به گزارش خبرنگار
حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، با گذر زمان و ورق خوردن برگهای بیشتری از
حیات سیاه وهابیت سعودی، گویا سردمداران افراطپیشه این شجره خباثتآلود علاوه بر دمیدن در کوره جنگها و بحرانهای منطقهای، عملکرد موازی دیگری را نیز با نهایت توان بهپیش میبرند.
این اقدام وهابیتسعودی در حقیقت در راستای ریشهدواندن اندیشه شوم افراط و در ادامه تکفیر مذاهب گوناگون اسلام است، اندیشهای که میتوان از آن بهمثابه خمیرمایه و شاکله اصلی اقدامات تنشآلود عربستان در منطقه نام برد. حقیقت ماجرا این است که آلسعود در پشتپرده سناریوهای دهشتناک خود ازقبیل؛ جنگ علیه ملت بیدفاع یمن، حمایت از گروههای تروریستی گوناگون در سوریه و کاشتن بذر ناامنی و بحران در عراق، اقدام به راهاندازی اماکن تعلیمی بهنام "مدارس اسلامی" است تا علاوه بر بمباران اراضی مسلمین در منطقه، بذر مسموم افراط و تحجر وهابیت را نیز بر کشتزار افکار و عقاید مردم منطقه بکارد تا با این روند، بتواند عقبهای از افکار جوامع منطقه را برای خود دستوپا کند. در این گزارش علاوه بر تحلیل اقدامات عربستانسعودی در جهت ترویج افکار وهابیت در منطقه، به تلاش اخیر آنان برای تاسیس مرکزی بهظاهر اسلامی در افغانستان میپردازیم.
*گامهای بیصدای سعودیهای افراطی با راهاندازی مرکزاسلامی «ملک عبدالله»! در حالیکه عربستان با سیاستهای تفرقهافکنانه خود در منطقه به دنبال ترویج اندیشههای وهابیت است، در روزهای اخیر اقدامی تامل برانگیز از سوی مقامات سعودی شکل گرفت. به تازگی مقامات حج و اوقاف افغانستان از ساخت و تاسیس یک مرکز بزرگ اسلامی بهنام «ملک عبدالله» توسط عربستان سعودی در مرکز شهر کابل خبردادند، مرکزی که ظرفیت پرورش پنجهزار نفر را خواهد داشت.
حال این سوال در اذهان مطرح میشود که چرا خاندان سعودی افغانستان را برای ترویج افکار و عقاید افراطی خود برگزیده است؟ سوالی که شاید پاسخگویی به آن بتواند قطعههای بعدی دومینوی اهداف آلسعود را در کابل و در سطحی فراتر، آسیای میانه نمایان کند.
برای کنکاش بیشتر اهداف رژیم سعودی از این اقدام و بررسی چرایی فعالیت عربستان در عرصه تعالیم مذهبی خود در بحبوحه جنگافروزیهایش، در ابتدا نگاهی به زیرساختهای افکار تحجرمحور آلسعود و نیاکانش در شبه جزیره عربستان می اندازیم.
*وهابیت، فرقهای با پوسته دین و هسته افراطگرایی در حقیقت آنچه که عربستان امروز از آن بهعنوان منبع اصلی جهت تدریس و تلقین باورهای خود بهره میگیرد، همان تفکراتی است که در قرن هشتم و توسط ابنتیمیه زاده شد. ابنتیمیه ارائه و توسعه افکار مجعول خود را به متقدمین در اسلام یا همان سلف منتسب میدانست و برهمین اساس عنوان سلفیگری نامی بود که بر تفکرات وی نهاده شد. پس از ابنتیمیه محمدبن عبدالوهاب با حمایت آشکار و همهجانبه استعمار پیر بریتانیا، بهعنوان مروج و درواقع راهبر اصلی وهابیت درعربستان شناخته شد. حضور انگلستان در پشتپرده این نمایش در نقش صحنهگردان تفکرات وهابیت که موجب بروز شکاف عمیقی در صفوف امت واحده اسلام میشود، چندان هم عجیب نیست؛ چرا که سیاست بریتانیا عقبه سترگی در تفرقهافکنی و دامن زدن به اختلافات در جوامع گوناگون و البته منطقه استراتژیک غرب آسیا دارد.
برهمین اساس از ابتدای فعالیت عبدالوهاب در راستای تربیت و ساماندهی وهابیت در عربستان، دولت انگلیس که بنابر خاطرات مستر همفر، آینده خود را در گرو ایجاد اختلاف و شکاف در طبقات جوامع اسلامی میدید، به محمدبن عبدالوهاب در قالب نماینده آمال لندن در منطقه نگریست و حمایتهای همه جانبه خود را روانه دربار سعودی کرد.
*تور فرقه ضاله وهابیت در کمین افکار سست و منحرف در ادامه عملکرد وهابیت که ابزاری آرمانی برای تحکیم تسلط غرب بر منابع سرشار منطقه بهشمار میرفت، متقدمان ترویج این فرقه ضاله در این فکر بودند که برای جذب حداکثری افکارسست عنصر، جامهای عامپسند و شریعتمحور بر اقدامات آن بپوشانند.
درهمین راستا اقدامات خشونتبنیان و تحجرمحور محمدبن عبدالوهاب که ثمری جز ریختن خون بیگناهان در جوامع اسلامی نداشت، با نهادن عنوان مقدسی چون «جهاد» بر اقدامات تروریستی خود، علاوه بر دستیابی به اهداف شوم خود تصویری خشن و متحجر از اسلام را در میان افکارعوام غرب کلید زد.
*تاسیس مرکز اسلامی آلسعود، اقدامی با رنگوبوی صهیونیسم آنچه که امروز آلسعود در افغانستان به دنبال تحقق آن با محوریت «مرکزاسلامی» است، طرفدار و پشتوانه فکری- عملی دیگری نیز دارد که کمی آنطرفتر ملت مظلوم فلسطین را آماج تاختوتازهای خود قرار داده و قبله نخست مسلمین را در مثلثهای جعلی و شوم میان نیل تا فراتش، محصور کرده است.
اگر کمی بیندیشیم میبینیم که وقتی افکار همراستای رژیم اشغالگر قدس در آسیای میانه و مشخصا افغانستان توسعه یابد، علاوه بر گسترش ناامنی، افکار و توجهات عمومی جوامع منطقه از مقوله ایدئولوژیکی قدسشریف و ضرورت آزادی آن، بهنوعی در حاشیه میرود و این همان است که رژیم غاصب صهیونیستی، با پشتیبانی از ناامنیهای عراق و سوریه درصدد دست یابی به آن است.
*بنویسیم وهابیت، بخوانیم صهیونیسم در بیان پیوندهای ناگسستنی وهابیت و صهیونیسم، میتوان آنها دو روی یک سکه دانست چرا که میان مبادی شکلگیری این دو مقوله از نظر فکری، اجتماعی و سیاسی، قرابتهای معنایی بسیاری وجود دارد.
لازم بهتوضیح است که ترس از فراگیری اسلام حقیقی و ناب و سعی در جهت ایجاد تفرقه میان صفوف مسلمانان، ریشه تاریخی شکل گیری این دو جریان متحجر بوده است.
بنابراین میتوان گفت که ماهیت مشترک این دو جریان، علاوه بر اشتراک در دوری از متن حقیقی دین و مذهب، از ساختارهای موردنظر و تحت حمایت استعمار درجهت تامین منافع غرب در منطقه برآمده است.
اینجاست که خطر بزرگ حضور عربستان در کابل با عناوینی همانند تاسیس مراکز اسلامی، زنگ خطر تشدید ناامنی و جولان تروریسم را در ولایات گوناگون افغانستان بهصدا درمیآورد.
آری، عربستانی که تاکنون با هدایت ازراه دور و تربیت عناصر تروریستی ازقبیل طالبان و داعش، آرامش را از توده مردم افغانستان سلب کرده بود، اینبار اما به روند مذکور بسنده نکرده و خواهان آن است که شعبه جدیدی از آموزههای متحجرانه و خشونتآمیز ابنتیمیه را در قلب افغانستان پایهگذاری کند تا از رهگذر آن بتواند اعمالنفوذ و حضوری بسیار پررنگتر از گذشته در این کشور آسیای میانه داشته باشد. *پیادهسازی الگوی دانشگاه اسلامآباد در افغانستان آنچه که عربستان به آن در قالب تجربهای موفق در زیربنایی کردن اندیشه افراط و تروریسم در آسیای میانه مینگرد، راهاندازی دانشگاه اسلامآباد و مدارس دینی پیشاور این کشور است که نتیجه آن با ظهور گروههای مختلف افراطی و منجمله طالبان، تا به امروز راه را برای جولان نامنی و تنش در افغانستان باز کرده است.
لذا اگر نگاهی به وضعیت مراکز بهاصطلاح دینی آلسعود در همسایه جنوبی افغانستان انداخته شود مشخص میشود که میراثداران عبدالعزیز در کابل به دنبال چه اهدافی هستند.
*چرا عربستان درپی ساختن مراکز اسلامی در افغانستان است؟ "محمدمحسن حمیدی" کارشناس مسائل آسیا و افغانستان در گفتوگو با خبرنگار
حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، با اشاره به ساخته شدن یک مرکز بزرگ اسلامی در کابل از سوی سعودیها، اظهارداشت: به نظر میرسد عربستان با توجه به تقابلی که با معیارهای اصیل شیعه دارد، بهدنبال مسئله فراگیرتری در افغانستان است.
وی بیان داشت: گاهی مسائل مذهبی به عنوان راهی برای برنامهریزیهای درازمدت و اعمال نفوذ سیاسی در کشورها پیگیری میشود که سعودی در مسائل مذهبی و با سرمایهگذاریهای مرتبط در این حوزه، برنامههایی بسیار حسابشدهتری را دنبال میکند.
حمیدی به تلاش عربستان برای جلوگیری از گسترش تفکر شیعی در منطقه اشاره و خاطرنشان کرد: سعودیها بهدنبال برنامهای حسابشده در ترویج مسائل وهابیت برای نفوذ سیاسی در افغانستان هستند.
و اما در آخر باید متذکر شد، وقتی تمام سیاست حاکمیت در کشوری مانند عربستان به جنگافروزی و ناامن ساختن بلاد مختلف مسلمین متمرکز شده است و در سیاست داخلی نیز تمامی هموغم خود را در بهبند کشیدن ضمائر آگاه جامعه و خاموش کردن آزادی بیان معطوف ساخته است، کاملا واضح و مبرهن است که تاسیس مراکزی با عناوین اسلامی- مذهبی چه اهدافی را دنبال میکند و چه خواب شومی را برای آینده افغانستان دیده است.
آیندهای که از دید وهابیت سعودی میبایست، عربستان نقش قابل توجه و دندانگیری را در فضای سیاسی افغانستان ایفا نماید تا جریان صهیونیسم نیز بتواند به میزان قابل قبولی از اقناع پیرامون اختلاف و فرقهگرایی در جهان اسلام و ازجمله افغانستان برسد.
گزارش از: وحید امیدی موحد
انتهای پیام/