هر موجود زنده اى در فرايند زندگى خود، در هر برهه اى از زمان، به تجديد قوا و شرايط لازم نياز مبرم دارد، و هرگز نمى تواند با شرايط پيشين كه پا به هستى نهاده است، به زندگى خود، ادامه دهد. «جنين» پس از گشودن چشم به زندگى بيرون از رحم، در هر برهه، با شرايط جديدى روبروست و ناچار بايد خود را با آن شرايط تطبيق كند، مثلاً در دوران شيرخوارى با شير مادر و پس از گذشت زمانى بايد از چيزهاى ديگر تغذيه كند.
اسلام، يك واحد زنده است كه تا روز رستاخيز شايستگى بقاء را دارد و مى تواند جامعه را اداره كند، چون با فطرت و آفرينش انسان هماهنگ است و فطرت تا روز رستاخيز دگرگون نمى گردد، از اين جهت، آن موجود زنده تا آخرين روز مى تواند زنده و فعال باشد. البته گوهر دين، كه با فطرت انسانى موافق است، دگرگونى نمى پذيرد امّا صدف آن كه همان شيوه عمل به دين باشد; دگرگون مى گردد.
اينجاست كه فقيهان بزرگ، احكام را به ثابتات و متغيرات يا قوانين و مقررات تقسيم كرده اند، بدين معنى كه قوانين كه گوهر دين و هماهنگ با فطرت هستند، دگرگونى نمى پذيرند، اما مقرّرات كه شيوه تطبيق آن بر زندگى است، قابل دگرگونى هستند. اينك اين حقيقت را با دو مثال، روشن مى كنيم:
* آمادگى دفاعى در برابر دشمنان اسلام و مسلمانان، يك اصل تغييرناپذير است و به اين حقيقت در قرآن، اين گونه اشاره شده است: ( وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخيل ) ( [1]) ;«براى مقابله با دشمنان، هر چه در توان داريد از نيرو و اسبان بسته شده آماده سازيد...».
مسلّماً روش ها و وسايل دفاعى در زمان هاى مختلف، متغير است، و در عصر رسول خدا از اسب و شمشير و تير و كمان بهره مى گرفتند ولى اكنون اين وسايل در مقابل هجوم دشمن كارآيى ندارد و به جاى آن هواپيماهاى جنگى و تانك و موشك و مانند آن به كار گرفته مى شود.
* تعليم و تربيت، يك اصل اساسى است كه همه انبيا براى آن برگزيده شده اند، و اين اصل هرگز تغييرپذير نيست و امّت اسلامى بايد به بهترين شيوه، اين اصل اسلامى را پياده كنند، اما وسائل تعليم در گذشته چيزى بوده و اكنون چيز ديگرى است. در گذشته از قلم هاى نى و تخته پوست ها و شاخ حيوانات براى آموزش استفاده مى شد ولى اكنون، شرايط دگرگون شده، ابزار آموزش به تلويزيون، ويديو، كامپيوتر و اينترنت تبديل شده است.
اين دو مثال ما را به احكام ثابت و متغير يا قانون ها و مقرّرات رهنمون مى شوند، و مثال هاى بيشترى نيز مى توان آورد.
از اين نتيجه مى گيريم كه گوهر دين كه كتاب و سنّت آن را دربردارند، ثابت و پايدار بوده و هرگز قابل خراش و خدشه نيست، امّا لباس ها و شيوه هاى عمل به آنها قابل دگرگونى هستند.
بنابراين تجديد اسلامى جز حفظ اصول و واقعيات كه روح اسلام است و دگرگونى در لباس و مقررات كه شيوه پياده شدن است، چيز ديگرى نيست و هر نوع تجديد كه با ساختار اسلام در تناقض باشد، تجديد نيست، بلكه نوعى ساختارشكنى خواهد بود كه در آينده درباره آن توضيح خواهيم داد.
براى رسيدن به يك واقعيّت، بايد تجديد اسلامى را تعريف كرد تا تجديد از ساختارشكنى جدا گردد و هر نوع تخريبى در دين و كنار نهادن احكام نورانى اسلام به عنوان تجديد، صورت نپذيرد.
*تجديد احكام اسلامى
تجديد در احكام اسلامى به چند صورت مى تواند انجام گيرد:
صورت نخست: احكام اسلامى كه به خاطر نظام هاى فاسد به كنار گذاشته شده، و قوانين غربى جايگزين آن گشته اند، احيا گردد، زيرا در طول زمان، سليقه هاى حاكمان سبب حذف برخى از احكام اسلام از صحنه زندگى شده و بيشتر مردم با آنها آشنايى ندارند، مانند چند نمونه:
الف. احكام حدود و قصاص كه تضمين كننده امنيّت ماست و به تعبير قرآن: ( ولكم فى القصاص حياة يا أولى الألباب ) به كنار نهاده شده اند.
ب. امروز بيشترين داد و ستد بر اساس محاسبات ربوى است، منتها گاهى به صورت روشن و گاهى به صورت ضمنى. اصولاً بانكدارى امروز بر اساس رباخوارى است. تجديد حيات اسلامى اين است كه اگر وجود بانك يك امر ضرورى است، پس بانكى به صورت بى ربا تأسيس كنيم و در عين حال حقوق كارمندان از بيت المال تأمين شود.
ج. روابط زن و مرد از حدّ شرعى تجاوز كرده، بالأخص در نمايش ها و فيلم ها يك زن شوهردار با ده ها مرد در گفت و شنود است، و حركاتى از خود نشان مى دهند كه جز با محرم روا نيست. تجديد حيات اسلام اين است كه آن احكام متروكه را به صورت روشن و شفاف و قابل انطباق بر شرايط زمان، مطرح كنيم وجامعه را به سوى آنها سوق دهيم و از بهره گيرى از قوانين غربى دورى جوييم.
اتفاقاً در برخى از ادعيه، تجديد به اين معنا تصريح شده است، چنان كه در صلوات مخصوص عصر جمعه درباره امام مهدى(عج) چنين آمده است:
«اللّهم جدّد به ما اُمتَحي مِن دينِك وأحي به ما بُدّل مِنْ كتابِك وأظْهر به ما غُيِّر من حُكمك حتى يعودَ دينُك به وعلى يديه غضّا جديداً خالِصاً مخلَصاً لا شك فيه ولا شبهة معه».( [2])
«پروردگارا آنچه كه از دين تو محو و نابود شده به وسيله او باز گردان و آنچه از كتاب تو دگرگون گشته به دست او زنده گردان و آنچه از احكام تو تغيير يافته، دوباره آشكار ساز تا دين تو به وسيله اوتر و تازه گردد و از هر نوع تغيير و تحريف بيرون آيد و از هر نوع شبهه و ترديد منزه شود».
شما در ديگر مدارك اسلامى قريب به همين مضمون را مى توانيد پيدا كنيد، زيرا ستمگران و خودخواهان با احكام اسلام بازى كرده، بخشى را حذف و بخش ديگرى را نيز تحريف نموده اند، عالمان واقعى ومجدّدان راستين، بايد آستين ها را بالا زنند و با يك خيزش جمعى به احياى اسلام و تجديد آن در همه قلمروها بپردازند.
* دستگاه قضايى بايد بر كتاب و سنت تكيه كند
صورت دوم: احكام اسلام كه از آن به گوهر دين تعبير كرديم، دگرگونى نمى پذيرد، امّا شكل و شيوه پياده شدن آن قابل دگرگونى است. دستگاه قضايى بايد بر كتاب و سنت تكيه كند، ولى شكل پياده كردن قضاوت در دوران گذشته بسيار ساده بوده و اكنون بسيار پيچيده شده است. سابقاً يك فقيه در يك شهر پاسخگوى دعاوى و شكايات مردم بود، امّا اكنون وضع به شكل ديگر است . گاهى پرونده ايى است كه بايد به صورت جمعى مورد قضاوت قرار گيرد و يك نفر نمى تواند درباره همه خصوصيات آن تصميم بگيرد.
آموزش و پرورش در گذشته به شيوه اى بوده كه در مكتب خانه اى آموزش انجام مى گرفت ولى شرايط كنونى آن را اجازه نمى دهد، حتماً بايد كيفيت آن دگرگون گردد و همچنين است شكل زندگى كه با حفظ گوهر آن، امكان تجديد و نوسازى دارد.
* فقيهان اسلام به تجديد حيات ايمانى جامعه بپردازند
صورت سوم: ايمان و تقوا در دل انسان، بر اثر تماس با گناهان و افراد غافل، فرسايش مى يابد و به تدريج ضعيف مى گردد، امروز روابط تنگاتنگ شرق اسلامى با غرب، آن چنان ايمان و تقوا را در قلوب بيشتر جوانان ما ذوب كرده كه فقط از اسلام و دين در جامعه هاى اسلامى، نامى بيش باقى نمانده است و بيشترين تقصير در اين مورد با رسانه ها و محيطهاى متأثر از غرب است كه در فكر تقوا و ايمان مردم نيستند، بلكه در فكر زدودن آن هستند.
دانشمندان و فقيهان اسلام بايد به تجديد حيات ايمانى جامعه بپردازند و با برنامه هاى صحيح نهال ايمان را در قلوب آنان بپرورانند تا به صورت درختى پر ثمر درآيد و بارور گردد. البته اين كار، كار آسانى نيست، آن هم در مقابل ماهواره ها و رسانه ها و تبليغات رنگارنگ مكتب هاى باطل، ولى در عين حال با يك رشته تدابير امكان پذير است. و در اين مورد، اين حديث را يادآور مى شويم:
پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود:«إنّ الإيمان لَيخلقُ فى جوفِ أحدِكم كما يَخْلق الثوب فاسألوا الله أن يُجدّد الإيمان فى قلوبكم».( [3])
«ايمان در دل شما، چون رخت و لباس، كهنه مى شود، پس از خدا بخواهيد كه ايمان را در دلهاى شما تازه كند».
نمونه آن نهضت حضرت امام خمينى (قدس سره) است كه توانست قلوب جوانان را تسخير كند و نور ايمان را در قلوب آنان شعله ور سازد و آنان را با يك خيزش بر ضد نظام فاسد مادى گرا برانگيزد. اينها نمونه هايى از صورت هاى گوناگون تجديد حيات اسلامى است. با توجه به آنچه گفته شد، بايد در اين كار بزرگ كه حيات اسلام را دربردارد، به چهار مطلب توجه عميق نمود:
* اهداف و افكار مجدّدان
تجديد حيات اسلامى بايد به يكى از سه صورت انجام گيرد: يا احكام فراموش شده را وارد ميدان كند و يا در پياده كردن احكام، شرايط روز را در نظر بگيرد و يا اينكه هدف احياى ايمان در دل جوانان باشد. و اگر احيا انجام گرفت بايد خدشه اى به گوهرها و اصول و فروع اسلام وارد نشود.
در اواخر قرن سيزدهم، زمزمه تغيير خط عربى به خط لاتين به وسيله برخى از روحانى نماها چون ميرزا فتحعلى آخوندزاده مطرح گشت. پس از آن هم اين انديشه مورد بحث و بررسى قرار گرفت و گروهى شديداً خواهان تغيير خط بودند، براى آنها مطرح نبود كه تغيير خط سبب قطع رابطه نسل كنونى با نسل هاى پيش و ميراث فرهنگى و ايمان دينى آنان مى شود، كه اين كار نه تنها تجديد اسلامى نبود، بلكه در جهت محو تمدن و فرهنگ اسلامى بود.
* صلاحيت ها و توانمندى هاى مجدّدان
مردى مى تواند وارد اين ميدان شود كه از كتاب و سنت و معارف و احكام به صورت دقيق و اجتهادى آگاه باشد و هرگز با خواندن يك كتاب و دو كتاب يا تقليد از اين و آن نمى تواند به اين اصل دست بزند. و تا شناخت عميق از اسلام نداشته باشد چگونه مى تواند با حفظ اصول و فروع به تجديد احكام اسلام بپردازد و آن را با زندگى همراه سازد؟ چه بسا پيش از اين نيز، افرادى به عنوان «مجدّد» دست به قلم برده اند ولى به جاى «تجديد» به تخريب يا «تبديد» پرداخته اند، و هم اكنون مى شنويم كه در عربستان سعودى برخى از مفتيان فتوا داده اند در نقاطى كه برق قطع مى شود و هوا گرم است، مردم مى توانند روزه خود را باطل كنند، ديگر كسى نيست كه از اين مفتى بپرسد، پايه گذار اسلام در همان آب و هوا و سخت تر از آن حكم روزه را آورده است و همگان در آن شرايط روزه مى گرفتند، چه شد يك بار هم چنين فتوايى از رسول خدا شنيده نشد؟
اينك براى تبيين پايه علمى اين تجديد نظرطلبان، گفتارى را پيرامون تجديد اجتهاد كه بر آن اصرار دارند مى آوريم:نويسنده اى درباره تجديد اجتهاد مى نويسد:
«فقيه بايد از پديده هاى عصر و مشكلات پيچيده جامعه و بشر معاصر، كاملاً آگاه باشد و از نمونه هاى واضح آن، آگاهى از محيط زيست است». او مى گويد: در فقه اسلامى كه همان فقه سنّتى است احكامى درباره محيط زيست وجود ندارد، از اين جهت يك سرمايه دار يا يك شركت داخلى يا خارجى مى تواند كارخانه عظيمى برپا كند و محيط زيست مردم را با زباله ها و پسمانده ها و پسابهاى خود، آلوده سازد. برخى از فقها مى گويند كه اين عمل مشروع است، زيرا «مردم بر اموال خود مسلّط هستند» در حالى كه در بينش فقهى ديگر، ممكن است گفته شود كه اين كار جايز نيست، زيرا مردم بر اموال خود، سلطه مطلق ندارند تا جايى كه بتوانند مشكلاتى در محيط زيست ايجاد كنند، آنگاه مى گويد: فقيه بايد از ضروريات زندگى و قلمرو اجتهاد آگاهى كامل داشته باشد.( [4])
اين ميزان آگاهى تجديد نظر طلبان در اجتهاد است . هيچ فقيهى در جهان اين سخن را نگفته است كه هر فردى بر مال خود سلطه كامل دارد حتى مى تواند انگور را شراب كند و بفروشد و در بازار عطاران، كارخانه چرم سازى و دباغى پوست ايجاد كند، و يا در بازار پارچه فروشان، كارگاه آهنگرى راه بيندازد. اصولاً فقيهان اسلام، بحثى پيرامون «حسبه» دارند و در «حسبه» همه اينها مطرح است.
اينك برخى از وظايف محتسب را يادآور مى شويم:
«محتسب بايد قصاب ها را از ذبح حيوانات در جلو دكان ها، منع نمايد تا راه ها آلوده و كثيف نشود، آشپزها و فروشندگان مواد غذايى، بايد مواد خوراكى را در ظروف سربسته نگاه دارند تا از مگس و حشرات و موش و خاك و غبار و امثال اينها محفوظ بماند».( [5])
مراقبت هاى بهداشتى در سرتاسر كشور. جهت اين كار، مأمور بهداشتى بايد به نظافت خيابان ها، كوچه ها و مراكز عمومى شهرها اهميت فراوان قائل شود و از مهمانخانه ها، هتل ها،مسافرخانه ها، استخرها و حمام هاى عمومى و فروشگاه هاى مواد غذايى، قصابى ها، نانوايى ها و سالن هاى غذاخورى مراقبت نمايد تا اصول بهداشتى كاملاً مراعات گردد و بايد به هر وسيله عوامل بيمارى زا را از بين برد....( [6])
آيا با توجه به چنين احكام نورانى كه در اسلام وجود داشته و حتى حكومت ها عمل مى كرده اند، مى توان گفت كه فقه سنتى اسلام درباره محيط زيست فاقد حكم است. فقه اسلامى كه «منادى لاضرر ولاضرار» مى باشد، ممكن است اجازه دهد فردى چنين فاجعه بيافريند؟
لذا يادآور مى شويم تجديد نظر طلبان در مسائل مربوط به اجتهاد بايد صلاحيت ها و توانمندى هاى بالايى داشته باشند تا بى جهت بنايى را ويران نكنند، و نادانسته بر ميراث فرهنگى ارزشمند خود نتازند.
* روش هاى تجديد اسلامى
امر مهم در تجديد اين است كه قبلاً روش و به اصطلاح علمى، «منهج» آن روشن شود. گروهى بدون اين كه الگوى تجديد را بيان كنند، فقط به نقد برخى سنّت ها مى پردازند و تصور مى كنند كه نقد يك مسأله و دو مسأله تجديد فقه اسلامى است، و اتفاقاً محرّك آنها بر نقد اين مسائل، نوعى هماهنگى با طوفان فكرى است كه از غرب به شرق سرازير شده و سنّت هاى شرقى را تهديد مى كند .
از نيمه قرن بيستم تاكنون، نهضتى در درون جهان اسلام، پديد آمده كه در پى نقد علوم انسانى از ادبيات و فلسفه و تاريخ و دين است، و در اين مورد، مقاله ها و آثار فراوانى منتشر كرده اند، و احياناً مقالات آنان كه به زبان عربى است در دانشنامه اى به نام «موسوعة مصطلحات الفكر النقدى العربى والاسلامى المعاصر» منتشر شده است، و شگفت اينجاست كه گردآورندگان اين «موسوعه» غالباً مسيحيان لبنانى هستند. آنان مباحثى را تحت عناوين زير مطرح مى كنند:
تجدد الاسلام المنهجى
تجدد الفكر
تجديد الاجتهاد
تجديد ثقافى اسلامى
تجديد الحوزة العلمية
تجديد الحياة العربية والاسلامية
تجديد الرؤية فى الايمان
تجديد العقل السياسى العربى
و...
شگفت اينجاست كه مقالات شخصيت هايى كه غالباً سكولار هستند، زينت بخش اين موسوعه است مانند «نصر حامد ابوزيد، محمد أركون، امين سمير، حسن حنفى و...».
همه اينها حاكى از آن است كه موجى كه ايجاد شده، نوعى كپى بردارى و الهام از اين انديشه ها و افكار است. ما هرگز منكر تجديد به معناى صحيح نيستيم، زيرا هر زمان براى خود شرايطى دارد و بايد در پرتو آن شرايط، صميم دين و گوهر آن را پياده كرد، بى آنكه به واقعيت آن صدمه بخورد.
مهم اين است كه بدون منهج و «روش شناسى» ، سراغ تجديد رفته و به صورت گزينشى، برخى از مسائل را كه موافق ذوق قشرى از جامعه نيست، نقد نكنيم، اين نوع نقد به جاى تجديد، در حقيقت «تبديد» و «ساختار شكنى» است. اصرار بر تساوى زن و مرد در مسأله شهادت، و ارث، و ديه، و تصدى يكسان همه پست ها توسط زن و مرد، از اين نمونه هاست.
تجديد حيات اسلامى و يا پيش بردن فقه اين نيست كه در چند مورد به سنت شكنى پرداخته و سوار موج شده، احكام معروف بين فقها را ناديده بگيريم در صورتى كه هماهنگى با موج در اين مسائل، هيچگاه گره از عقب ماندگى مسلمانان نگشوده و مايه پيشرفت نخواهد بود.
در اين جا از بيان نكته اى ناگزيريم و آن اين كه ممكن است تفويض برخى از مناصب به زنان فى حدّ نفسه مشكلى نباشد، امّا بايد توجه نمود كه شكستن اين همه سدها و موانع و اعطاى مناصب كليدى به زنان سبب مى شود كه فردا، ملحدان با تشكيل كنوانسيون هايى مدّعى فقه جديدى براى زنان و مدّعى تشابه در همه حقوق و وظايف زن و مرد شوند. آيا تشابه در همه حقوق و وظايف با عفاف و تقواى زن هماهنگ است؟
دكتر جمال عطيّه در كتاب «تجديد الفقه الاسلامى» براى شيوه تجديد، روش هاى خود را بيان كرده، و در اين مورد، از كلمه «ملمح» به معناى «ويژگى» بهره گرفته و در حقيقت، روش خود را با دوازده ويژگى بيان كرده است.( [7])
ممكن است ما با برخى از اين ويژگى ها موافق نباشيم، ولى بايد پذيرفت كه نويسنده كار را به صورت علمى آغاز كرده است، نه به صورت اين كه گروهى را راضى سازد و از خشم گروهى بكاهد.
*نتايج كار مجدّدان
آخرين بخش بحث ما ارائه نتايج كار برخى از كسانى است كه «تجديد» را درست نفهميده و آن را به معنى بازگشت از اصول و ارزش ها گرفته اند و به بيان ديگر به معنى «تجديد نظر» يا عدول و بازگشت از عقايد و مبانى دينى و فكرى پنداشته اند. مشابه كسانى كه در اصول و عقايد ماركسيسم تجديد نظر كرده و آن را متناسب با شرايط و زمان و مكان خود تغيير داده اند، كه به عنوان نمونه مى توان «مائوتسه تونگ» را نام برد كه نظريات «ماركس» و «لنين» را مطابق شرايط و نيازهاى جامعه چين تغيير داد. و در اصطلاح به اين افراد تجديد نظر طلب يا «رويزيونيست» گفته اند.
*عنصر زمان و مكان از عصر اميرمؤمنان مطرح بوده
حقيقت اين است كه آنها كه دل سوخته اسلام و عاشق حفظ وحى با تمام خصوصيات آن هستند، با به كارگيرى عنصر زمان و مكان، پوسته ها را دگرگون كرده، لب و مغز را حفظ كرده اند، و ما به صورت گسترده در اين مورد در كتاب «مصادر الفقه الاسلامى» سخن گفته ايم و يادآور شده ايم كه عنصر زمان و مكان از عصر اميرمؤمنان مطرح بوده ولى هيچگاه به حقيقت دين، لطمه اى وارد نكرده است، امّا گروهى غير متعهد و ناآگاه از ارزش وحى، تحت عنوان تجديد نظرطلبى و يا نوانديشى در زمينه دين، به ساختارشكنى پرداخته و اصول مسلم را ناديده مى گيرند.
و لذا پيوسته با الهام از فكر غربى و «حقوق بشر سكولار» ، مى كوشند هر روز يكى از احكام مسلم اسلام را از دايره شريعت بيرون ببرند، گاهى منكر حكم قصاص، و احياناً منكر حكم مرتد، و گاهى منكر نظام ارث و مجازات هاى اسلامى، و گاهى اساساً منكر اين مى شوند كه اسلام بتواند با تحوّلات زمانه همراه شود و اين جز ترويج سكولاريسم و حاكميت بخشيدن به تمايلات ايدئولوژيك غربى بر وحى الهى چيز ديگرى نيست.
اى كاش آنان عقل و خرد را مجرّد از خدمت به ايدئولوژى خاص در نظر مى گرفتند و لااقل خاضع در برابر حكم عقل بودند نه اين كه عقل و خرد را در درگاه ايدئولوژى ذبح كنند!
من اميدوارم، كسانى كه راه تجديد نظرطلبى را مى پيمايند، لااقل در حوزه تجديد نظرطلبى نيز تجديد نظر كنند و بينديشند كه: زدن چوب حراج بر ثروت فقهى و اخلاقى و احكام اسلام به سود كيست؟
[1] . انفال/ 60.
[2] . شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان به نقل از مصباح المتهجد وجمال الاسبوع.
[3] . سيوطى، الجامع الصغير، حديث شماره 1957.
[4] . موسوعة مصطلحات الفكر النقدى العربى والاسلامى، ج1، ص 449. چاپ بيروت، 2004م.
[5] . معالم القربة فى أحكام الحسبة، ابن الاخوّة قريشى، صص 17090.
[6] . مبانى حكومت اسلامى، از همين نويسنده، ص 599 603; زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، ص 6; كارنامه اسلام، ص 52 53.
[7] . تجديد الفقه الاسلامى، ص 18 55.