به گزارش خبرنگار
دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ 28 آوریل 1937 نوزادی در یکی از مناطق قبائلی عراق واقع در روستای العوجه تکریت در خانوادهای چوپان دیده به جهان گشود، نوزادی که در آینده نقش بیبدیلی در کشورش و منطقه خاورمیانه ایفا نموده و به یکی از دیکتاتورترین و خونخوارترین جلادان تاریخ بدل شد. صدام الحسین عبدالمجید التکریتی در حد فاصل سالهای 1979 تا 2003 به عنوان رئیس جمهور عراق به فعالیت پرداخته و به گونهای مستقیم و غیر مستقیم در تمامی رخدادهای منطقه خاورمیانه موثر بوده است.
صدام حسین نهایتا و پس سالها انزوا به واسطه حملهاش به کویت در سال 2003 و به بهانه مقابله با سلاحهای کشتار جمعی رژیم بعث در حمله ائتلاف آمریکایی - انگلیسی از قدرت ساقط شد. اکتشاف محل اختفای وی و سپس محاکمه پی در پی دیکتاتور مخلوع عراق نهایتا به اعدام وی در سی ام دسامبر 2006 منجر شد، مرگی که جهانی را از وجود لوث چنین جنایتکاری پاک نمود، اگرچه پیامدهای عاطفی، اقتصادی و امنیتی اقدامات این دیکتاتور هم چنان در مناطقی از خاورمیانه پابرجا مانده است.
سال های دشوار کودکی
صدام حسین در حالی در سال 1937 به دنیا آمد که از داشتن پدر در خانواده محروم بود. بنا بر دادههای تاریخی پدر وی پنج ماه پیش از به دنیا آمدنش از روستای شان در جنوب تکریت متواری شده و به مکان نامعلومی مهاجرت نموده است. تکریت شهری آرام و غبارآلود در شمال غربی عراق و بر کناره دجله در دامنه جنوبی کوه پایههای کردستان مستقر است. تکریت هیچ ندارد، مگر یک سابقه پرافتخار، در سال ۱۱۳۸ صلاحالدین ایوبی در این شهر به دنیا آمده است. سردار گمنام و کرد تباری که سلطان مصر شد و بیتالمقدس، قبله اول مسلمانان را از دست مسیحیان رهایی داد.
صدام حسین در کودکی از سوی اطرافیان به شدت مورد تحقیر و تمسخر واقع می شده است
فقر خانوادگی و مرگ برادرش در سالهای بعد زندگی را بیش از پیش بر وی و مادرش صبحه تنگ نموده تا آنجا که مادرش تن به ازدواج با عربی بدوی به نام ابراهیم حسن میدهد. داشتن ناپدری عرصه را بیش از همیشه بر صدام تنگ مینماید. رجوع به خاطرات دیکتاتور پیشین عراق حکایت از موقعیت بغرنج وی در کودکی دارد، زمانی که به شدت از سوی ناپدری تحقیر شده و مدام به کارهای غیر اخلاقی نظیر دزدی مجبور میشده است. صدام با خشونت بزرگ شد و حس کینهجویی و انتقامگیری در نهاد او شعله میکشید.
او به سان بچهای سرراهی و بیپناه بار آمد، فرزندی ناخواسته که خانواده از وجود او شرم داشت. از همه اذیت و آزار میدید. هیچ همبازیای نداشت. بچههای هم سن و سال این پسربچه یتیم و فقیر را تحقیر و تمسخر میکردند. از این حقارت بیکران باید یک نکته را خوب آموخته باشد: در زندگی هرگز نباید ضعیف بود. خانواده مادر نه تنها کمترین عطوفت و مهربانی را از پسرک دریغ میداشت، بلکه او را برای کسب روزی هم زیر فشار میگذاشت. ناپدری او را به زور کتک به شبانی میفرستاد. پدربزرگ او را وا میداشت که در ایستگاه قطار تکریت، بر سر راه آهن بغداد به موصل، هندوانه بفروشد.
صدام در ده سالگی به بغداد عزیمت می کند
صدام حسین متعلق به عشیره الطلفاح سرانجام و پس از اصرار های متعدد خانواده را ترک کرده و جهت تحصیل در ده سالگی به بغداد عظیمت مینماید. عدنان خیرالله پسر دایی صدام و یار نزدیکش در سالهای صدارت، در کنار خیرالله طلفاح داییاش نقش به سزایی در انتقال وی به بغداد ایفا مینمایند. دایی صدام به دلیل اخراج از ارتش سلطنتی مبادرت به تدریس مینمود که این امر موجب فراهم شدن تحصیل برای صدام گردید. کسب نمرات پایین در مدرسه و کارنامه اخلاقی نامناسب و توام با خشونت مانع از تحقق آرزوی وی جهت پیوستن به ارتش به مانند عدنان خیرالله گردید.
صدام حسین در 20 سالگی و پس از عدم موفقیت در پیوستن به ارتش به عضویت حزب بعث در می آید. گرایش حزب به کاربرد زور در پیشبرد مقاصد سیاسی، بیگمان با طبع و خوی خشن او سازگار بود. او پیرو راستین حزب بود.
ابتدای جوانی صدام مصادف است با پایان نظام سلطنتی در عراق به رهبری فیصل دوم. در همین اثنا عبدالکریم قاسم به همراه شماری از افسران جوان مبادرت به کودتا بر علیه فیصل نموده و قدرت را قبضه مینمایند. همراهی بعثیها با ژنرال قاسم زمان زیادی به طول نیانجامیده و طرفین به مقابله با یکدیگر میپردازند. برخی عناصر حزب که صدام نیز در آنها حضور دارد در اقدامی ناموفق در ترور ژنرال قاسم مشاکرت مینمایند، بنابر برخی گزارشها، صدام در عملیات فوق مجروح شده و به سوی سوریه میگریزد. از نظر صدام و هم فکرانش قاسم به «اهداف انقلاب و آرمان ملت عرب» خیانت کرده بود. از دید بعثیها به خاطر عدم قاطعیت قاسم بود که کمونیستها در همه جا نفوذ کرده و آشکارا از «برتری اهداف بینالمللی بر منافع ملی» سخن میگفتند.
حزب عربی سوسیالیستی بعث یک حزب سیاسی بود که توسط میشل عفلق، صلاح الدین البیطار و زکی ارسوزی در سال 1947 در دمشق سوریه پایه گذاری شد. مرام حزب آمیزهای از پان عربیسم و سوسیالیسم بوده که خواستار ایجاد اتحاد میان جهان عرب و رستاخیزی در این باره است. تا پیش از انشعاب در حزب تمامی تشکلهای آن چه در عراق و چه در سوریه تحت رهبری جریان واحد در دمشق قرار داشتند. اختلافات داخلی بین اعضا باعث شد تا در سال ۱۹۶۶ گروهی از این اعضا به رهبری صلاح حدید و حافظ اسد که در شاخه منطقهای سوریه متمرکز شده بودند، علیه حکومت سوریه و شاخه ملی (فراکشوری) حزب بعث کودتا کرده و حکومت را به دست گیرند. از این زمان اختلاف بین شاخه سوریه و شاخه عراق حزب نیز اوج گرفت و دو سال بعد شاخه عراقی حزب هم به ایجاد سازمان مستقلی با نام حزب بعث اقدام کرد.
دکترین حزب بعث عمدتا توسط میشل عفلق مسیحی ارتدوکس که در خانواده در دمشق به دنیا آمده بود تدوین شده که به ویژه تحت تأثیر اندیشههای آندره ژید، رومن رولان، آناتول فرانس، مارکس و نیچه قرار داشت. میشل عفلق پس از کودتای شاخه سوریه حزب بعث از کشورش فرار کرده و پس از به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق به عنوان رهبر فکری جریان بعثی به مقام تشریقاتی دبیرکل حزب بعث عراقیها انتخاب شد.
کودتای بعثی و قدرت گیری فزاینده صدام
کودتا بر علیه ژنرال عبدالکریم قاسم توسط بعثیها و شماری از نظامیان ارتش عراق منجر به بازگشت صدام حسین به بغداد گردید. نقش به سزای ژنرال حسن البکر به عنوان دوست قدیمی صدام در کودتای فوق موجب ارتقای موقعیت صدام در حکومت تازه تشکیل شده گردید، این در حالی است که صدام حسین در آن مقطع تنها بیست و نه سال داشت. بر اساس ساختار تشکیل شده در عراق پس از کودتا، عبدالسلام عارف از فرماندهان ارتش به عنوان رئیسجمهور و حسن البکر از رهبران حزب بعث به عنوان نخستوزیر انتخاب شدند. کودتای خونین بعثیها با تصویههای گستردهای همراه بود که منجر به مرگ هزاران نظامی و غیر نظامی گردید. صدام حسین در ساختار فوق توانست به مقامات عالیه رژیم بعثی دست یابد.
اگرچه صدام حسین نقش معاون ریاست جمهوری را در یازده سال ابتدایی حکومت بعث به رهبری احمد حسن البکر بر عهده داشت، اما در طول همین سالها نیز بیگمان؛ صدام قدرتمندترین شخصیت عراق محسوب میشود. ناامنیهای موجود در سطح جامعه و وجود گروههای نظامی متعدد موجب عدم فرمانبرداری جریانهای نظامی و غیرنظامی از دولت عراق شده بود. در این میان صدام حسین با تشکیل میلیشیایی قدرتمند و پس از گذشت مدت زمانی توانست با سیاست سرکوب خشونت بار و ایجاد رعب و وحشت زمینه تبعیت گروههای عراقی از دولت مرکزی را فراهم آورد، امری که بر قدرت او در هیات حاکمه یبش از پیش افزود.
صدام حسین در دنبال کردن اهداف بلند پروازانه خود جهت سیطره مطلق بر قدرت از حربههای کهن قبیلهای بهره جست. گردآوری جمعی از اطرافیان وفادار و مورد اعتماد، توطئه علیه رقبا و حذف یا دور کردن آنها از پیرامون قدرت، نزدیک شدن به مرکز قدرت و وابسته کردن رئیس جمهور به خود. صدام موفق شده بود گروه بیشماری از جوانان خشن و ماجراجوی قبایل زادگاه خود، تکریت را تربیت و متشکل کند و به تدریج در رأس مهمترین پستهای امنیتی قرار دهد. او به هواداران متعصب و خشن خود چنین تلقین کرده بود که مقامات اداری و مدنی هیچ اهمیتی در اداره کشور ندارند، و زمامداران واقعی کشور، مقامات امنیتی آن هستند.
شفیق کمالی، عدنان خیرالله، صالح مهدی عماش، عبدالکریم مصطفی نصرت و... تمامی رقبای صدام حسین در حزب بعث در طول دهه هفتاد میلادی کشته، حذف و یا از راس قدرت به کنار نهاده شدند. اوج اقدامات خشونت بار صدام را میتوان در شامگاه هشتم اوت 1979 مشاهده کرد که وی تمامی رقبا را گردن زده و با خونسردی هر چه تمامتر و با عبور از اجساد به سوی بالکن ساختمان ریاست جمهوری رفته و برای هوادارانش دست تکان میداد. تمرکز بر نیروهای امنیتی و تبعیت نظامیان از صدام حسین روز به روز موقعیت حسن البکر را تضعیف مینمود تا آن که در سال 1979 با کنار زدن حسن البکر از قدرت در یک کودتای بدون خونریزی رسما حکومت رعب و وحشت را در عراق بنیان گذاشت. حکومتی که در طول 24 سال صدارت صدام حسین با مرگ میلیونهای عراقی، ایرانی، کویتی و کرد به پایان رسید.
صدام حسین با تهییج افکار پان عربی و جلب حمایت برخی تودههای عراق و اتکا به در آمدهای هنگفت حاصل از فروش نفت مبادرت به ایجاد نوسازی در سطح عراق نمود. اقدامات صدام عملا تمامی قدرتهای ذرهای قبیلهگی، نژادی و قومی موجود در عراق را از میان برده و با تمرکز قدرت در دستان خویش به پیش برد اهدافش مبادرت میورزید. وی در تاریخ ژوئیه 1979 دستور به برگزاری گردهمایی مجمع رهبران حزب بعث داد. او در این مراسم که بنابر سفارش وی فیلمبرداری هم میشد، نام چند تن از اعضا را که به زعم وی جاسوس و خیانت کار بهشمار میآمدند خواندو به آنهادستور داد بیرون بروند. این اعضا که برچسب «خائن» به آنها زده شد، از جلسه بیرون برده شدند تا در مقابل جوخه آتش، تیرباران شوند. پس از اینکه فهرست به پایان رسید، صدام به همه کسانی که هنوز در جلسه حضور داشتند به خاطر وفاداریهای گذشته و آیندهشان تبریک گفت.
صدام گاهی خودرا صلاح الدین ایوبی میخواند. گاهی متمایل بود که او را استالین عرب بنامند. گاهی درصدد مقایسه خود با هارونالرشید خلیفه مشهور عباسی که تمدن اسلامی در دوران او به نقطه اوج رسیده بود، برآمد و بدین مناسبت عکسهای او در لباسها و شکلهای گوناگون در سراسر عراق به چشم میخورد. سازمان جاسوسی عراق همیشه درصدد یافتن منازلی بودند که عکس صدام را نمیداشتند. عکسها، او را درحالات مختلف نشان میداد: درملاقات با مردم عادی، درصحبت با اطفال مکتب، درحین اندرز و نصیحت، در وقت ایراد بیانیه، در حالت تفکر، در حین مطالعه و نوشتن، در حالت سوار بر اسب، در لباس بدوی، در لباس رزمی و گاهی در لباس اروپایی . علاوه بر این، از شروع رهبری صدام در حزب بعث و دولت حزب مذکور تا یورش نظامی به کویت صدها هزار ساعت دستی درعراق توزیع گردید که بروی صفحه آنها عکس صدام منقوش بود.
صدام حسین در قامت رهبری سکولار و ناسیونالیست جهت پیشبرد اهدافش در جامعه متکثر عراق ناگزیر به اتخاذ دو استراتژی میبود، وی میبایست یا زمینه مشارکت تمامی اقشار و اقوام عراقی را در ساختار قدرت مهیا مینمود و یا این که به مقابله خشونتآمیز با مخالفین میپرداخت. سیاستهای سکولاری و تاسیس نهادها و انجمنهای غربی تنها مورد حمایت 20 درصد از جامعه عراق بود. شیعیان عرب عراقی که اکثریت جمعیت این کشور را تشکیل میدادند عملا از قدرت خارج شده بودند، کردها نیز به دلیل سیاسی بعثی-عربی صدام حسین رسما فاقد کوچکترین مشارکتی در سطح جامعه بودند.
صدام حسین جهت مقابله با خطرات احتمالی از سوی گروهها و جریانهای قبیلگی و مسلح مبادرت به تاسیس سازمانهای مخوف پلیسی و امنیتی نمود. طه یاسین رمضان از دوستان نزدیک صدام و رئیس ارتش خلق این کشور به عنوان بازوی نظامی حزب بعث به فعالیت میپرداخت. در کنار ارتش خلق، سازمان اطلاعات کل عراق (استخبارات) قرار داشت که مشهورترین بازوی سیستم امنیتی دولت بود و از استفاده از هرگونه ترور و شکنجه ابایی نداشت. این سازمان توسط برزان ابراهیم التکریتی که برادر کوچکتر و ناتنی صدام بود اداره میشد. ناظران خارجی از سال 1982 به این سو به این باور بودند که این سازمان در عملیاتهای مختلف، مخالفان صدام حسین در داخل و خارج از کشور را نابود میکند.
قتل فجیع آیتالله محمد باقر صدر
روحانیت شیعه مستقر در جنوب عراق از بدو شکلگیری حکومت بعث در کشورشان به انحای مختلف نسبت به سیاستهای این حزب و پیامدهای آن موضع گرفتهاند. آیتالله سید محمد باقر صدر که پس از آیتالله حکیم به سان مرجعی بیهمتا در عراق فعالیت مینمود بارها در برابر اقدامات ضد دینی و ضد اخلاقی سران بعثی کشورش موضعگیری مینمود. نیروهای وابسته به دستگاههای امنیتی عراق ایشان را چندین بار بازداشت نموده و تحت شکنجههای روحی و جسمی شدید قرار میدادند، اما ارادت ایشان به اسلام و تلاش برای رهایی مردم کشورش از یوغ بعثیها مانع از فعالیتشان نگردید.
نزدیکی فکری آیت الله محمد باقر صدر به امام خمینی زمینه نگرانی فزاینده حزب بعث را به ویژه پس از وقوع انقلاب اسلامی فراهم نموده بود. موضعگیریهای شهید صدر و حمایتهای بیدریغ وی از نهضت امام خمینی در انتها به شهادت ایشان منجر گردید. نیروهای امنیتی عراق با انتقال ایشان به بغداد و پس از شکنجههای متعدد زمینه شهادت این مرجع اعظم را مهیا نمودند.
سرانجام آیت الله محمد باقر صدر مرجع عالی شیعیان عراق و خواهر گرامی شان توسط دژخیمان حزب بعث به شهادت رسیدند. بعثیهای تحت رهبری صدام حسین به مرگ ایشان اکتفا نکرده و بلافاصله و پس از انتقال بنتالهدی صدر موجبات شهادت خواهر را تحت وحشیانهترین اقدامات فراهم نمودند.
قساوت قلب نسبت به اطرافیان
نقل است که صدام حسین جهت تثبیت موقعیت خویش در کشور و ایجاد رعب و وحشت نزد اذهان عمومی بارها اقدام به تصفیه حسابهابهای خونینی در سطح کشور نموده است، تصفیههایی که گاها حتی دامان نزدیکترین اشخاص به شخص رهبر عراق را نیز گرفته است. هر گونه خطر و یا خیانت به شخص صدام حسین با مرگ طرف مقابل پاسخ داده میشد.
حسین کامل داماد صدام حسین نمونه مناسبی در این باره است. وی که پیشتر و صرفا به جهت نسبت فامیلی با صدام از یک محافظ ساده به درجه سپهبدی رسیده و زمام امور سه وزارتخانه کلیدی نفت، دفاع و صنایع جنگی را بر عهده داشت پس از فرار به عمان (پایتخت اردن) با درخواست صدام مبنی بر بازگشت به بغداد و اعطای اماننامه مواجه شد؛ اما بلافاصله پس از بازگشت به فجیع ترین شکل ممکن اعدام شد.
جرائم خانوادگی
از مهمترین جرائم و اتهامات وارده به عدی پسر صدام پس از سقوط حکومت بعثی این بود که او وقتی رئیس کمیته المپیک عراق بود، دست به شکنجه و زندانی کردن ورزشکاران بازنده میکرد و به عمد با چوب خیزران فوتبالیستها را ترکه و آنها را با الفاظی هم چون سگ و میمون مورد خطاب قرار میداد. او بازیکنان فوتبال را پس از هر بار شکست در مسابقات مجبور میکرد تا با توپ بتونی فوتبال بازی کنند. هاشم حسن، دروازهبان و قحطان شاطر را تنبیه کرد و دستور داد آنها را سه روز شلاق بزنند.
راز شکنجه گاه های صدام و آنچه او بر سر مردم کشورش آورده بود تا مدت ها سر به مهر باقی ماند تا اینکه بعد از سرنگونی رژیم بعث، پرده از این راز بزرگ برداشته شد. پس از انتقال دست نوشتههای صدام به واشنگتن، در میان آنها اسناد و مدارکی از جنگ تحمیلی ایران و عراق و نامه صدام به فرماندهان ارتش خود بعد از آزادی خرمشهر توسط رزمندگان ایرانی وجود داشت که در آن نوشته بود:« به خاطر دردی که به من وارد کردید، خانواده هایتان را خواهم کشت. کاش همه شما در خرمشهر کشته می شدید. خودم شخصا مسؤول این افتضاح را خواهم کشت.»
تنها برای یک نمونه گفته میشود که در یکی از دادگاههای صدام که برای رسیدگی به پرونده دجیل (بیشتر اهالی این شهرک به اتهام تلاش برای ترور صدام قتل عام شدند) برگزار شد، در حالی که صدام و هفت نفر از مقامهای ارشد نظامیاش که در این واقعه مقصر بودند حضور داشتند، چند نفر اسرای قتل عام دجیل به دادگاه خوانده شدند تا علیه صدام شهادت بدهند، شرح وقایع و آن دوران و آنچه این چند شاهد به زبان آورده بودند در روزنامه ساندی تایمز منتشر شد. شاهد اول زنی بود که به دستور قاضی دادگاه و به خاطر مسائل امنیتی هیچ وقت اسمش فاش نشد، او از پشت پرده صحبت می کرد و صدایش هم بعد از تغییر داده شدن به کمک ابزارهای صوتی پخش میشد. این زن درباره روزی که اسیر شده بود گفت:« وقتی که اسیر شدم، 16 سال بیشتر نداشتم. چند سرباز عراقی به من حمله کردند و مرا به شدت کتک زدند. با شوک الکتریکی مرا شکنجه میدادند و هر روز تا سر حد مرگ کتک میزدند.» وقتی در دادگاه از این زن سؤال شد که آیا مورد آزار و اذیت جنسی هم قرار گرفته یا نه، سرش را به نشانه تأیید تکان داد و شروع به گریه کرد. بعد از شنیدن این صحبت ها وقتی قاضی دادگاه از او پرسید که از کدام یک از متهمان شکایت دارد؟ زن فقط به صدام اشاره کرد و گفت:« وقتی هزاران نفر مثل من زندانی و شکنجه شدند چه کسی جز این مرد مسبب همه این هاست؟»
عدی پسر بزرگ تر صدام نیز بارها و بارها متهم به آزار و اذیت جنسی و قتل زنان جوان شده بود. صاحب یکی از تالارهای عروسی در بغداد در مورد فساد اخلاقی عدی گفته است:« در اواخر دهه 1990 پس از این که عدی مجلس عروسی را که به آن دعوت شده بود ترک کرد، همه متوجه شدند که عروس گم شده است. از آنجا که عروس از خانواده های سرشناس شهر بود تمام محافظان حاضر در عروسی، درها را بستند و به هیچ کس اجازه خروج ندادند. مهمان ها نمی دانستند که چه بلایی به سر عروس آمده اما داماد که به خوبی می دانست عدی عروسش را دزدیده است به طرف یکی از محافظ ها رفت و با برداشتن اسلحه او خودکشی کرد.»
امام خمینی بارها به رهبران عرب نسبت به مطامع صدام هشدار داده و بیان داشتهاند که صدام پس از ایران به سراغ آنها خواهد آمد، امری که بلافاصله و پس از اتمام جنگ ایران و عراق با حمله صدام به کویت محقق شد.
حکومت بعثی عراق در طولهای سالهای پیش از انقلاب ایران با با دولت شاهنشاهی تا مرز درگیری پیش رفت، اما قدرت نظامی محمدرضا شاه و حمایت ایالات متحده از وی همواره موجب تضعیف جایگاه صدام حسین در معادلات منطقهای شده بود، امری که نهایتا صدام را به دست کشیدن از خواستههایش در قبال اروند رود و مناطق مناقشه انگیز مرزی کشاند و موجب امضای قرارداد الجزایر شد.
وقوع انقلاب اسلامی در ایران و هرج و مرج ناشی از انقلاب نوپای این کشور مورد بهره برداری صدام حسین واقع شد و دیکتاتور عراق را بر آن داشت با لغو یک سویه قرارداد الجزایر به جمهوری اسلامی ایران حمله نماید. طرح موضوعاتی نظیر حمایت از اعراب خوزستان، الحاق اروندرود به عراق، تسلط بر مناطق نفت خیز خوزستان و حمایت از اعطای جزایر سه گانه به امارات متحده عربی همگی در راستای جلب حمایت اعراب منطقه از وی صورت پذیرفت. به باور صدام حسین موقعیت متزلزل جمهوری اسلامی موجب خواهد شد که ارتش بعثی در زمانی کوتاه وسعتی گسترده از ایران را تصرف نموده و زمینه انضمام بخش هایی از این کشور به خاک خود را فراهم می نماید، امری که با گذشت هشت سال محقق نشده و سرانجام صدام را ناگزیر به پذیرش همان قرارداد الجزایر نمود.
صدام حسین در طول جنگ تحمیلی حمایت تام قدرت های بین المللی را پشت خویش احساس می نمود و این امر بر ترغیب وی جنگ تحمیل حداکثر هزینه ها به ایران در طول جنگ می افزود. وابستگی صدام به بلوک شرق موجب چراغ سبز شوروی به حمله به ایران شد. سقوط حکومت وابسته به آمریکا در تهران و مواضع ضد آمریکایی انقلابیون نیز با عدم مخالفت آمریکا با حمله به ایران از سوی عراق مواجه شد. امری که با گذر زمان عملا آمریکا به سان متحدی در کنار صدام حسین قرار داد. شواهد جنگ تحمیلی حاکی از آن است که قدرت های بین المللی ضمن اعمال تحریم های فزاینده نظامی بر ایران کمک های گسترده نظامی و لجستیکی را از آن صدام حسین می نمودند. به واقع بنا به نظر بعضی صاحب نظران، جنگ ایران وعراق در واقع از تیر ماه 1359 آغاز شده بود، زمانی که برژینسکی در مرز اردن-عراق با صدام حسین ملاقات کرد و تعهد نمود از هجوم سراسری ارتش عراق علیه ایران حمایت کند.خصوصی ترین تصاویر صدام حسین منتشر شد.
جنگ تحمیلی عراق صدمات جبرانناپذیری را در حوزههای انسانی، اقتصادی، اجتماعی و... به جمهوری اسلامی از آن ایران نمود، برآود سازمان ملل از هزینههای جنگ بر آن است که رژیم بعثی قریب به 91 میلیارد دلار به ایران خسارت وارد نموده است، رقمی که بسیار کمتر از خسارت وارده برآورد میشود. به گفته کارشناسان ایرانی حدود 400 میلیارد دلار به زیرساختهای اقتصادی کشور آسیب وارد شده است.
رژیم صدام حسین بارها در طول جنگ مبادرت به استفاده از سلاحهای شیمیایی و کشتار جمعی مینمود، رخدادی که نه تنها با واکنش و مخالفت سازمانهای حقوق بشری مواجه نگردید؛ بلکه حمایت پنهانی آنها را نیز در پی داشت. بنابر اسناد منتشر شده از نهادهای بینالمللی در سالهای اخیر عمده تسلیحات کشتار جمعی رژیم صدام حسین توسط شرکت های آلمانی، هلندی و سایر قدرت های غربی تامین می شده است.
حمله به ایران
صدام که عملا نتوانسته بود با بمبارانهای سنگین هوایی که از 31 شهریور 1359 آغاز کرده بود روحیه مردم ایران را جهت ایجاد فشار بر روی دولتمردان تقویت کند و در عمل با سیل سنگین جمعیت زن و مرد،پیر و جوان که جهت مشارکت داوطلبانه در جبهه به وجود آمده بودند مواجه شده بود؛ ۳۵۰۰ بار اقدام به استفاده وحشیانه از سلاح های شیمیایی در سطح وسیع نمود. این اقدام بیرحمانه و عاجزانه عراق، ایران را با دادن بیش از۱۰۰,۰۰۰قربانی در رده بزرگترین قربانیان سلاحهای کشتار جمعی قرار داد.
از جمله شهرهایی که قبرستان بمبهای شیمیایی و هزاران زن و کودک بیگناه شدند عبارتند از:
هلاله و نی خزر در ۵۰ کیلومتری غرب ایلام.
شهر سردشت در ۷ تیر ۱۳۶۶ که فجیعترین حمله شیمیایی در آنجا صورت گرفت.
حلبچه در اسفند ۱۳۶۶که وحشیانهترین و وسیعترین مورد استفاده از جنگافزارهای شیمیایی از زمان جنگ جهانی اول تاکنون به شمار میرود که حداقل ۵۰۰۰ تن از مردم کُرد و مسلمان این شهر را کشته و ۷۰۰۰ تَن دیگر را مجروح کرد.
گزارشهای رسمی حاکی از این موضوع است که گاز اعصاب باعث مرگ بیش از۲۰۰۰۰ سرباز ایرانی به صورت آنی میشد و از۹۰۰۰۰ بازمانده این حملات ۵۰۰۰ نفر از آنها به طور مرتب به درمان نیاز دشت و در حدود ۱۰۰۰ نفر از آنان در بیمارستان ها بستری میشدند و هر لحظه با مرگ دست و پنجه نرم میکردند؛ البته بسیاری دیگر نیز مورد اصابت گاز خردل بودهاند. همچنین عراق گازهای شیمیایی را بر ضد غیرنظامیان، روستاییان و بیمارستانها استفاده کرد که باعث مرگ بسیاری از آنان شد. علاوه بر این ۳۰۸ موشک عراقی در طی سالهای ۱۹۸۸-۱۹۸۰ بر ضد نواحی پر جمعیت ایران شلیک شد که باعث مرگ۱۲۹۳۱ نفر شد. این در حالی بود که صدام علنا اقدام به گسترش ساخت آزمایشگاههای تولید سلاحهای مهلک شیمیایی با همکاری آلمان میکرد تا جایی که این اقدامات، عراق را به یگانه دارنده بزرگترین کارخانههای تولید سلاحهای شیمیایی جهان تبدیل کرد.
گستاخی صدام و رژیم بعث و همچنین سکوت مجامع بین المللی به جایی رسیده بود که طارق عزیز رسما در جریان سفر سه روز خود به برزیل و بدون هیچ ترس و شرمی اعلام کرد: ما بارها از سلاح شیمیایی بر علیه ایران استفاده کردیم!
نسل کشی کردها
از زمان فروپاشی امپراطوری عثمانی تا شکلگیری حکومت جمهوری در عراق، کردهای شمال این کشور به اقدامات گوناگونی جهت جدا شدن از عراق دست زدهاند. ملامصطفی بارزانی رهبر حزب دموکرات را میتوان با نفوذترین رهبر کرد در دهه های اخیر دانست که جهت تحقق رویای کردها به مقابله با دولت مرکزی عراق پرداخت.
حملات شیمیایی صدام حسین در عملیات انفال به مرگ آنی 5000 تن منجر شد
فارغ از مقاطع کوتاهی که در آن دولت مرکزی عراق به واسطه موقعیت ضعیفش ناگزیر به انعقاد قراردادهایی صلح آمیز با طرف کرد شده است، در تمامی سال های حاکمیت بعثی ها به رهبری صدام حسین و حسن البکر، بغداد به سرکوب گسترده آن ها پرداخته است. اخراج دسته جمعی آن ها به خارج از عراق، تغییر بافت جمعیتی در شهرهایی چون موصل و کرکوک و در پیش گرفتن سیاست مشت آهنین از جمله اقداماتی بوده که همواره مد نظر حزب بعث عراق قرار گرفته است. صدام در سال ۱۹۷۰ توافقنامهای با کردها امضا کرد که در آن به رهبران کرد خودمختاری داد، ولی این توافقنامه به زودی از سوی صدام شکسته شد. نتیجه آن، نبردی بیرحمانه بین دولت و گروههای کرد بود. در این نبردها حتی روستاهای کردنشین ایران نیز بمباران شدند که این کار باعث تیرگی روابط ایران و عراق گردید.
قیام کردها در طول سالهای حکومت صدام حسین بارها به شکلی خون بار پاسخ داده شده تا جایی که نهادهای حقوق بشری و بین المللی مصادیقی از این اقدامات را مشابه جنایت علیه بشریت و نسل کشی نامیده اند. نمونه ای از اقدامات فجیع صدام حسین در قبال کردها را می توان در 17 آوریل 1987 مشاهده کرد، روزی غم بار و تراژدیک که در فاصله ای کوتاه زمینه مرگ هزاران غیر نظامی کرد را فراهم نمود. صدام که پیش از آن نیز به کرات از سلاحهای شیمیایی علیه مردم و رزمندگان ایرانی استفاده کرده بود، در این روز حتی به شهروندان خود رحم نکرد و با بمباران شیمیایی حلبچه، مردم این شهر کردنشین را با استفاده از عوامل کشنده اعصاب، حادثه تلخی را رقم زد که جان بیش از 5000 نفر را گرفت و هزاران نفر را مصدوم کرد. بازماندگان و نجات یافتگان این حادثه هنوز یاد و خاطره این حادثه تلخ را فراموش نکردهاند و درد و آلام ناشی از این جنایت هولناک هنوز از چهره مردم و گوشه و کنار این شهر رخت بر نبسته است.
گورهای دسته جمعی بسیاری پس از سقوط صدام در کردستان عراق کشف شده که همگی شواهد روشنی برای ارتکاب جرم نسل کشی میباشند.
حمله به کویت را می توان بزرگترین اشتباه استراتژیک صدام دانست که زمینه زوال رژیم بعث در عراق را فراهم نمود؛ گفتنی است ارتش عراق در کمتر از سه ساعت کویت را اشغال نمود.
تصرف کویت را می توان بزرگترین اشتباه محاسباتی صدام دانست، امری که نهایتا زمینه زوال وی را فراهم ساخت. بلندپروازی های او نگرانی فزاینده شیوخ خلیج فارس را در پی داشت. اعراب خلیج فارس که تا سالهای پیشین از متحدین وی در مقابل این محسوب می شدند با در خواست از آمریکا به مقابله به اشغال گری صدام پرداختند. ایالات متحده آمریکا و ناتو نیز با بهره مندی از فضای فروپاشی شوروی در راستای القای رهبری تام و تمام خویش بر جهان برآمده و به بهانه مقابله با زیاده خواهی های صدام حسین عازم خلیج فارس شدند. نیروهای ناتو موفق شدند در حملاتی پیاپی زمینه خروج نیروهای عراقی از کویت را فراهم کنند.
دهه نود میلادی را می توان بدترین دوران برای مردمان عراق دانست. برهه ای که از یک سو کشورشان تحت شدیدترین فشارهای بین المللی قرار داشته و از ورود کمترین تجهیزات و امکانات بی بهره است تا جایی که دولت مرکزی جهت خرید غذا ناگزیر به تن دادن به طرح نفت در برابر غذا است و از سوی دیگر دیکتاتور ی صدام حسین زندگی عادی مردمان را در درون کشور ساقط نموده است. گفته می شود که تحریمهای سازمان ملل بعد از حمله عراق به کویت بین ۵۰۰,۰۰۰ تا 1/2 میلیون مرگ در پی داشتهاند. اکثر جانباختگان، افراد زیر ۵ سال بودهاند.
صدام با ثبت انواع جنایات شناخته شده بینالمللی از جمله نسلکشی به وسیله بمباران شیمیایی ، جنایت علیه صلح، جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی از جمله کشتن زندانیان در بند به فجیعترین شکل در کارنامه تاریک خود، چهرهای منحصر به فرد در فهرست جنایتکاران قرن بیستم به شمار میرود که از این جهت هیتلر، موسولینی و پل پوت را کنار میزند.
انتهای پیام/