سین: خودتان را معرفی کنید؟
جیم: ابوالقاسم ابوترابی زارچی هستم، 43 سال دارم، متاهل، دوفرزند، یک دختر 11ساله و یک پسر 4 ساله دارم در حال حاضر حدود 14 سال است که به عنوان کارگردان در صدا وسیمای مرکز یزد مشغول به کار هستم.
سین: رشته ی تحصیلیتون چیه؟
جیم: تحصیلات من به گونه ای بود که در دوره ی دبستان و راهنمایی نه تنها جزو شاگرد های ممتاز مدرسه بلکه در سطح استان ممتاز بودم.
ولی به دلایلی نتوانستم در رشته هنری مورد علاقم تحصیل کنم، و با اصرار خانواده تحصیلاتم را در رشته ی علوم تجربی ادامه دادم.
سین: در این رشته موفق شدین؟
جیم: اوایل خیلی خوشم نمیامد، حتی سال اول دبیرستان سعی کردم درس هایم را پاس نشوم، اما نشد!
اما سعی کردم دبیرستان را با سختی هایی که داشت بگذرانم و کنکور در رشته ی شیمی دانشگاه پیام نور قبول شدم!
دوران دانشگاه را به سختی می رفتم، در حالی که حتی یک ذره به درس ها توجهی نداشتم، اواسط ترم سوم بودم که متوجه شدم کسانی که دیپلم تجربی دارند می توانند کنکور هنر شرکت کنند.
خیلی خوشحال شدم، ترم چهارم دانشگاه را ثبت نام کردم، در حالی که کنکور هنر هم شرکت کردم، با تلاش و پشتکار و از همه مهم تر علاقه ای که داشتم در رشته ی فیلم سازی در تلوزیون(تولید سیما) با رتبه ی 18 در دانشکده ی صدا وسیما پذیرفته شدم.
ولی به سختی توانستم وارد دانشگاه شوم اما با تلاش خودم موفق شدم.
سین: با وجود رتبه ی بالایی که داشتین چه سختی برای ورود شما به دانشگاه وجود داشت؟
جیم: برمی گردد به یکی از نکات ناشناخته زندگی من که شاید کمتر کسی ازش خبر داشته باشد، من از همان ابتدای زندگی به نوعی با یک مشکل جنگیدم، چراکه سعی کردم این مشکل را به نوعی از زندگیم دور کنم که شاید خیلی از کسانی که با من در ارتباط هستند از این قضیه خبر نداشته باشند.
سین: این مشکل چی بود؟
جیم: من از همان ابتدای طفولیت به بیماری فلج اطفال مبتلا شدم، خیلی سخت بود!
در سن 13 سالگی با یک عمل جراحی این بیماری بهتر شد.
سین:این بیماری مانع موفقیت شما نشد؟
جیم: من به خاطر روحیه ای که داشتم این بیماری مانع ادامه کارم نشد، سعی کردم طوری زندگی کنم که کمتر کسی حتی متوجه این قضیه شود، هر چند که به خاطر این مشکل توی برخی از برهه های زندگی سختی های زیادی کشیدم.
پس از چهار سال فعالیت در صداسیما بعد از اینکه مسولین متوجه شدن من با این بیماری مواجه هستم گفتن که من نمیتوانم با وجود این مشکل به کارم ادامه بدم، و حکم اخراج را به من دادند.
ولی با دو سال پیگیری های مداوم متقاعدشان کردم که میتوانم با این مشکل روبه رو شوم.
سین:چرا کارگردانی؟
جیم: من با رویا هایم زندگی کردم، سال سوم دبستان بودم وقتی معلم دبستان موضوع انشا را تعیین کردند که میخواهید در آینده چیکاره شوید یادم نمیرود که با چه شوق و ذوقی شغل کارگردانی را انتخاب کردم.
دلیلش هم رویاروی با یکی از صحنه های فیلم بود، زمانی هم که وارد دانشگاه شدم با این نیت که بتونم فیلم سینمایی برای اکران در سینما ها بسازم.
سین: به جز کارگردانی به کار هنری دیگری مشغول هستید؟
جیم: بله، من علاقه ی زیادی نیز به عکاسی دارم عکس های برگزیده زیادی از نمایشگاه های مختلف دارم که مورد تحسین و تشویق خیلی ها قرار گرفته، این تشویق ها باعث شد بحث عکاسی را در کنار فیلم سازی دنبال کنم.
سین: بحث عکاسی باعث نشد تا از حرفه ی مورد علاقه خودتون یعنی فیلم سازی دور شوید؟
جیم: بله، خودم خیلی جاها احساس کردم که حرفه ی عکاسی مانع هدف اصلی من که همان فیلم سازی است می شود، خیلی جاها تصمیم گرفتم عکاسی راکنار بگذارم ولی علاقه شدید من به بحث عکاسی باعث شد که به نوعی نتوانم فیلم سازی را خیلی جدی بگیرم
و هم چنان در بحث عکاسی غرق شدم و در حال حاضر دارم این حرفه را ادامه می دهم.
سین: گفتین خانواده تان مانع تحصیل شما در رشته مورد علاقه تان شدند، شما اجازه تحصیل فرزندانتان در رشته مورد علاقه شان را می دهید؟
جیم: صد در صد، من معتقدم وظیفه ی من این است که شرایط را برایشان فراهم کنم تا در رشته ی مورد علاقه شان تحصیل کنند چرا که اگر به آن چیزی که علاقه دارند نرسند دچار یک معضلات و عقده هایی می شوند که در آینده گریبان گیرشان خواهد شد و نمی توانند موفق شوند.