حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ سعید یزدانی طراح صحنه نمایش «بیوه های غمگین سالار جنگ»، پیش از این طراحی صحنه نمایشهای متعددی را در سالهای اخیر بر عهده داشته است و توانسته در حیطه كاریاش خوش بدرخشد. همكاری یزدانی در یک پروژه جدید به عنوان طراح صحنه جایگزین، ما را بر آن داشت كه با وی به گفتگو بنشینیم:
* آقای یزدانی؛ از چه سالی فعالیت خودتان را در زمینه طراحی صحنه آغاز کردهاید؟
فعالیتم در تئاتر را از سال 80 آغاز کردم، زمانی که دبیرستانی بودم. سال 81 وارد هنرستان کمالالملک شدم و از سال 84 در مقطع کارشناسی نمایش وارد دانشگاه شدم. همچنین از سال 93 کارشناسی ارشد تئاتر را شروع کردم.
* آیا طراحی صحنه رشته مورد علاقه شما بوده است یا ناخودآگاه به آن سمت سوق پیدا کردهاید؟
در رابطه با طراحی و نقاشی خیلی مستعد بودم و به رشته نمایش هم بسیار علاقهمند بودم و خب نقطه مشترک طراحی و تئاتر را در گرایش طراحی صحنه دیدم و به خاطر همین تا به امروز با علاقه کار کردم.
از سال 84 فعالیتم را در دانشگاه شروع و در جشنوارههای مختلف اعم از جشنواره تجربه و جشنواره دانشگاهی شرکت کردم. همچنین دوره کارآموزی هنرستانم را درقسمت دکور تئاتر شهر گذراندم که آنجا با رضا مهدیزاده و خیلیهای دیگر آشنا شدم.
* از چه زمانی رسماً طراحی صحنه اجراهای عموم را به عهده گرفتهاید؟
اجرایی که اداره تئاتر تایید کرده باشد، میتوانم از نمایش «سرآشپز پیشنهاد میکند» نام ببرم؛ نمایشی به کارگردانی آقای حسینپور در تالار سنگلج سال 88. قبل از آن هم فعالیت داشتهام اما چون اجرای عموم به خاطر رسمیت عنوانی که در بروشور است،- که مرکز هنرهای نمایشی و اداره تئاتر آنها را تایید کند- من از این کار به عنوان رسمیترین فعالیتم یاد کردم.
* تجربه همکاری شما با آقای حسینپور به چه زمانی باز میگردد؟
اولین تجربه همکاریام با حسینپور به سال 85 برمیگردد که البته در آن کار بازی میکردم و از اواخر سال 85 و اوایل سال 86 نمایش «سرآشپز پیشنهاد میکند» را به کارگردانی ایشان شروع کردیم که من آنجا طراحی صحنه کار را به عهده داشتم. بعد از آن نمایش «هفت سنگ» را شروع کردیم و بعد نمایش «کسی دلش برای شما تنگ نشده است» که من در این کار هم در سال 90 برگزیده طراحی صحنه جشنواره تجربه شدم. بعدتر نمایش یک زندگی بهتر «برگزیده طراحی صحنه» در جشنواره فجر 93، در سال 94 هم نمایش «تپانچه خانم» کاندیدای دریافت تندیس در بخش طراحی صحنه و برگزیده کارگردانی شدیم و در نهایت هم اواخر اسفند ماه سال گذشته ایشان پیشنهاد طراحی صحنه بازتولید نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ» را به من دادند. البته این نمایش در سال 91 هم یکبار اجرا شده بود و طراحی صحنه این کار به عهده جلال تهرانی بود.
* علت عدم همکاری جلال تهرانی در نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ » چیست؟
این که دلیل دقیقش چه چیزی است به من مربوط نمیشود و ترجیح میدهم دلیل اصلی را از زبان خودشان بدانیم.
* چرا از همان طراحی صحنهای که آقای تهرانی در سال 91 انجام داده بودند، استفاده نکردید؟
من بابت این قضیه سوالی نکردهام ولی از مصاحبههای دیگری که از آقای حسینپور خواندهام، متوجه شدهام گفته بودند که شاید به لحاظ اقتصادی نمیتوانستیم پاسخگو باشیم.
البته این را هم باید بگویم که من کار سختی کردهام؛ چون آقای تهرانی حق استادی به گردن همه ما دارند و جزو کسانی هستند که کارشان در زمینه طراحی صحنه مثال زدنی است و خب جایگزین شدن به جای ایشان مسئولیت سختی را برای من به همراه داشت. آن هم در یک زمان کم.
* راجع به شروع همکاری در بازتولید نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ» بگویید.
اواخر اسفند به من پیشنهاد دادند. ما حتی یک ماه هم وقت نداشتیم و علاوه بر این تعطیلات نوروزی را هم پیش رو داشتیم و برای انجام دکور زمان کم بود. مشکل دیگرمان این بود که آقای حسینپور میزانسنهای قبلی خود را نمیخواستند تغییر بدهند؛ یعنی به من گفتند جوری طراحی صحنه کن که روی همین میزانسنها قابل اجرا باشد و موضوع مهمتر بحث پورتابل بودن دکور بود؛ چون قرار بر آن بود که ما در تماشاخانه ایرانشهر سالن سمندریان اجرا داشته باشیم و در نهایت یک فرصت 10 الی 15 دقیقهای داشتیم تا صحنه را تعویض کنیم و به خاطر این مسائل با مشکلات زیادی مواجه شدم.
* شما اجرایی که در سال 91 از این نمایش شده بود را دیده بودید؟
بله، البته من در بروشور همان اجرا هم دیده بودم که طراحی صحنه چیز دیگری بوده و به دلایلی مثل نداشتن بودجه آقای حسینیپور و آقای تهرانی نتوانسته بودند، روی صحنه مورد نظرشان اجرا کنند. به همین خاطر طرح اصلی را در بروشور گذاشتند و در واقعیت، روی صحنه دیگری نمایش را اجرا کردند. حتی در اجرای شهرستانها هم از طرح دوم استفاده کردند.
* آیا برای این پروژه جدید کل اعضای گروه عوض شده یا فقط طراح صحنه؟
طراح صحنه و یکسری از بچههای دستیار و دستیاران صحنه عوض شدند. از بازیگران هم نورا هاشمی نمیتوانست در بازتولید نمایش حضور داشته باشد و مونا فرجاد جایگزین او شد.
* چرا تماشاخانه ایرانشهر را برای این اجرا مناسب دیدهاید؟
من در انتخاب سالن نقشی نداشتهام؛ چون این موضوع باز میگشت به پروسه قبل از پیشنهاد کار به من، ولی سالن ایرانشهر برای این اجرا مناسب بود.
* تحلیل شما از متن برای رسیدن به ایده طراحی صحنه چه بوده است؟
قصه این نمایش، قصه طمعکاری آدمهاست برای به دست آوردن قدرت و ثروت؛ یعنی به خاطر منفعتطلبیشان و برای رسیدن به قدرت به یکدیگر آنقدر دروغ میگویند که باعث تباهیشان میشود. اینجا نبرد بین سه هوو را میبینیم که حرص رسیدن به ثروت و جایگاه را دارند و ما با توجه به تمام این تحلیلها و در طول تمرینهایی که داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که برای هر یک از این آدمها یکسری جایگاه خصوصی در نظر بگیریم؛ ما در این کار 7 عدد پودس داریم که دوتای آن بلندترند که در عمق صحنه قرار گرفتهاند و 5تای آن کوتاهتر است که یکی در مرکز و چهارتای آن در اطراف هستند. همچنین دو پایه مشکی رنگ که یکی جایگاه رادیو و دیگری جایگاه تلفن است. در کار جدید به خواسته کارگردان باید اختلاف سطح ایجاد میکردیم و تحلیل من از ایجاد اختلاف سطح برای همان فضای خصوصی آدمهای نمایش بود. دو پودس بلندتری که در صحنه داریم جایگاه کاربردی دارد که اتفاق خرپشته ما در آن می افتد؛ اولین دلیل بلند بودن این جایگاهها یکی از آن رو است که دیده بشود و دیگری نشان دادن خرپشته بودن است.
* مگر نمیگویید که همه اشخاص نمایش بر سر جا و مقام درگیری دارند، پس چرا هیچ رنگ و بویی از زرق و برق و تجملگرایی در صحنه نمیبینیم؟
رویکرد من در طراحی صحنه فضای مینیمالیستی است، یعنی ترجیح ما این است که با بازیگر (با نوع بازی) و آکسسوار و لباسها این فضاها ایجاد بشود و صحنه بستری ساده باشد برای اینکه اتفاقها شکل بگیرد و هیچ علاقهای نداشتیم که تجملی که از آن یاد کردید را به تصویر بکشید. از چند المان خیلی کوچک برای نشان دادن این ثروت و تجمل استفاده کردیم. مثل پرده قرمزی که در صحنه آویزان شده یا آن خطهای فیروزهای که روی قاب پودسهایمان میبینیم.
* پس رنگها نماینده به تصویر کشیدن تجملات روی صحنه هستند؟
بله البته، رنگ نقش بسزایی در طراحی صحنه ما دارد و در یکسری آکسسوارها که با آنها بازی میکنند میتوانیم رگههایی از تجملگرایی را ببینیم. البته ناگفته نماند که فضای ما فضایی است که روزی پر از زرق و برق بوده است. اما در حال حاضر آن تجمل در حال خاک خوردن است حتی اگر میخواستیم به سبک رئال هم کار کنیم، این تجمل را واضح و کلیشهای نمیدیدیم.
* از تاثیر رنگها و اینکه از چه متریالهایی برای اجرای دکور استفاده کردهاید، بگویید؟
اگر توجه کرده باشید شکل صحنه مربع و مکعب است و ایستا که در تقابل با آن میزانسنها شکسته است. این رویکرد کاملا تحلیلی بوده و خب یکسری نقدهایی هم به این کار شده است و من اینجا را فضای مناسبی میبینم که به این نقدها پاسخ بدهم؛ به طور دقیق خواسته ما این بود که همین تقابلها را نشان بدهیم. آدمهایی که با حسادتهایشان میخواهند فضای آرام حاکم را به هم بریزند که ما در میزانسنها و تقابلش در طراحی صحنه این تحلیل را پیاده کردهایم و نشان دادهایم.
در رابطه با رنگ ما یکسری پروسه طولانی داشتیم؛ رنگها را امتحان کردیم تا به آن نتیجه مطلوب و دلخواهمان برسیم. فضای قهوهای و خاکی را که نماد جایی است که ما در آن زندگی میکینم و یک آرامش خاصی در آن وجود دارد و در مجموع رنگ قهوهای و فیروزهای که نمادی از معماری سنتی – ایرانی ما است.
* در رابطه با متریال مورد استفاده در کار کمی بیشتر توضیح بدهید؟
سه چهارچوب را در عقب صحنه می بینیم که از فلز استفاده کردهایم و رنگی که روی آن زدهایم طوسی مرده است؛ هدفمان از این قابها نشان دادن یک فضای سرد است که هر کدام نشانه: یک) سردابخانه؛ دو) چایخانه و سه) اتاق اصلی که قاب وسط صحنه است و از آن یک پرده زرشکی آویزان شده است؛ در رابطه با متریال انتخاب پارچه تعمدی صورت گرفته؛ چون اگر نور روی پارچه بیفتد برق میزند، در غیرآنصورت پارچه مات است که رنگ آن به لحاظ مفهوم نماینده تمایلات انسانی و حرص و طغیان آن برای رسیدن به قدرتها را نشان میدهد.
سردابخانه نسبت به چهارچوبهای دیگر کوتاه است و بازیگران موقع ورود یا خروج از آن مجبور هستند که سرشان را خم کنند، چایخانه قاب نرمال از یک در را دارد و قاب اصلی ما هم ارتفاعش حدود 4 متر است.
شایان ذکر است که نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ» از 26 فروردین تا 26 اردیبهشت در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه میرود.
انتهای پیام/