به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان،فرقی نمیکند نزاع خیابانی باشد یا تصادفی در جاده و یا حتی خودکشی در اماکن عمومی؛ به محض حضور پلیس در میان همهمه مردم و شنیده شدن صدای بوق و آژیر ماشینها، این جمله بارها به گوش همه میخورد، اما انگار مردمی که با این حادثه حکم کارشناس را پیدا کردهاند و یا گروه فیلمبرداری متشکل از نیروهای داوطلب، یعنی مجموعه کسانی که تا چند دقیقه پیش از وقوع حادثه جزو دسته رهگذران بودند، در گوش هایشان پنبه گذاشتهاند و قدم از قدم برنمیدارند تا آنجا که به ناچار، بیشترین انرژی و زمان گروههای امداد و پلیس و آتشنشانی صرف متفرق کردن تماشاگرانی میشود که حادثه ای دلخراش را با تئاتر خیابانی اشتباه گرفتهاند.
ریشه تلفات و تبعات منفی بسیاری از حوادثی که در گوشه و کنار شهر رقم میخورند، بیشتر از اینکه در همان حادثه پیش آمده باشد، حاصل تجمع مردمان همیشه در صحنه است و به نوعی مردم گاهی بیش از سایر عوامل مقصراند چرا که برای ختم قائله، امدادرسانان را با چیزی شبیه هفت خوان رستم مواجه میکنند. البته عده ای که در برخورد با موقعیت واکنش متناسبی از خود نشان میدهند و مقدمات حضور امدادگران توسط آنها به درستی و در چهارچوب مشخص فراهم میشود، کسانیاند که پرگار رسم این دایره دورشان نمیچرخد.
اما با این همه، چرا عدهای که تعدادشان هم کم نیست با وقوع هر حادثه پایشان به زمین میخ میشود؟صحنههای حادثه در کشور ما چرا اینقدر شلوغ میشوند؟
«دوست دارم بایستم»این اولین جمله پسر 23 سالهای بود که همراه با مادرش ناظر دعوای ایستگاه اتوبوس ونک بودند.
رضا میگوید: از بچگی به این کار عادت کردهایم. اصلا اگر اتفاقی بیافتد و ما برویم غیر عادی است. همه می ایستند ما هم می ایستیم...
هم نوایی و تبعیت، همان پدیدهای است که در موقعیت های مختلف گریبان گیر انسان میشود. یعنی حتی اگر فرد دلیل و انگیزهای مشخص برای اعمال و رفتارش نداشته باشد، اثر پذیری از جمع و محیط زندگی، او را به سمت تقلید همان عمل سوق میدهد. متاسفانه سالهاست که رهگذران، به موقع وقوع هر حادثهای خیابان را پرده نقره ای سینما میبینند. یعنی نظیر همان چیزی که رضا درباره عادت به ایستادن در حاشیه صحنههای دلخراش شهر میگفت که از کودکیاش تا بحال ادامه داشته است.
اما مادر رضا که او را در اکران عمومی این نزاع خیابانی همراهی میکند، نظر دیگری دارد. او میگوید:ایستادن بر سر محل حادثه کار بدی نیست. بی تفاوتی نسبت به هم نوع بد است. شاید از چهل نفری که اینجا ایستادهاند، یکیشان کمکی از دستش بربیاید. هر چند که نیمی از این جماعت محض کنجکاوی اینجا حضور دارند.
واضح است که حضور مردم و نوع دوستیشان در دقایق ابتدایی وقوع حادثه تاثیر مثبتی در روند منفی قضیه و کاهش تبعات آن دارد اما فراموش نشود حضور چهل نفر و یا حتی بیشتر، دردی را درمان نمیکند و تجربه نشان داده همین تجمع بی مورد در بیشتر مواقع ضربه مهلکی به طرفین نزاع خیابانی یا فرد حادثه دیده و حتی امدادگران وارد میکند.
اما از نفس خود تجمع کردن که بگذریم هم دیده میشود در میان نگاه های مضطرب و مات و مبهوت مردم در میدان ونک و پچ پچ هایشان عدهای میخندند اما چرا؟
میلاد پسری 21 ساله میگوید: این اتفاقات با خودش هیجان دارد. بخاطر همین هیجان زدگی میخندم. اما دوست میلاد میل به ترک این فضای متشنج دارد و زیر گوش میلاد میگوید: فهمیدیم چه خبره، حالا بیا بریم.
هیجان و کنجکاوی همان دلیلی است که نه تنها میلاد و دوستش، بلکه عدهی بسیاری را در آنجا جمع کرده بود. هیجان طلبی و کنجکاوی و کشف علت و معلول یک واقعه، بدون شک از کودکی با انسان همراه است اما پاسخ غلط به این نیازها تبعات سنگینی چه برای شخص و چه برای عموم جامعه به همراه دارد.
پرخاشگری، اختلالهای روانی، استرس و... همگی ناشی از پاسخ اشتباه به نیاز هیجان طلبی هستند.
حادثه، کنجکاوی رهگذران را در پی دارد و گاهی هیجان انگیز هم هست. خیلی از اوقات هیجانزده شدن مردم و یا شادی آنها بابت یک رویداد تلخ، جداً جای بحث دارد اما با عبور از این مسأله میشود به بحران دیگری اشاره کرد.
انگار خیلی از ما دنبال سوژهای میگردیم تا برای مدتها در محافل و مجامع دوستانهمان، چیزی برای نقل کردن داشته باشیم.
از چند سال پیش به این طرف که گوشیهای پیشرفته تلفن همراه هم با قیمت نسبتاً پایین به بازار آمدهاند، وضع شکل بغرنجتری پیدا کرده.
وقتی اتفاق دلخراشی میافتد، تجمع کنندگان حاضر در صحنه به دو دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول همان کارشناسان خودخوانده هستند که البته ممکن است عدهای کاربلد هم بینشان پیدا شود اما دسته دوم به تیم فیلمبرداری میپیوندند و حادثه را از دهها زاویه مختلف ثبت و ضبط میکنند.
امروز دیگر میل به داشتن چیزی برای تعریف کردن در جمع دوستان، یک تبصره بصری هم خورده و علاوه بر نقل زبانی، نمایش بصری هم به آن اضافه شده است. جالب اینجاست که تقریباً همه ما این کار را مذمت میکنیم اما انجامش هم میدهیم. این یعنی بیماری کشف شده، اما درمان نشده.
فرهنگ؛ همچنان حلقه مفقوده معادلهسنجیها
هیچ کس دوست ندارد در محیطی خلوت و دور افتاده دچار حادثه شود و یا اینکه وقتی برایش اتفاقی افتاد، همنوعانش را در حال عبوری بی تفاوت از کنارش ببیند. بی تفاوتی خوب نیست اما امروز تقریباً همه این را فهمیدهاند که حجم قابل توجهی از تجمعات عمومی در هر حادثهای به دلایلی غیر از کمک رسانی و... ایجاد شده و حتی این چیزها اکثر اوقات در روند امدادرسانی اختلال ایجاد کردهاند. باید ایمان آورد که این مشکل فقط با فرهنگ سازی حل میشود، مثل خیلی از موارد دیگر در کشور ما که درمانشان به صورت دفعی و فوری ممکن نیست.
انتهای پیام/