهابیت و براساس دستورات انگلیسیها و اجرای پروژههای آنها است. این همان روشی است که وهابیت آل سعود در شبه جزیره عربستان به کار گرفته و همان اهداف و روش را در گروه های تروریستی و تکفیری طالبان، جبههالنصره و داعش و امثال آن نیز شاهد هستیم.
اگر امروز گروههای تروریستی و تکفیری در هر منطقهای که مسلط میشوند، اقدام به تخریب نمادهای فرهنگی و مذهبی و بقاع متبرکه آن میکنند، در سالهای 1904 تا 1925 نیز آلسعود مقبره اهل بیت پیامبر خاتم و صحابه ایشان را تخریب کرده و مساجد و منازل ائمه و بقاع آن ها و مزارهای مقدس را ویران کردند. ابن الریحانی در کتاب خود با عنوان تاریخ معاصر نجد و ملحقات آن مینویسد که توابع تفکر محمد بن عبدالوهاب هر چیزی که مردم به آن تبرک می جستند را تخریب می کردند، آن ها مقبره بزرگان اسلام از جمله قبور ائمه اطهار و صحابه پیامبر را تخریب کردند.
همچنین انتشار ویدئوهایی از گروه داعش که در آن مجسمههای باستانی عراق و سوریه توسط اعضای این گروه تخریب میشد، بار دیگر تخریب آثار باستانی از جمله تندیسهای بودا در بامیان توسط طالبان را به یاد آورد؛ تندیسهای بزرگی که در دل کوه ساخته شده بودند و شهرتی جهانی داشتند. در تاريخ بيستوشش فوريه سال 2001 ميلادی، شورای رهبری، شورای علما و ديوان عالی (استره محکمه) طالبان، به پيروی از فرمان ملا محمد عمر رهبر اين گروه، دستور تخريب تمام آثاری را که به تعبير آنها "غير اسلامی" بود صادر کردند.
دو مجسمه بودا در باميان و تمامی مجسمههای تاريخی که در موزههای کابل و ديگر شهرهای افغانستان نگهداری میشدند نيز میبايست بر اساس اين فتوا نابود میشدند.
اختلافنظرهایی که در دل طالبان به وجود آمد
همه رهبران طالبان در تخريب آثار تاريخی افغانستان، از جمله مجسمههای بودا، همنظر نبودند. بعضی از سران طالبان میگفتند اگر وجود اين مجسمهها بر خلاف شريعت است، چرا کسانی مانند سلطان محمود غزنونی که بتکده سومنات را در هند خراب کرد، بتهای باميان را ويران نکرد، بنابراين به نظر آنها، در جايی که بت پرستش نمیشود، وجود آن مانعی ندارد؛ اما برخی ديگر معتقد بودند که در زمانهای گذشته مواد منفجره وجود نداشته است که بتوان از آن استفاده کرد، پس حالا که چنين امکاناتی وجود دارد، بايد اين مظاهر بت پرستی را نابود کرد!!! اما از آنجايی که حرف آخر در هر زمينه را، ملا محمد عمر رهبر طالبان میزد، مخالفتها در اين زمينه، به جايی نرسيد.
تخريب بتهای باميان؛ انتقام از جامعه جهانی
تخريب مجسمههای بودا، در حقيقت نوعی دهنکجی از سوی طالبان در برابر کشورهای اروپايی و آمريکايی بود که آنها را در انزوا قرار داده بودند. طالبان بيش از اينکه به اجرای شريعت بينديشند، به اين فکر بودند که با از بين بردن آثار باستانی باميان، از جامعه بينالمللی، سازمان ملل متحد و کشورهايی که آنها را به رسميت نشناخته است، میتوانند انتقام بگيرند، بنابراين، هر چه قدر تاکيد جهانی بر حفظ اين آثار بيشتر شد، طالبان هم بيشتر بر ازبين بردن آنها پافشاری کرد.
مجسمههای بودا در بامیان و اظهار نظرهای گوناگون
مجسمههای بودا در بامیان مجسمههای بزرگی بودند که در دل کوه در استان بامیان افغانستان ساخته شده بودند. این دو مجسمه به بلندی ۵۳ متر و ۳۵ متر، در کنار مجموعهای از بناهای تاریخی در این محل برای زمانی طولانی از جاذبههای اصلی گردشگری در افغانستان بودند. تندیس کوچکتر در سال ۵۰۷ میلادی و تندیس بزرگتر در سال ۵۵۴ میلادی ساخته شدهاست. پیکر ۵۳ متری بودا در یک تالار و یا غار کوهسنگی قرار داشت. پیش از انفجار و نابودی پلههایی در پهلوی پیکرهها وجود داشت و گردشگران تا فرق سر بودای بزرگ بالا میرفتند و در آنجا سقف تالار با تصویرهای شخصیتهای مدنیتهای گوناگون رو به رو میشدند که با شخصیتهای هند و اروپایی مانند تصویر رومی و رومن کاتولیکی شباهت داشتند.
پیکر ۳۵ متری بودا نیز در یک تالار و یا غارکوه سنگی قرار داشت. هنوز بزرگی تندیسها حتی از سوی باستانشناسان معتبر مورد تعجب و حیرت است. اما گروه پژوهشی دانشگاه ارتش آلمان (مونیخ) بلندی این سازه را در سال ۲۰۰۳ میلادی اندازهگیری کردند که ارتفاع تاقچهها ۵۸ متر و ۳۸ و ارتفاع پیکرهها که به همان اندازه میباشند. پژوهشگران دانشگاه نظامی مونیخ اندازهها را، برای اندازه صلصل از پا تا سر ۵۳ متر و دیگری را ۳۵ متر اندازه کردند. صلصل که همسر مامه شاه بود به روی تختی ایستاده بود. اگر با دقت به اعداد پیکرههای بامیان نگاه کنیم؛ متوجه میشویم که یک عدد عکس عدد دیگراند. صلصل سمبول مرد گقته شده و شاهمامه سمبول زن است. درمیان این دو، ۸ واحد کوچک دیگری وجود دارد که نماد از فرزندان میباشد.
گفتوگوهای زیادی در مورد ساخت مجسمههای بودا در بامیان وجود دارد. باستانشناسان میگویند احتمالا این بناها در بین سالهای 300 و 400 میلادی ساخته شدهاست. برخیها هم با دقت بیشتر میگویند که مجسمه بزرگ بودا در قرن پنجم میلادی و مجسمه کوچک درنیمه دوم قرن سوم میلادی ساخته شده و دکورهای اطراف آن از جمله آشیانهها در قرن بعدی تراشیده شدهاند. اما بعضی باستانشناسان به این باورند که ساخت مجسمههای بودا ۸۰۰ سال قبل از میلاد صورت گرفته است. درقرن هجده و نوزده میلادی اکثری اسناد تاریخی افغانستان در رابطه با بودای بامیان و اقوام ترکتبار افغانستان٬ توسط سلاتین آن زمان نابود شده است.
پیش از طالبان نیز، مجسمههای تاریخی بودا ضربههای فراوانی دیده بود. اعراب اولین بار در زمان حجاج بن یوسف بر بامیان تسلط یافتند و تعداد زیادی از معابد و مجسمههای آن را با زیورآلات و اشیای قدیمی به غنیمت بردند. آنها معبد طلایی بیتالذهب و روکش طلایی صورت پیکرههای بامیان را از بالای پیشانی بطرف پایین تراشیدند تا از حالت بتمانند بودن خارج شود. چنگیزخان درسال ۱۲۲۲؛ اورنگ زیب در سال ۱۶۸۹ و عبدالرحمان خان در سال ۱۸۹۲ میلادی هر کدام به نوبه خود برای تخریب این دو مجسمه تلاش کردند و بر پیکر آنها صدماتی وارد ساختند. در آغاز دهه نود میلادی نیز در جریان جنگهای داخلی مجاهدین افغان، مجسمههای بودا، از آسیب مصون نماند.
چرا تکفیریها آثار باستانی را نابود میکنند
تکفیریها به دلایل معدودی آثار باستانی را تخریب میکنند.
1. گسترش و توالی چنین رخدادهای هولناکی نشانگر بیحد و حصر بودن کج اندیشی، انحراف و گمراهی گروهی است که فکر و کنش آن نتیجهای جز خسارت و کشت و کشتار به بار نمیآورد. این گروه به دنبال ساختن آرمانشهری از گذشته در حال، به بالاترین بهای ممکن است که با ریختن خون انسانها و نابودی دستاوردهای بشری برابری میکند. در قاموس تاریخ بشری بسیاری از گروههای جنایتکار و تمامیتخواه نام خود را به ثبت رساندهاند که طالبان و داعش نیز به آن ها پیوستهاند. خطر بزرگ اینجا است که داعش و داعشسانان حقیقت را نزد خود میپندارند و دیگر انسانهایی را که چون آنان نمیاندیشند، مستحق تباهی میدانند.
2. تکفیریها از نبرد با اندیشه انسان به نبرد با طبیعت و زیست او رفتهاند؛ چرا که چنین گروههایی به دلیل عقلستیزی، بیتوجهی به مقتضیات زمان و غرق شدن در افکار سیاه و بسته خود چیزی برای ارائه ندارد جز آنکه بر هر چیز ممکن چنگ اندازد. رهبران این گروهها تنها میکوشند در دل دیگران هراس بیافکنند، اما با نمایش دادن اعمال شرمآور خود در رسانهها از درون شیطانی خود پرده برمیدارند، گویی توهم ساختن دنیایی مطلوب در دیدگاه تنگنظرانه این گروهها هیچ غیر و دیگری را برنمیتابد. این گروههای تکفیری تروریستی مثل داعش و طالبان دایره طرد گستردهای دارند؛ چنان که هیچ دین و آیین و مسلکی را جز آنچه خود میاندیشند و مطلوب میدانند جایز نمیدانند. البته این ویژگی همه گروههای تمامیتطلب و تکفیری است که خود را میان دیوارهای تاریک خود ساخته محصور کردهاند. چنین گروههایی از هر وسیلهای بهره میبرند تا به هدف خود برسند، زیرا در این نوع نگرش «هدف وسیله را توجیه می کند». گاهی این فکر به ذهن متبادر میشود که شاید روزی بیاید که این گروهتروریستی به حذف خود به دست خود برسد؛ چرا که ممکن است جنایتهای هولناک؛ اما قابل تصور هم نتواند داعش را ارضا کند.
3. با مطالعه تاریخ به این نکته میرسیم که تولد و رشد داعش و امثالهم در خلاء شکل نگرفته، بلکه چنین گروهی دارای ریشههای فکری است که از سدههای نخست تا عصر کنونی را در بر میگیرد. برخی از ویژگیهای فکری داعش همچون «نصگرایی افراطی و مخالفت با عقلگرایی»، «توجه نکردن به مقتضیات زمان»، «جستجوی اتوپیایی در گذشته»، «بیتوجهی به مبانی فقهی»، «تکفیر گسترده دیگران»، «ظاهرگرایی و بیتوجهی به عمق دین»، «ارایه تصویری خشن از دین»، «بدعت در دین» را می توانیم در اعمالی که مرتکب میشوند، به وضوح ببینیم.
4. مبارزه با تکثرگرایی و گفتمانهای دیگر از ویژگیهای گروههای تمامیتخواه همچون طالبان و داعش است؛ گروههایی که فضای اندیشه را محصور در دنیای خود میدانند و تفکری جز نگرش بنیادگرایانه شان را بر نمیتابند و نابود میکنند. به مسلخ بردن اندیشه با نگرشی سیاه که خروجیاش چیزی جز نابودی داشتهها و فرهنگ بشری نیست در عملکرد و مشی فکری و رفتاری همه تکفیریها نمود مییابد. دلیل این مشی فکری و رفتاری این است که تکثرگرایی میتواند بزرگترین موانع را بر سر رشد تفکرات بنیادگرایانه ایجاد کند و این اندیشهها را از سکه بیاندازد. به این ترتیب، گروههایی همچون داعش و طالبان چیزی برای ارایه نخواهند داشت. تخریب آثاری که به عنوان میراث تمدن بشری ثبت شده؛ تنها به این بهانه صورت میگیرد که هر چیزی خارج از دایره تفکر بسته تکفیر محکوم به نابودی است. چنین تفکری حتی نمادها را خطرناک میداند؛ از این رو در پی نابودی نشانهها و نمادهای تاریخی و تمدنی بشر است و گمان میبرد که با از میان بردن نمادها میتواند اندیشهها را هم از بین ببرد.
5. داعش گروهی است که در تنگنای تفکر تکساختی زاده شده، از عقل ستیزی زیست میکند و تنها از دریچهای غیر عقلانی به رخدادها و تحولات مینگرد. تخریب آرامگاه بزرگان و آثار تاریخی ریشه در اندیشههای وهابیگری دارد که از دوران طالبان به آن جامه عمل پوشانده شد؛ با این تفاوت که داعش دایره غیریتسازی را گسترش داده و آن را تا به حدی رسانده که حتی همکیشان را هم در بر میگیرد. این چنین است که میراث تمدنی اسلامی و غیر اسلامی پیش روی تیشه داعش از هر تفاوت و تمایزی خالی است.
طالبان و داعش و اقدامهای این گروهها نماد و در واقع تجسم عینی یک تفکر است. این تفکر با هر چه غیر از خود مخالف است. نکته قابل تامل اینکه فرایند مخالفت پیروان چنین منش و دیدگاهی پیامدی چون گفتوگو برای رفع تعارض را بر نمی انگیزد، بلکه به تلاش برای تخریب و حذف مخالف منتهی خواهد شد. این تفکر غیریتساز و غیرستیز که حتی نماد دیگری را برنمیتابد و آن را نشانه کفر و الحاد قلمداد میکند، قلمرویی نه در حد سرزمین زیر اشغال؛ بلکه عرصه عملی جهانی و ماورای زمانی خاص دارد.
طی هزارههای گذشته این تفکر با شدت و ضعف از دوره زنده سوزی اصحاب اخدود تا کشتار رنگین پوستان آمریکا و سپس عصر حاضر و قتل عام مسلمانان روهینگیا در میانمار امتداد داشته و در قلب اروپا با راستگرایی افراطی پیوند خورده و با ظهور طالبان در دهههای قبل و داعش امروز به اوج خود رسیده است. نکته مهم توجه به زمینههای بروز و ظهور چنین دیدگاهی است که در بزنگاههای زمانی و مکانی میتواند به ابزارهای قدرت دست یابد و چنان پیش رود که همه درهای ممکن به روی جنایت را بگشاید.
روشن است که داعش در راستای برخورد با آثار باستانی خط مشی طالبان را در پیش گرفته و تلاش میکند که همه چیز را از بین ببرد. آنها به وضوح میخواهند که تنها یک میراث سیاه داشته باشند؛ نه یک میراث متنوع و رنگارنگ. رفتار آنها گویای آن است که چه چیزی را دنبال میکنند، آنها میدانند فلسفه، تعدد آرا و عقاید و میراث فرهنگی میتواند مردم را نجات دهند و چون ویروس گروههای تندرو را فلج کند؛ بنابراین آنها تلاش میکنند، این موانع را از سر راهشان بردارند.
و اما حرف آخر
فاشیسم وهابی که تاریخی از قتل و کشتار و جنایت و تروریسم دارد، انسان را در رویکردهای تخریبگرایانه بشریت به یاد نازیها میاندازد. البته نقش و کارکرد اعلام شده و اعلام نشده آلسعود در منطقه عربی در راستای از بین بردن تمامی نشانههای اسلامی و تمدن انسانی است. آنها پرچم وهابیت را بعنوان شعار و مسلک خود بالا برده و به این ترتیب به اسب تروای امت اسلامی در خدمت رژیم صهیونیستی تبدیل شده اند.
انتهای پیام/
گزارش از حمیدرضا قربانی