پس از عملیات رمضان برای نخستینبار میان سپاه و ارتش چالشی پدید آمد. بهشدت نگران این چالش بودم و فکر میکردم اگر ادامه پیدا کند و گسترده شود، ممکن است در عملیات بعدی وقفه جدی پدید آورد و یا ما را در عملیات آینده با شکست روبهرو کند.
خدمت امام رفتم و عرض کردم که اگر جنابعالی، حضرت آیتالله خامنهای را به فرماندهی جنگ منصوب کنید، از این چالشی که آغاز شده، جلوگیری میشود، چرا که برادران ارتش ایشان را قبول دارند. من و فرماندهان سپاه هم ایشان را قبول داریم و اگر این تصمیم را بگیرید، همه ما به ایشان کمک میکنیم که در فرماندهی جنگ موفق شوند.
امام فرمودند: چنین چیزی در ذهن من هم بود، ولی شما مسأله را به کسی نگویید. از خدمت امام مرخص و مطمئن شدم که حکم فرماندهی حضرت آیتالله خامنهای به زودی صادر خواهد شد.
یک هفته بعد، حضرت امام (ره) حکمی را صادر کردند و به مدت یک سال و چند ماه از جمله والفجر مقدماتی و والفجر 1 ایشان فرماندهی جنگ را به عهده گرفتند.
ایشان در آغاز جنگ با شهید چمران ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داده بودند و در خطوط مقدم تردد میکرد و با جنگ آشنایی کامل داشتند. پس از آن که حضرت امام (ره)، آیتالله خامنهای را به فرماندهی جنگ منصوب کرد، ایشان در تهران ستادی تشکیل دادند که برادر رشید از طرف سپاه در جلسات ستاد شرکت میکرد.
البته بعدها با این استدلال که اگر حضرت آیتالله خامنهای که رییسجمهور هستند، به خط مقدم بروند و اتفاقی برای ایشان بیفتند، در تضعیف روحیه مردم مؤثر است؛ بنابراین، از عملیات خیبر به بعد، آقای هاشمی مسوول هماهنگی ارتش و سپاه شد.
البته همیشه برایم این ابهام بود که چرا این تغییر به وجود آمد، ولی فرصت نکردم از حضرت امام بپرسم، آیا غیر از این استدلال دلیل دیگری داشته است؟ ولی مطمئن بودم که اگر فرماندهی حضرت آیتالله خامنهای ادامه مییافت، پشتیبانی بیشتری از جبهههای جنگ میشد.
در مدتی که ایشان فرماندهی جنگ را به عهده گرفتند، از توانایی بسیار بیشتری نسبت به دیگران برخوردار بودند و انسجام بیشتری میان سپاه و ارتش به وجود آوردند.
این خاطره میتواند هشداری باشد به بسیاری از تحریفات و مصادرههای غیرمنصفانه که این روزها درباره جنگ گفته میشود؛ افرادی که این روزها، غیرمسوولانه در رابطه با دفاع مقدس اظهار نظر میکنند، باید بدانند اگر بسیاری از نکات صادق جنگ گفته شود، این نااهلان فرصت تحریف پیدا نمیکنند.
انتهای پیام/