مراسم تشییع پیکر محسن سیف، منتقد پیشکسوت، از خانه سینما شماره دو به سمت بهشت زهرا (س) برگزار شد. در این مراسم، حبیب ایل بیگی، محمود گبرلو، هوشنگ گلمکانی، جواد طوسی و ... حضور داشتند.
در ابتدای مراسم جواد طوسی، اظهار داشت: به سهم خودم درگذشت دوست و همکارم را به جامعه منتقدان تسلیت میگویم و جا دارد که از زحمات هیئت مدیره خانه سینما تشکر کنم که حق مطلب برای رفتارشناسی صنفی را ادا میکنند.
وی ادامه داد: سهم من از محسن سیف رفاقت بیست ساله است و هرچه این آشنایی به همدلی و صمیمیت بیشتر نزدیک میشد، فهمیدم که اصول و آداب زمانه را بلد نباشی رنج تقدیر تو میشود و واقعا تکلیف افرادی مثل محسن چیست که میخواهند ادامه دهنده یک حیات فرهنگی باشند. این افراد باید از یک حداقل های معیشتی برخوردار باشد.
طوسی گفت: عقبه محسن سیف کم نیست و با نامهای مستعار نیز در ادبیات کودک می نوشت، او یک آدم خلوت گزیده بود.
وی گفت: این شرایط و بودن در خانه استیجاری حق او نبود، باید سعی کنیم در این جدا افتادگی بی رحمانه به موقع همدیگر را دریابیم.
سپس منوچهر شاهسواری، اظهار داشت: من به خانواده ارجمند آقای سیف تسلیت گفته و روزهای بهتری را برایشان آررو می کنم.
وی گفت: بعضی به دلیل کار اندیشمندانهای که انجام میدهند، نیازمند گوشهای خلوت هستند و سیف فراتر از نقد سینما رفته بود. او به تفکر در سینما رسیده بود. من رفاقت زیادی با وی نداشتم، اما همواره پیگیر نقدهای ایشان بودم.
وی ادامه داد: ماه پیش گزارشی خواندم، مبنی بر این که محسن سیف معلم بود و او را مثل سیاوش در عبور از آتش توصیف کرده بودند. چه قدر خوب است که به کمیت نپردازیم؛ چون گاهی حضور یک نفر بالای سر ما به اندازه هزاران نفر ارزش دارد، وی در آخر از حضور منتقدان تشکر کرد.
سپس شاهین عقیلی خاطره ای از محسن سیف را تعریف کرد و از هوشنگ گلمکانی دعوت کرد تا دقایقی صحبت کند.
گلمکانی پس از عرض تسلیت گفت: اولین خاطرات من از او برای زمانی است که نمیشناختمش و آخرین تصویرم برای دو هفته پیش است که روی تخت بیمارستان خوابیده و به استقبال مرگ می رفت.
وی گفت: او یک روزنامهنگار حرفهای بود و آچار فرانسه یک نشریه به حساب میآمد. او شعر و نقد و داستان می نوشت و در دورانی تا اواخر دهه شصت کم کار شد ولی پس از آن تبدیل به آدم دیگری شد. البته روحیه آدم ها به طور کلی تغییر نمی کند؛ مثلا او هیچگاه اهل جلوهگری نبود.
گلمکانی گفت: گاهی وقت ها که تند می رفت و من ازش می خواستم کمی خویشتنداری کند، طوری متن را دوباره می نوشت که باعث شگفتی من می شد. وی استعداد های عجیبی داشت اما متاسفانه زودتر از آن چه که عمر معمول یک انسان است، حضورش از ما دریغ شد.
سپس شادمهر راستین درخصوص محسن سبف گفت: بدون هیچ مقدمهای در چند اتفاق بنیادی که در دهه هفتاد شکل گرفت، سیف جزو مشوق های اصلی بود و انرژی مثبت از خود ساطع می کرد و هیچ گاه کلمه مانع را از ایشان نمی شنیدیم و همیشه هم خوش قول بودند. من از خانواده محسن سیف هم تشکر می کنم که این آرامش را از ایشان دارد.
سپس از سیروس الوند دعوت شد تا دقایقی پیرامون محسن سیف صحبت کند.
الوند اظهاراتش را با قطعهای از مولانا آغاز کرد و گفت: محسن سیف پیوند غریب آگاهی و انزوا بود. در اواخر دهه چهل وقتی دعوتی شد از چند جوان برای نوشتن در مجله فردوسی، یکی از جوانان محسن صیف بود. او در آن زمان ها خیلی قلم غریبی داشت و می فهمیدیم که با همه ما فرق دارد و از همان ابتدا به شدت آرام و منزوی بود. من با محسن سیف خیلی خاطره دارم اما به طور کلی همیشه آرام بود و حیای غریبی که این روزها نایاب است را با خود داشت.
سپس کیوان کثیریان درباره محسن سیف گفت: وجود سیف برای فرهنگ و هنر خیلی مغتنم تر از آن بود که در این حیاط با این تعداد کم دور هم جمع شویم. من یادم نیست که در مراسمی محسن سیف نیاید. او روح بزرگواری داشت و تا ابد مدیون او هستیم که قدرش را ندانستیم. محسن سیف به جایگاه نوشتن اعتبار داد. در زمانه ای که نوشتن بهایی ندارد، او تنها از قلم پول درآورد.
سپس جابر قاسمعلی گفت: همیشه پلانی از محسن سیف در ذهنم نقش بسته بود که در گوشه ای با خودکار و کاغذ داشت می نوشت.
سپس طهماسب صلحجو درباره محسن سیف گفت: وقتی برای درگذشت عزیز دیگری با سیف در حیاط خانه سینما بودیم، از من پرسید برای ما هم چنین مراسمی برگزار می شود؛ اما خیلی زود این اتفاق افتاد و من فکر میکنم که او داش می خواست مرگش هم با یک فضای فرهنگی همراه باشد.
وی ادامه داد: خیلی از اهالی فرهنگ و صاحبان قلم درد مشترکشان همین است که بهایی به آنها داده نمیشود.
وی گفت: از قلم نان درآوردن تخصص خاصی نیاز دارد که کار هر کسی نیست، اما محسن سیف این گونه بود. او نشان داد که یک نویسنده است اما به جایگاه واقعی اش نرسید. او در عین قدرت فرهنگی در این فضا گم شده بود. او حتی بیماری خودش را هم بروز نداد. در آخرین لحظه هایش هم در تخت بیمارستان می خواست، نقد بنویسد.
سپس مدیر مسئول روزنامه جهان سینما که محسن سیف در آن جا قلم میزد، گفت: دوستان همه از سجایای قلم و خاطرات سیف گفتند، اما من در دوران پیری ایشان را شناختنم. اما این جا هستم که بگویم ایشان بسیار سجایای اخلاقی داشت. در بیمارستان هم ایشان به نحوی امیدوار و قدردان بود.
سپس خواهر محسن سیف اظهار داشت: خیلی راحع به تنهایی برادرم صحبت شد اما من فکر می کنم، همان طور که مسیر رندگی اش طوری بود که کمتر کسانی از آن راه می روند، امرور هم کمیت مهم نیست. کسانی به بدرقه اش آمدند افراد خاصی هستند. برادر من از نظر مالی چیزی نداشت اما به لحاظ معنوی بسیار غنی بود. من هیچ وقت ناراحت نیستم که چرا این مراسم خلوت است، چون ایشان با گریده افرادی دوستی می کردند.
در آخر پیکر این مرحوم به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشییع شد.
برای دیدن عکسهای بیشتر
اینجا کلیک کنید
انتهای پیام/