به گزارش خبرنگار
حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران، حسین بیانیراد دانشجوی افغانستانی دکترای جامعه شناسی توسعه در دانشگاه دانشگاه تهران در یادداشتی به تحلیل جامعه شناختی پیامدهای اخراج مهاجرین و اجبار آنان برای بازگشت به افغانستان نوشت: خبرهای مهاجرت در سطح بینالملل حکایت از آن دارد که کشورهای اروپایی و از جمله آلمان تعدادی زیادی از مهاجرین را میخواهد به افغانستان عودت دهد. گذشته از وضعیت بد امنیتی افغانستان که در زمان حکومت وحدت ملی به شدت هم شکننده شده است، با نگاهی به آمارهای بانک جهانی، وضعیت اقتصادی و بازار کار در افغانستان نیز بالتبع نه تنها از وضعیتی مناسبی بر خوردار نیست، بلکه شرایطی بسیار دشواری را سپری میکند. بررسی وضعیت اقتصادی به این دلیل صورت میگیرد تا نشان داده شود مهاجرین از یک کشور پیشرفته و صنعتی وقتی به کشوری با این وضعیت اقتصادی بر میگردند چه آسیبهای اجتماعی و جامعه شناختی متوجه آنها و در کل جامعه افغانستان خواهد بود.
افغانستان بر اساس آمار بانک جهانی یکی از فقیرترین کشورهای جهان است و سرانه تولید ناخالص داخلیاش (برابر با قدرت خرید) در سال 2014 میلادی اندکی بیش از 1967 دلار است.
گزارش اخیر بانک جهانی تصویر دقیقتری از افغانستان ارائه می کند و بر اساس آن حدود یک سوم جمعیت این کشور زیر خط فقر هستند و بیش از نیمی از جمعیت کشور در خطر سقوط به زیر خط فقر قرار دارند همچنین سه چهارم جمعیت کشور بیسوادند.
اگرچه نرخ بیکاری در افغانستان بر اساس آمار بانک جهانی حدود هشت در صد است، اما آنچه اهمیت دارد شدت اشتغال ناقص است؛ یعنی حدود 48 درصد از شاغلان در این کشور در هفته کمتر از 35 ساعت کار میکنند. اشتغال ناقص به ویژه در مناطق روستایی و کارگزران روز مزد و مشاغل خانوادگی بدون دستمزد دیده میشود که روی هم رفته 77 درصد از نیروی کار این کشور را تشکیل میدهد. به علاوه 90 درصد از مشاغل را می توان مشاغل آسیب پذیر تعریف کرد. زیرا نه امنیت شغلی دارند و نه در آمد کافی. اقتصاد افغانستان فاقد صنعت و متکی به کشاورزی است که 60 در صدر از نیروی کار را در خود جذب کرده است. به علاوه 80 در صد خانوارها کاملا یا تاحدودی وابسته به درآمد کشاورزیاند. باید توجه داشت که بخش کشاورزی شدیدا وابسته به تحولات قیمت محلی و منطقهای و هم چنین وضعیت آب و هوایی و به سبب شرایط نا مناسب اقتصادی کشاورزان به شدت تحت تأثیر شوکهای قمیتی یا آب و هوایی هستند.
اطلاعات فوق از این جهت مفید است که نشان می دهد مهاجرت از افغانستان برای زندکی بهتر و یا هوا و هوس شهروندان افغانستان نیست بلکه استراتژی بقا و زنده ماندن است. بنابراین شناخت این وضعیت در افغانستان نه تنها اجتناب ناپذیر بودن مهاجرت را توجیه میکند، بلکه عدم تمایل شدید مهاجران را برای برگشت نشان می دهد.
حال مهاجرانی که تمامی هست و نیست زندگیشان را در افغانستان به دلیل وضعیت بد امنیتی و اقتصادی و در طی سفر به اروپا از دست دادهاند، در صورتی که با اجبار و علی رغم میلشان به افغانستان برگردانده شوند، از دیدگاه جامعه شناسی، آسیبهای اجتماعی را متحمل می شوند که آسیبهای جبران ناپذیری هم برای خانوادههای مهاجر و هم برای جامعه افغانستان است.
این آسیبها را می توان به دو دسته کلی دستهبندی کرد:
1- آسیبهای که متوجه دولت و جامعه افغانستان خواهد شد: دولت و جامعه افغانستان در کل از مدیریت و رسیدگی به جمعیت ساکن و فعلی داخل کشور در تمام سطوح ناتوان است و برگشت مهاجران مشکلات جامعه افغانستان را مضاعف و خانواده های مهاجر را با آسیبهای اجتماعی جدی تری مواجه خواهد ساخت.
به نظر می رسد، از میان آنها، آسیبها ذیل جدیتر باشد:
1-1. تهدید اقتصادی برای اقتصاد بیمار افغانستان: جمعیت در سن کار در افغانستان با بیکاری مزمن دست و پنجه نرم می کنند. در صورتی که مهاجران نیز به این جمعیت بیکار افزوده شود، اقتصاد افغانستان با بحران بیشتری مواجه خواهد شد و بیکاری آسیبهای اجتماعی نظیر سرقت، اعتیاد آسیبهای دیگر اجتماعی را نیز به جامعه افغانستان تحمیل خواهد ساخت.
1-2. آسیب شناسی مسئله مهاجران برای افغانستان: دولت افغانستان نه توان برنامه ریزی برای اسکان دارد و نه برنامهای برای اشتغال، تحصیل و نه توانی برای آماده کردن زیر ساختهای که میل به برگشت را در میان جامعه مهاجر ترغیب نماید و نه می تواند تحمل کند که جامعه مهاجرش که در دیگر کشورها زندگی می کنند و با تلاش و کوشش شخصیشان به نوعی تحرک اجتماعی، اقتصادی و تحصیلی در این کشورها نایل می شوند. لذا مهاجرت افغانها در سالهای اخیر خود به یک موضوع پر تنش برای دولت مردان افغانستان تبدیل شده است؛ چون نگاه به شهروندان افغانستان، از چشم کور قبیله است و نه از نگاه یک دولت مدرن به اتباع و شهروندانش.
1-3. سیاسی شدن یک معضل اجتماعی: بحث مهاجران که ذاتا یک معضل و آسیب اجتماعی افغانستان است در سالهای اخیر به یک مسئله مهم سیاسی جامعه تبدیل شده است. سیاستگذاری دولت در این موضوع از نوعی دوگانگی در سطح عمل و نظریه برخوردار بوده و هیچ وقت یک سیاست شفاف و روشن نداشته است.
به نظر میرسد دولت وحدت ملی از مهاجران در سیاست خارجی خودش بهره میبرد و با گرفتن پول از دولتهای مهاجرپذیر در قبال برگشت مهاجران با سرنوشت جامعه مهاجر افغانستان معامله میکند و هیچ نوع تعهدی نسبت به سرنوشت مهاجران و شهروندان افغانستان در دیگر کشورها ندارند.
از طرفی جامعه مهاجر هم نسبت به بسیاری از سیاستهای اجتماعی دولت و نا عادلانه بودن آن نسبت به مناطق مختلف افغانستان ساکت ننشسته و در کشورهای میزبان به مناسبتهای مختلف از خود عکس العمل نشان می دهند و در انظار کشورهای کمک کننده و حامی افغانستان، سیاست های دولت مردان افغانستان را به چالش می کشند. این هم یکی از دلایل عمدهای است که دولت افغانستان به برگشت مهاجران خوشبینتر باشد و در صورتی که در یافتهای مالی هم در قبال برگشتشان در بین باشد، بحث برگشت از اقبال بیشتری در میان دولت مردان افغانستان برخوردار خواهد شد.
1-4. محروم کردن جامعه افغانستان از منافع و پیامدهای اقتصادی مهاجرت نیروی کار: نظریههای جامعه شناسی توسعه بیانگر این واقعیت است که مهاجرت نیروی کار غیر ماهر که جمعیت مهاجر افغانستان عمدتا از این قشرند، برای جامعه مهاجر فرست پر منفعت است؛ زیرا مهاجران با کار در کشورهای دیگر پول بیشتری به کشور خود میفرستند. کشورهای ترکیه، مصر و الجزایر از مدتها پیش به در آمد کارگران خود به منزله منبع مهمی برای دریافت ارز متکی بودهاند. برخی از دولتهای کمتر توسعه یافته با ناامیدی از اشتغال در داخل کشور، شهروندان خود را به مهاجرت به خارج لااقل برای مدت کوتاه تشویق کردهاند. این در حال است که دولت افغانستان نه تنها به این منافع اقتصادی توجه ندارد و از منافع دراز مدت برای مردم افغانستان و شهروندان خودش چشم پوشی می کنند.
2- آسیبهای که به مهاجران عودت داده شده و خانواده های آنها خواهد رسید.
1-2. قطع شدن شبکه های حمایتی: خانوادهها در داخل افغانستان شبکههای حمایتی خود را در خارج از دست میدهند و تعدادی زیادی از این خانواده دچار مشکلات معیشتی و بسیاری از اطفال آنها از ادامه تحصیل و در نتیجه از نوعی تحرک اجتماعی و تحصیلی محروم خواهد گردید.
2-2. محروم شدن از تحرک اجتماعی و تحصیلی: خانوادههایی که بر میگردند از فرصتهای تحصیلی که در جامعه مهاجر پذیر از آن برخوردار بودهاند، محروم خواهد گردید و از سطحی بسیار نازلی از معارف افغانستان بر خوردار خواهد شد که اصلا قابل مقایسه نیست و این ضرر برای این خانواده ها غیر قابل جبران است.
3-2. محرومیت از فرصتهای شغلی: فرصتهای شغلی و کاری و میزان حقوقی که در این کشورها بدست می آوردند اصلا با وضعیتی که با استفاده از آمار های بانک جهانی تعریف کردیم برای افغانستان، غیر قابل مقایسه است و یک سال کار در اروپا با تمام عمر کار کردن در افغانستان برابری خواهد کرد. اگرچه میزان مصرف نیز فرق می کند اما در مجموع یک ضرر اقتصادی برای خانواده های است که برگشت داده می شوند.
4-2 محرومیت از خدمات بهداشتی و پزشکی: سطح بهداشت و دسترسی به مراکز درمانی در کشورهای میزبان در اروپا اصلا قابل مقاسه با افغانستان و کشورهای آسیایی نیست. در صورتی که مهاجران به افغانستان باز گردانده شود از بسیاری از این مزایای بهداشتی و در مانی کشورهای پیشرفته محروم خواهد گردید.
5-2 آسیبهای روانی و ایزوله شدن: بسیاری از مهاجرانی که نتوانند با وضعیت فرهنگی و اقتصادی افغانستان خودشان را وفق دهند، دچار آسیبهای روانی و نوعی ایزوله شدن خواهد گردید. برگشت دادن مهاجرین تنها یک تغییر و جابجایی جمعیتی نیست که تنها به پیامدهای اقتصادی و ضرر وزیان اقتصادی آن توجه شود بلکه تغییر در هویت و فرهنگ جامعه مهاجر است. جامعه پذیر نشدن نوجوانان و جوانان خانوادههای جامعه مهاجر با فرهنگ و هویت جامعه افغانستان که به نظر میرسد خیلی هم آسان نیست، این جوانان را با نوعی دوگانگی ذهنی و رفتاری مواجه خواهد ساخت که در صورت عدم کنار آمدن با فرهنگ و هویت جامعه سنتی افغانستان، در بلند مدت مشکلات روحی و روانی را برای آنها ایجاد خواهد کرد که اعتیاد، گوشه گیری اجتماعی و عدم مشارکت فعال و نوعی نا امیدی اجتماعی را برای زندگی آنها دیکته می کند.
در مجموع در شرایط فعلی افغانستان نه برگشت مهاجران به نفع جامعه افغانستان است و نه به نفع جامعه مهاجر افغانستانی؛ کشورهای مهاجرپذیر بر اساس سیاستهای جمعیتی، شرایط اقتصادی و نیاز به نیروی کار ماهر و نیمه ماهر اقدام به پذیرش مهاجر می کنند و بر اساس همین سیاست ها نیز از پذیرش مهاجران سر باز می زنند و آنها را مجبور به عودت به کشورهای مبدأمی کنند اما اینکه دولت مردان افغانستان رضایت به چنین برنامه های می دهند هیچ توجیه منطقی و جامعه شناختی نمی توان برای آن پیدا کرد. تنها دلیلی که میتوان برای اقبال از چنین برنامههای بیان کرد، همان توجیه اقتصادی و منفعت مادی دولت مردان افغانستان است که باعث شده دولت افغانستان پای قراردادهای برگشت را امضا کنند و با دولت مردان کشورهای مهاجر پذیر به تفاهم برسند.
انتهای پیام/