شبث بن ربعى خود را به بیمارى زده بود و مىخواست كه ابن زیاد او را از رفتن به كربلا معاف دارد، ولى عبیدالله بن زیاد براى او پیغام فرستاد كه "مبادا از كسانى باشى كه خداوند در قرآن فرموده است: چون به مؤمنین رسند گویند از ایمان آورندگانیم و هنگامى كه به نزد یاران خود - كه همان شیاطینند - روند، اظهار دارند ما با شماییم و مؤمنین را به سخره مىگیریم" و به او خاطر نشان ساخت كه اگر بر فرمان ما گردن مىنهى و در اطاعت مائى، در نزد ما باید حاضر شوى.
شبث بن ربعى، شبانگاه نزد عبیدالله آمد تا رنگ گونه او را نتوان به خوبى تشخیص داد! ابن زیاد به او مرحبا گفته و در نزد خود نشاند و گفت: باید به كربلا روى، پس شبث قبول كرد و عبیدالله او را به همراه هزار سوار به سوى كربلا گسیل داشت. (شبث بن ربعی یکبار از اسلام خارج شد ولی توبه کرده و دوباره به اسلام بازگشت. در صفین از حضرت علی علیه السلام جدا شد و به خوارج پیوست و بعد از آن دوباره توبه کرد و بالاخره او با چهار هزار نفر خود را به کربلا رساند و در روز عاشورا فرمانده پیاده نظام سپاه عمرسعد بود.)
سپس عبیدالله بن زیاد به شخصى به نام زحر بن قیس با پانصد سوار مأموریت داد كه بر جسر صراه ایستاده و از حركت كسانى كه به عزم یارى امام حسین از كوفه خارج مىشوند جلوگیرى كند.
فردى به نام عامر بن ابى سلامه كه عازم بود براى پیوستن به امام حسین علیهالسلام از برابر زحربن قیس و سپاهیانش گذشت، زحر بن قیس به او گفت: من از تصمیم تو آگاهم كه مىخواهى حسین را یارى كنى، باز گرد! ولى عامر بن ابى سلامه بر زحرى بن قیس و سپاهش حمله ور شد و از میان سپاهیان گذشت و كسى جرأت نكرد تا او را دنبال كند.
عامر خود را به كربلا رساند و به امام حسین علیهالسلام ملحق شد تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد، او از اصحاب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیهالسلام بود كه در چندین جنگ در ركاب آن حضرت شمشیر زده است. حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه نیز هر طور که بود خود را به کربلا رساندند تا ثابت کنند که هیچ چیز نمیتواند مانع پیوستن آنان به قافله کربلا شود.
انتهای پیام/