می‌گوید، «من اگر به ایران می‌آیم برای این نیست که خارجی‌ها را ببینم بلکه می‌خواهم ایرانی‌ها و تماشاگران سینمای ایران را ببینم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، می‌گوید، «من اگر به ایران می‌آیم برای این نیست که خارجی‌ها را ببینم بلکه می‌خواهم ایرانی‌ها و تماشاگران سینمای ایران را ببینم،‌ اما افسوس که شما بخش ملی جشنواره فجر را جدا کردید!»

این جملات، اظهارات میشل فرودون فرانسوی یکی از منتقدان سرشناس سینمایی جهان و سردبیر سابق مجله «کایه‌دو سینما» است که اخیرا، همزمان با برپایی جشنواره جهانی فیلم فجر و برای برگزاری هفته‌ی فیلم فرانسه به همراه همسرش به تهران سفر کرد.

او در یکی از روزهای بهاری حضورش در تهران با همراهی همسرش، گفت‌وگویی داشت که در ادامه می‌خوانیم:

همسر فرودون؛ آنی‌یس دو ویکتور سال‌هاست به ایران رفت و آمد می‌کند، زبان فارسی را روان صحبت می‌کند در حوزه‌ی سیاست فرهنگی و سینما هم فعالیت می‌کند و یکی از چهره‌های سیاسی ایران را در شناخت سینمای کشور موثر می‌داند اما این زوج فرانسوی در این گفت‌و‌گو بر یک نکته قویا تاکید داشتند و آن هم این بود که در شکل سابق برگزاری جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم فجر شرایط بهتری برای ارزیابی و شناخت سینمای ایران وجود داشت.

بخاطر سپردن اسامی ایرانی برای غربی‌ها مشکل است

شروع این گفتگو که به دلیل کمبود وقت، امکان پرداخت جزئی‌تر به مسائل در آن وجود نداشت، با طرح این موضوع همراه بود که معمولا وقتی از سینماگران خارجی یا آن‌هایی که دست‌اندرکار پخش فیلم هستند دربار‌ه‌ی سینمای ایران سوالی پرسیده می‌شود، فقط به ذکر اسم دو سه کارگردان بسنده می‌کنند و تقریبا طبق آنچه در جشنواره‌ی جهانی فجر هم مشاهده شد غالبا عباس کیارستمی و اصغر فرهادی نام برده می‌شوند اما فرودون درباره‌ی خودش نظر دیگری دارد و شناخت خود از سینمای ایران را خیلی بیشتر از این چند اسم متداول می‌داند.

او می‌گوید: «خوشبختانه من تعداد بیشتری اسم می‌توانم برای شما بگویم که از کارگردان‌های قدیمی‌ و باسابقه‌ی سینمای ایران هم هستند مثل مهرجویی، بیضایی، امیر نادری، شیردل و شهید ثالث. از بین جوان‌ترها و کارگردان‌های امروزی هم چند نفر را می‌شناسم که فیلم‌هایشان اخیرا در جشنواره‌های دیگر نمایش داده شد، اما فکر می‌کنم اینکه خارجی‌ها بیشتر چند اسم محدود و خاص را از سینمای شما می‌شناسند می‌تواند دو دلیل دشته باشد. اول اینکه بیشتر غربی‌ها فقط می‌توانند فیلم‌هایی از ایران را که در جشنواره‌های خارجی نمایش داده می‌شود ببینند و دومین دلیل هم این است که بسیاری از آن‌ها برای به خاطر سپردن اسامی ایرانی مشکل دارند.»

فرودون یا لبخندی که کمی رنگ فاتحانه دارد،‌ ادامه می‌دهد:‌ « با وجود همین مسائل، من سینماگران ایرانی بیشتری را از آن تعدادی که دیگران می‌شناسند، می‌شناسم و البته فقط اسامی آن‌ها را نمی‌دانم بلکه سینمایشان را هم می‌شناسم مثل حاتمی‌کیا.»

به او یادآور می‌شویم که آثار برخی کارگردان‌هایی که نام برده در سال‌های اخیر حضور جشنواره‌ای خارجی نداشته و چطور سینمای آن‌ها را می‌شناسد که وی پاسخ می‌دهد: «بله درست است،‌ مثلا از مهرجویی و حاتمی‌کیا فیلم جدیدی در سال‌های اخیر هنوز ندید‌ه‌ام، چون به آن‌ها دسترسی نداشتم، اما از حاتمی‌کیا فیلم «آژانس شیشه‌ای» را به یاد دارم که وقتی برای جشنواره‌ی فیلم فجر به ایران آمدم توانستم آن را ببینم؛ در واقع همیشه در فستیوال‌های فجر این فرصت را پیدا کرد‌ه‌ام تا فیلم‌های جدید ایرانی را که در جشنواره‌های دیگر امکان حضور ندارند تماشا کنم.»

فرودون که شناخت خود از سینمای ایران را زیاد می‌داند، وقتی با این پرسش مواجه می‌شود که آیا از بازیگران ایرانی هم کسی را می‌شناسد، فقط می‌تواند نیکی کریمی را اسم ببرد و حتی نام بازیگران فیلم‌ اسکاری فرهادی را هم به یاد نمی‌آورد.

او همچنین وقتی می‌شنود که گفته شده بازیگران فیلم جدید فرهادی بازی‌های قابل توجهی را در «فروشنده»داشته‌اند ابراز امیدواری می‌کند که آن را در جشنواره فیلم کن ببیند.

ناگفته‌های

چرا هنرپیشه‌های ایران در غرب مشهور نیستند؟

وی درباره‌ی اینکه چرا بازیگران سینمای ایران هیچ‌گاه به اندازه کارگردان‌هایش در سطح جهان مطرح نشدند،‌ می‌گوید: «شاید یکی از دلایل آن این باشد که بسیاری از فیلم‌های ایرانی که در دنیا نمایش داده می‌شوند توسط بازیگران غیرحرفه‌ای و غیرمطرح ساخته می‌شوند، مثل فیلم‌های پناهی و کیارستمی.

البته من وقتی داشتم به ایران سفر می‌کردم فیلمی از نیکی کریمی را در هواپیما دیدم که از دیدن آن خیلی خوشحال شدم، چون او از بازیگرانی است که دوست‌اش دارم، اما این یک حقیقت است که بهترین فیلم‌های سینمایی ایران بر پایه‌ی حضور ستاره‌ها نیستند و اصلا سیستم ستاره محوری در این سینما وجود ندارد بلکه بیشتر بر پایه‌ی بازیگرانی است که می‌توانند کودک یا بزرگسال باشند.»

سردبیر سابق مجله کایه‌دو سینما تعریف خود از ستاره سینما را اینگونه مطرح می‌کند: «ستاره کسی است که قبل از دیدن فیلم، آن‌ها را می‌شناسید و همین الان هم هست؛ یعنی به طور مستقل یک درخشش مشخص و شخصی دارد، مثل مارلون براندو یا لئوناردو دی‌کاپریو. این‌ها بازیگرانی هستند که شأن، پرستیژ و مشخصه‌های خود را به فیلم می‌دهند. در واقع به نوعی فیلم را مورد هجوم خود قرار می‌دهند و باعث می‌شوند اتفاقات جذابی از بیرون همراه فیلم شود. در حالی که برای فیلم‌های ایرانی این جذابیت از درون فیلم است نه از بیرون و همین می‌شود که هنرپیشه‌های مشهوری از ایران در دنیا نداریم.

کیارستمی تمام نمی‌شود

وقتی از فرودون می‌خواهیم با توجه به میزان شناختی که از آن صحبت می‌کند، سینمای امروز ایران را با آنچه از گذشته می‌شناسد، مقایسه کند؟ اول ابراز امیدواری می‌کند که کارگردان‌هایی مثل کیارستمی هم به زودی فیلم بسازند و تاکید می‌کند‌:‌ «آن‌ها فیلمسازانی نیستند که تمام شوند.»

وی سپس با بیان اینکه فیلم‌های جدید کارگردانان جوان ایرانی را هم می‌بیند، ادامه می‌دهد: «کارگردان‌هایی هستند که عده‌ای آثارشان را دوست دارند و فیلم‌هایشان را برجسته می‌دانند،‌ اما به طور کلی تصور می‌کنم روند خوبی که در سینمای ایران بود همچنان وجود دارد و حتی اگر کسی مثل کیارستمی که ممکن است فقط در یک دهه پیدا شود، دوباره نباشد، باز هم افراد دیگری هستند که اتفاقات خوبی را رقم بزنند.»


ضعف کمپانی‌های ایرانی در مذاکره با پخش‌کننده‌های غربی

این منتقد سینمایی اظهار می‌کند: «آنطور که من می‌بینم بعضی از سینماگران جوان ایران در مسیری قرار گرفته‌اند که بیشتر مورد علاقه‌ی من است و آن هم سینمایی با استفاده از تصاویر و صداهای خلاقانه است. البته یک روند و جریان دیگر هم در سینمای ایران وجود دارد که به شکلی ادامه‌دهنده‌ی کارهای فرهادی است؛ کارهایی که برای من بیشتر مثل درام‌های تلویزیونی با دیالوگ‌های زیاد و موضوعاتی روان‌شناسانه هستند و کمتر به آن‌ها علاقه دارم. البته نوعی دیگر از سینمای ایران به نام سینمای تجاری وجود دارد که نمی‌توانم درباره‌ی‌ آن صحبت کنم، چون دسترسی زیادی ندارم و اصلا نمی‌دانم چگونه پیش می‌رود.»

میشل فرودون درباره‌ی دلایل این عدم دسترسی که بیشتر به اکران نشدن فیلم‌های ایرانی در کشورهای دیگر مربوط می‌شود، پس از اشاره به فستیوال‌ها و نمایش‌هایی که به اکران فیلم‌های ایرانی در فرانسه اختصاص داشته‌اند، می‌گوید: «نمایش فیلم‌های ایرانی در فرانسه تاکنون بسیار موفق بوده است. با این حال این را قبول دارم که حضور جشنواره‌ای فیلم‌های ایران در دنیا نسبت به اکران عمومی بیشتر است، اما این را باید بدانیم که همین جشنواره‌ها مثل دری به روی اکران هستند و دسترسی و آشنایی به فیلم‌های ایران را بیشتر می‌کنند.»

او اضافه می‌کند: «تا آنجا که من می‌دانم تعداد کمی کمپانی ایرانی وجود دارد که می‌دانند چطور با پخش‌کننده‌های غربی در تعامل و همکاری باشند و چطور فیلم‌های خود را در کشورهای خارجی به اکران و انتشار برسانند، یعنی فکر می‌کنم فقط یک یا دو کمپانی ایرانی باشند که می‌دانند چطور در این موضوع با پخش‌کننده‌های غربی مذاکره کنند.»

ادامه‌ی گفت‌و‌گو با میشل فرودون به علاقه و انتظار برخی پخش‌کنندگان و مدیران فستیوال‌های خارجی از فیلم‌های ایرانی می‌رسد که گویا بیشتر ترجیح می‌دهند فیلم‌هایی با صحنه‌های تاریک و منفی از ایران و زندگی مردم ایران را ببینند. فرودون که نمایش تصاویری تاریک در آثار سینمایی را غیرطبیعی نمی‌داند، دراین‌باره می‌گوید: « لزوما این‌طور نیست که فقط به این فیلم‌ها علاقه وجود داشته باشد، مثلا فیلم‌های کیارستمی منفی نیستند بلکه درباره‌ی زندگی و دوستی‌اند و من جنبه‌ی منفی در آن‌ها ندیده‌ام.»

سینما تبلیغ و پروپاگاندا برای یک دولت نیست

وقتی اشاره می‌شود که بسیاری از فیلم‌های کیارستمی هنری محسوب می‌شوند و شاید مخاطب عام استقبال چندانی از آن‌ها نکند، با تایید این مسئله تاکید می‌کند: «اما واقعیت این است که هنر برای مردم است و اگر به این اعتقاد نداشته باشیم بهتر است صحبت درباره‌ی سینما را متوقف کنیم، چون این فیلم‌ها که مردم، زندگی آن‌ها و مسائل انسانی را نشان می‌دهند برای همه قابل دیدن هستند. بنابراین فکر می‌کنم مدیران یک فستیوال عموما فیلم‌های خوب را دوست دارند. اگرچه هنرمندان زیادی در سراسر جهان و نه فقط ایران نگاه منتقدانه‌ای نسبت به دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم دارند چون آن‌ها فکر می‌کنند جهانی که در آن هستیم آنچه واقعا باید باشد، نیست. آن‌ها می‌بینند که این دنیا پر از اضطراب و فقر و بدبختی شده و باید به این مسائل هم توجه شود. پس طبیعی است که در فیلم‌های سراسر دنیا از جمله ایران صحنه‌های تاریکی هم وجود داشته باشد.»

او ادامه می‌دهد: «نکته مهم دیگر این است که سینما تبلیغ و پروپاگاندا برای یک دولت نیست بلکه درباره احساسات آدمی است که تصمیم می‌گیرد فیلم بسازد و ما در یک فیلم می‌بینیم که کارگردان چطور احساسات خود را از طریق سینما منتقل می‌کند. بنابراین نمی‌توان این گونه فیلم‌ها را آثاری تاریک و سیاه دانست، چون بیشتر کارگردان‌ها مشکلات خود را که می‌تواند اجتماعی، روان‌شناختی یا جهان‌شناختی هم باشد مخاطب قرار می‌دهند»

میشل فرودون در بخش آخر صحبت‌های خود درباره‌ی پیش بینی خود از جایگاه سینمای ایران به ویژه پس از جدایی بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر می‌گوید: «من خیلی برای جدایی بخش ملی از بین‌الملل جشنواره فجر افسوس خوردم، چون همیشه به این جشنواره می‌آمدم تا فیلم‌های ایرانی را تماشا کنم نه فیلم‌های خارجی. تمام این فیلم‌های خارجی را بیرون از ایران می‌توانم ببینم. البته می‌دانم که در جشنواره بین‌الملل امسال فیلم‌های ایرانی هم نمایش داده شدند، اما این چیزی نیست که بتوانم از طریق آن از احساسات ایرانی‌ها آگاه شوم.»

ناگفته‌های

از جدایی بخش ملی فجر متاسفم!

وی ادامه می‌دهد: « اگر من به ایران می‌آیم برای این نیست که خارجی‌ها را ببینم بلکه می‌خواهم ایرانی‌ها و تماشاگران سینمای ایران را ببینم. در گذشته وقتی به جشنواره فجر می‌آمدم سینمای ایران، تماشاگران و مردم این کشور را کشف می‌کردم و شناختم عمیق می‌شد، اما امسال در جشنواره بین‌الملل فجر اگرچه امکانات و ساختمان و شرایط برگزاری عالی بود ولی مردم نبودند و من از این بابت متأسفم.»

او که به آینده سینمای ایران خوش بین‌ است،‌ می‌گوید: « با وجود همین اتفاقات، کاملا به آینده‌ی سینمای ایران باور دارم چون در این کشور با توجه به پیشینه‌ی فرهنگی و جوانان فعالی که عاشق سینما هستند آینده‌ی خوبی را می‌توان پیش‌بینی کرد. البته امیدوارم آنچه را که از افزایش فیلم‌هایی شبیه آثار فرهادی در سینمای ایران می‌بینم بیشتر نشود تا برکل سینما سلطه پیدا کند. من انتظار دارم که سینمای ایران فیلم‌های جدیدی را با استفاده از تکنولوژی و تجهیزات دیجیتال داشته باشد چون آدم‌های زیادی هستند که به این سیستم‌ها آشنایی دارند و می‌توانند آثار خوبی را خلق کنند.

این مصاحبه با گپی کوتاه با همسر میشل فرودون به پایان می‌رسد که او در آن از سابقه آشنایی خود با سینمای ایران و نیز یکی از یک شخصیت سیاسی تاثیرگذار بر سینما سخن می‌گوید.

آنی‌یس دو ویکتور که به گفته خودش زبان فارسی را همان 22 سال قبل که برای تز دکترای خود به ایران آمده بود و با دیدن فیلم‌های ایرانی یاد گرفته است، ابتدا از روزهای اول حضور خود در ایران یاد می‌کند و می‌گوید: « وقتی آمدم، به بنیاد فارابی رفتم که بخش بین‌الملل‌اش آن زمان در خیابان 30 تیر و در موزه آبگینه بود. در آنجا فیلم می‌دیدم و همین باعث شد که زبان فارسی را یاد بگیرم، برای همین هیچ وقت کلاس نرفتم. آن موقع علوم سیاسی می‌خواندم و مطالعاتم متمرکز بر سیاست فرهنگی در ایران پس از انقلاب بویژه سیاست سینمایی بود.

او که در سال‌های گذشته هر از چندی به ایران سفر کرده بود،‌ درباره‌ی تغییرات سیاست فرهنگی ایران در حوزه سینما در طول سال‌های آشنایی خود اظهار می‌کند:« توضیح آن به فارسی برایم کمی سخت است و همه‌ی آنچه می‌دانم را در کتابی نوشته‌ام،‌ اما فکر می‌کنم یک سیاست سینمایی خوب در ایران ایجاد شد که آن هم زمانی بود که آقای خاتمی وزیر ارشاد بود. او آنقدر تاثیر گذار بود که معتقدم بدون ایشان شاید سینمای ایران این‌طور شناخته نمی‌شد.»

آنی‌یس دو ویکتور در پایان همانند همسرش به جشنواره‌ی فیلم فجر اشاره و بیان می‌کند: «زمانی که دو بخش ملی و بین‌المللی جشنواره از هم جدا نشده بودند، بهتر بود چون سینما در ایران زنده بود. آن زمان شرایط برای حضور ما در جشنواره مناسب بود چون می‌دیدیم که مردم سه ساعت در صف می‌ایستند تا فیلم ببیند. من حتی زمانی را به یاد می‌آورم که فیلم «طعم گیلاس» اکران شد و از ساعت چهار صبح منتظر بودیم. دیدن تمام این‌ها برای ما مهم بود ولی در وضع جدید خارجی‌هایی که اینجا می‌آیند، نمی‌فهمند که سینما برای ایرانی‌ها چگونه است.»


منبع: ایسنا

انتهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.