به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ از زمان انسان های نخستین سه نیاز اصلی در نهاد بشر حس می شد و انسان را به فکر، مبارزه و تلاش برای رفع این نیازمندی ها وا می داشت و آن نیاز به خوراک، پوشاک و مسکن بود.
خوراک و پوشاک انسان های اولیه به وسیله ی شکار حیوانات تامین میشد، اما پیدا کردن خانه ای که او را از سرما، گرما و گزند های طبیعت حفظ کند، سخت بود، او ابتدا بالای درخت را به عنوان خانه برگزید و سپس به غارها پناه برده و کم کم مراحل پیشرفت را طی کرده و در کنار رودها با آجر و گل خانه هایی را برای خود پدید آورد و در آن جا سکنی گزیده و شهر ها را به وجود آورد.
نیاز به خانه داشتن هم اکنون هم گریبان گیر بشر است، چون او نیاز به مامنی برای آسودن دارد و خانه محیطی است که در آن فارغ از مسائل و مشکلاتی که در بیرون وجود دارد می توان دمی آسود و برای ساعتی بدون دغدغه در آن زیست.
همه انسان ها درون خانه ای به ادامه ی زندگی مشغول اند و بیشترین حجم از اندیشه های خود را در درون خانه هاشان پردازش می کنند و آن زمان که اندیشه ی یک فرد برای دیگر افراد جامعه مهم و تاثیرگذار حس شود، به میزان اهمیت فکرش، خود فرد هم مهم می شود و در نتیجه آن خانه ای که انسانی بزرگ در آن زیست کرده نیز اهمیت می یابد.
همگان دوست دارند با مکانی که افکار ارزشمند در آن روییده اند، دیدار داشته باشند و از آن جایی که خانه ی یک فرد می تواند راهی برای ورود به درونیات وی باشد خانه ها ی بزرگ مردمان تاریخ، اهمیت پیدا می کند و باید در حفظ و نگهداری آن ها کوشیده شود.
با تبدیل کردن خانه های افراد مهم به موزه هم به فهرست میراث ملی و گردشگری یک کشور افزوده می شود و هم افراد علاقه مند به آن فرد، با گذراندن دقایقی در خانه ی شخص معروف با او احساس نزدیکی کرده و درونیات وی را بهتر درک می کنند.
شاعران، از جمله افرادی هستند که همگان مایل به کشف دنیای ذهنی شان هستند، مردم دوست دارند بدانند که این حجم از ذوق و سلیقه چگونه در مغز آن ها ریشه دوانده و ابیاتی این چنین زیبا چطور از فکر آن ها سر ریز شده است. مردم دوست دارند به بازدید از خانه های این قشر از اجتماع رفته و با زندگی ایشان فارغ از اشعارشان دیدار داشته باشند.
بی شک یکی از اعضای بزرگ این جماعت شاعر نیما یوشیج است و همان طور که از نامش بر می آید خانه وی در روستای یوش واقع شده است. این بنا که به دوران قاجاریه باز می گردد، از طرف سازمان میراث فرهنگی با عنوان اثری ملی به ثبت رسیده است، خانه ی نیما محل زیست پدر و نیاکان او بوده است و در پس کوچه ای شیب دار و سنگ فرش شده در شمال غربی روستا واقع است و به خوبی از نگهداری و مراقبت می شود.
اما در کنار این نگهداری پسندیده و سعی در حفظ خانه ی پدر شعر نو ایران خانه هایی هم از دیگر شاعران یافت می شود که سایه ای سرد از بی توجهی به آن ها افکنده شده و این خانه ها همان طور به حال خود رها شده اند.
از نمونه ی این خانه ها می توان به کاشانه سیمین دانشور و جلال آل احمد اشاره نمود که توسط خواهر سیمین دانشور به شهرداری فروخته شد تا در آن جا مکانی با نام خانه ی ادبیات تاسیس شود.
در اولین اقدام پس از خرید خانه همه اشیا و وسایل موجود در آن تخلیه شده و به نقطه ی دیگری منتقل شدند و دو نگهبان شبانه روز از آن مراقبت می کنند و اقدامی هم در جهت تبدیل آن به خانه ی ادبیات تا کنون صورت نگرفته است. این خانه در بن بست ارض در خیابان دزاشیب تهران قرار دارد.
خانه فروغ فرخ زاد هم از دیگر خانه هایی است که مورد بی مهری مسئولان قرار گرفته است. این خانه در کوی خادم آزاد محله امیریه تهران واقع است و اکنون که پنجاه سال از مرگ فروغ می گذرد، وقتی وارد کوچه می شوی هیچ نشانی از وی را نمی یابی و در اقدامی جالب تر اتاق فروغ تبدیل به آشپزخانه صاحب خانه ی جدید شده است و مشخص نیست چه سرنوشتی انتظار این خانه را می کشد.
خانه شاعران جایی است که در آن ها روح شعر دمیده شده است و باید در حفظ و نگهداری آن ها کوشا بود اما چیزی که امروزه شاهد هستیم آن است که در نظر مسئولان این خانه ها از اهمیتی برخوردار نیستند و باید همان طور رها شوند. ای کاش به میراث ملی و فرهنگی خودمان اهمیت بیشتری می دادیم.
انتهای پیام/