به گزارش خبرنگار
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام حسن مجتبي(ع) پسري به نام زيد داشت. از اين زيد پسري به دنيا آمد به نام حسن. مادر اين حسن لبابه نام داشت و لبابه پيش از اين همسر حضرت ابوالفضل(ع) بودو پس از به شهادت رسيدن حضرت ابوالفضل... ، زيد او را به همسري گرفت و از او يك پسر و يك دختر به وجود آمد. پسر را حسن و دختر را نفيسه ناميدند. حسن بزرگ شد و همسر اختيار كرد و براي او هفت پسر به دنيا آمد كه يكي از آنان علي ناميده شد. اين علي پس از آنكه رشد كرد و همسري گرفت، پسري به نام عبدالله به وجود آمد وعبدالله پس از آنكه بزرگ شد با فاطمه دختر عقبه بن قيس ازدواج کرد و ثمره این وصلت نه پسر به نام هاي؛ عبدالعظيم، احمد، قاسم، حسن، محمد، ابراهيم، علي اكبر، علي اصغر و زيد است وعبدالعظيم (ع) فرزند عبدالله بن علي، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي (ع) است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت مي رسد . (منتهي الآمال، ج 1، ص 457 به بعد؛ جنات النعيم، ملا محمد اسماعيل كزازي اراكي، تحقيق و تصحيح علي اكبر زماني نژاد، ص 35 به بعد؛ التذكره العطيه، شيخ محمد باقر كلباسي، تحقيق عليرضا هزار، ص 53 به بعد).
ولادت با سعادت حضرت عبدالعظيم (ع) در سال 173 هجري قمري در شهر مقدّس مدينه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با بركت او با دوران امامت چهار امام معصوم يعني امام موسي كاظم (ع) ، امام رضا (ع) ، امام محمّدتقي (ع) و امام عليّ النّقي (ع) مقارن بوده است
ایشان محضر مبارك امام رضا (ع) ، امام محمّد تقي (ع) و امام هادي (ع) را درك كرده و احاديث فراواني از آنان روايت كرده است .
اين فرزند حضرت پيامبر (ص) ، از آنجا كه از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي (ع) است به حسني شهرت يافته است .
حضرت عبدالعظيم الحسني (ع) از دانشمندان شيعه و از راويان حديث ائمه معصومين (ع) و از چهره هاي بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بيت عصمت (ع) و پيروان آنان بود و در مسايل دين آگاه و به معارف مذهبي و احكام قرآن ، شناخت و معرفتي وافر داشت .
ستايشهايي كه ائمه معصومين (ع) از وي به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصيّت علمي و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادي (ع) گاهي اشخاصي را سؤال و مشكلي داشتند، راهنمايي مي فرمودند كه از حضرت عبدالعظيم الحسني (ع) بپرسند و او را از دوستان حقيقي خويش مي شمردند و معرّفي مي فرمودند .
در آثار علماي شيعه نيز، تعريفها و ستايشهاي عظيمي درباره او به چشم مي خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهيزكار، ثقه، داراي اعتقاد نيك و صفاي باطن و به عنوان محدّثي عاليمقام و بزرگ ياد كرده اند؛ در روايات متعدّدي نيز براي زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، ثوابي همچون ثواب زيارت حضرت سيّد الشهدا، امام حسين عليه السّلام بيان شده است.
صاحب بن عباد يكي از بزرگترين علماي شيعه در زمان شيخ صدوق است و در علم و عمل معروف بود و در آن عصر كمتر كسي به پاي او مي رسيد. او كتابي درباره حضرت عبدالعظيم حسني نوشته است و نام آن را «رساله في فضل عبدالعظيم» گذاشته و بارها چاپ شده است. نوشتن اين كتاب از سوي ايشان نشانه اين است كه حضرت عبدالعظيم، از امامزادگان بسيار باعظمت است.
**هجرت به ری؛زمينه هاي مهاجرت حضرت عبدالعظيم (ع) از مدينه به ري و سكونت در غربت را بايد در اوضاع سياسي و اجتماعي آن عصر جستجو كرد؛ خلفاي عبّاسي نسبت به خاندان حضرت پيامبر (ص) و شيعيان ائمه (ع) بسيار سختگيري مي كردند، يكي از بدرفتارترين اين خلفاء متوكّل بود كه خصومت شديدي با اهل بيت (ع) داشت، و تنها در دورۀ او چندين بار مزار حضرت امام حسين (ع) را در كربلا تخريب و با خاك يكسان ساختند و از زيارت آن بزرگوار جلوگيري به عمل آوردند.
سادات و علويّون در زمان او در بدترين وضع به سر مي بردند .حضرت عبدالعظيم (ع) نيز از كينه و دشمني خلفا در امان نبود و بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهاي دروغ سخن چينان را بهانه اين سختگيري ها قرار مي دادند، در چنین دوران دشوار و سختي بود كه حضرت عبدالعظيم (ع) به خدمت حضرت امام هادي (ع) رسيد و عقايد ديني خود را بر آن حضرت عرضه كرد ، حضرت امام هادي (ع) او را تأييد فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستي .
ديدار حضرت عبدالعظيم (ع) در سامرا با حضرت امام هادي (ع) به خليفه گزارش داده شد و دستور تعقيب و دستگيري وي صادر گشت، او نيز براي مصون ماندن از خطر ، خود را از چشم مأموران پنهان مي كرد و در شهرهاي مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد مي كرد و شهر به شهر مي گشت تا به ري رسيد و آنجا را براي سكونت انتخاب كرد. علّت اين انتخاب به شرايط ديني و اجتماعي ري در آن دوره بر مي گردد كه وقتي اسلام به شهرهاي مختلف كشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهاي مختلف ايران به اسلام گرويدند، از همان سالها ري يكي از مراكز مهمّ سكونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعيّت خاصّي پيدا كرد . زيرا سرزميني حاصلخيز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع رياست يافتن بر ري در حادثه جانسوز كربلا، حضرت حسين بن علي (ع) را به شهادت رساند. در ري هم اهل سنّت و هم از پيروان اهل بيت (ع) زندگي مي كردند و قسمت جنوبي و جنوب غربي شهر ري بيشتر محلّ سكونت شيعيان بود .
حضرت عبدالعظيم (ع) به صورت يك مسافر ناشناس ، وارد ري شد و در محلّه ساربانان در كوي سكّة الموالي به منزل يكي از شيعيان رفت، مدّتي به همين صورت گذشت . او در زيرزمين آن خانه به سر مي برد و كمتر خارج مي شد ، روزها را روزه مي گرفت و شبها به عبادت و تهجّد مي پرداخت، تعداد كمي از شيعيان او را مي شناختند و از حضورش در ري خبر داشتند و مخفيانه به زيارتش مي شتافتند، امّا مي كوشيدند كه اين خبر فاش نشود و خطري جانِ حضرت را تهديد نكند .
پس از مدّتي، افراد بيشتري حضرت عبدالعظيم (ع) را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد شيعيان شد، نزد او مي آمدند و از علوم و رواياتش بهره مي گرفتند و عطر خاندان عصمت (ع) را از او مي بوئيدند و او را يادگاري از امامان خويش مي دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف مي كردند .
حضرت عبدالعظيم (ع) ميان شيعيان شهرري بسيار ارجمند بود و پاسخگويي به مسايل شرعي و حلّ مشكلات مذهبي آنان را برعهده داشت؛ اين تأكيد ، هم گوياي مقام برجسته حضرت عبدالعظيم (ع) است و هم مي رساند كه وي از طرف حضرت امام هادي (ع) در آن منطقه ، وكالت و نمايندگي داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام عليه السّلام مي دانستند و در مسايل ديني و دنيوي ، وجود او محور تجمّع شيعيان و تمركز هواداران اهل بيت (ع) بود.
روزهاي پاياني عمر پربركت حضرت عبدالعظيم (ع) با بيماري او همراه بود، آن قامت بلند ايمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پيروان اهل بيت در آستانه محروميّت از وجود پربركت اين سيّد كريم قرار گرفته بودند، اندوه مصيبتهاي پياپي مردم و روزگار تلخ شيعيان در عصر حاكميت عبّاسيان برايش دردي جانكاه و مضاعف بود؛ در همان روزها يك روياي صادقانه حوادث آينده را ترسيم كرد: يكي از شيعيان پاكدل ري، شبي درخواب حضرت رسول (ص) را در خواب ديد. حضرت پيامبر اكرم (ص) به او فرمود: فردا يكي از فرزندانم در محلّه سكّة المولي چشم از جهان فرو مي بندد، شيعيان او را بر دوش گرفته به باغ عبدالجبّار مي برند و نزديك درخت سيب به خاك مي سپارند.
سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن يكي از فرزندان پيامبر (ص) را نصيب خويش سازد، عبدالجبّار كه خود نيز خوابي همانند خوابِ او را ديده بود، به رمز و راز غيبي اين دو خواب پي برد و براي اينكه در اين افتخار، بهره اي داشته باشد، محلّ آن درخت سيب و مجموعه باغ را وقف كرد تا بزرگان و شيعيان در آنجا دفن شوند.
همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت اين نواده رسول اكرم (ص) دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه هاي سياه پوشيدند و بر در خانه حضرت عبدالعظيم الحسني (ع) گريان و مويه كنان گرد آمدند؛ پيكر مطهّر او را غسل دادند، به نقل برخي مورّخان در هنگام غسل، در جيب پيراهن او كاغذي يافتند كه نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پيكر او نماز خواندند، تابوت او را بر دوش گرفتند و با جمعيّت انبوه عزادار به سوي باغ عبدالجبّار تشييع كردند و پيكر مطهّرش را در كنار همان درخت سيب كه رسول خدا (ص) به آن شخص اشاره كرده بود، دفن كردند تا پاره اي از عترت مصطفي (ص) در اين باره به امانت بماند و نورافشاني كند و دلباختگان خاندان پيامبر (ص) از مزار اين وليّ خدا فيض ببرند.
**سید الکریم در نگاه علما؛نجاشي در رجال خود حضرت عبدالعظيم (ع) را پس از ذکر شجره اش صاحب خطب امير المؤمنين (ع) ذکر نموده است .
مرحوم ميرزا حسين نوري محدّث قرن اخير در مستدرک الوسائل صفحه 614 ذکر نام و معروفيّت وي را به امانت و راستگويي و درستکاري و اهل زهد و عبادت بودن تأکيد مي نمايد و از قول حضرت ابوالحسن الهادي (ع) پاداش زيارت او را بهشت مي داند.
مرحوم کجوري در روح و ريحان از قول سيّد مرتضي علم الهدي حديث عرض دين آن حضرت را نقل کرده است. مرحوم مجلسي در هدية الزائرين ص 546 از مزارات معلوم و مشهور ، مرقد منّور حضرت عبدالعظيم (ع) را در مقابل شجره ري ذکر مي کند شيخ الطّائفه در رجال خود حضرت عبدالعظيم (ع) را از اصحاب امام هادي (ع) ذکر کرده و در پايان نام اورا به رضي الله عنه ياد نموده که رضي الله عنه نزد اصحاب حديث با اهميّت است. علّامه حلّي در خلاصه الاقوال ، حضرت عبدالعظيم (ع) را جزء ثقات و ممدوحين ذکر کرده مرحوم صدوق (ره) در صفحه 92 ثواب الاعمال از محاسن برقي حديثي را از حضرت عبدالعظيم (ع) نقل کرده و صاحب محاسن او را رضي قلمداد نموده است.
مرحوم صدوق (ره) در من لا يحضره الفقيه کتاب صوم باب يوّم الشّک حديثي را از قول حضرت عبدالعظيم (ع) نقل نموده و گفته اين حديث نادر است و من جز در طريق عبدالعظيم (ع) نديده ام و او هم مرضي است ، اين گفتار نهايت اعتماد را ميرساند.
محمّد ابن علي اردبيلي در جامع الرّواه گفتار شيخ طوسي (ره) و نجاشي را ذکر کرده است. مرحوم ميرداماد رحمت الله عليه در راشحه خامسه از( رواشح السّماويه) گفته : واضح است که طريق عبدالعظيم حسني (ع) مدفون در مسجد شجره ري (حسن) شمرده شود زيرا که اهل حديث و علما رجال وي را مدح و توصيف و تمجيد نموده اند. اگر چه در گفتار علما به توثيق او تصريح نشده است من معتقدم افراد روشن و بصيري که در حديث تخصّص داشته و در حالت رجال و محدّثين مطالعات کافي دارند از اينکه تصريح به توثيق اين محدّث بزرگوار نشده اظهار ناراحتي مي کنند.
و اين سکوت را زشت مي شمارند، مگر حضرت هادي (ع) به او نفرمود ، تو به حقّ از دوستان ما هستي اين فرمايش امام (ع) جامع ترين تعريف درباره حضرت عبدالعظيم (ع) با در نظر گرفتن شرافت ، نسب و عظمت خانوادگي اوست ، اکنون تمام اينها دلالت دارد که وي مردي شريف و بزرگوار خوش نفس و خوش عقيده بوده و اخباري که در زيارت او از امام عليّ النّقي (ع) رسيده و محدّثين بزرگي چون صدوق (ره) و ابن قولويه (ره) آنها را در کتب خود ذکر کرده اند شاهد گويائي از مقام ارجمند وي در نزد معصومين (ع) است و گفتار دو عالم بزرگوار فوق الذکر کفايت مي کند که طريق حضرت عبدالعظيم (ع) را در درجه عالي از صحت بدانيم و اخبار و احاديث منقول وي را در اعداد" صحاح" بشماريم مرحوم شيخ عبدالله ممقاني در تنقيح المقال درباره حضرت عبدالعظيم (ع) سخن گفته ، نوشته است علّت عدم تصريح محدّثين و فقها به توثيق ايشان جلالت و بزرگواري وي را ثقه ذکر کنند ، زيرا مقام آن حضرت والاتر از ثقه مي باشد. مرحوم شيخ عبّاس قمي (ره) در سفينه البحار گفتار صاحب بن عباد و بقيه علما را آورده و در مورد زيارت ايشان فضيلت زيادي را ذکر نموده است.
**آبروی ری؛مقام معظم رهبری در ستایش مقام و شخصیت والای شاه عبدالعظیم حسنی (ع) فرمودند:
شخصیّت جناب عبدالعظیم برای اغلب مردم ناشناخته است. ایشان هم یک شخصیت علمی بود، هم یک شخصیت جهادی بود و هم ابتکاراتی داشته است. مرحوم شیخ نجاشی میگوید: ایشان خُطَب امیرالمؤمنین را جمعآوری کرد. با این حساب، ایشان در حدود ۱۷۰ سال قبل از تألیف نهجالبلاغه، خُطَب امیرالمؤمنین علیه السلام را جمعآوری کرده است، این کار خیلی مهمی است. هیچ بعید نیست که سیّد رضی رضوان الله علیه از نوشتۀ ایشان استفاده کرده باشد. از سوی دیگر ایشان به دلیل شخصیّت جهادیشان با حال اختفاء و فرار به ری آمده بودند. شیخ نجاشی میگویند: «هارباً من السلطان» ایشان از دست خلیفۀ عباسی از عراق و حجاز گریخت و به ری آمد. چون ری مرکز و محل تجمّع شیعیان بود. ایشان اینجا را مأمن خوبی برای خودشان یافتهاند. شیعه و محدّث زیاد بودند، هم در مدینه و هم در عراق، امّا همۀ اینها مجبور نبودند از دست خلیفه بگریزند. این مبارز بودن ایشان را نشان میدهد. مشخّص میشود ایشان اهل نشر معارف امامت بوده به خصوص در دوران امامت حضرت جواد و حضرت هادی علیهما السلام که ایشان حداقل راوی این دو امام است.
دوران عجیبی بوده است. دوران اختناق شدید نسبت به ائمه علیهم السلام و در عین حال دوران نشاط عجیب شیعه در سراسر دنیای اسلام، این چیز مهمی است که در هیچ زمانی از دوران زندگی ائمه علیهم السلام شیعیان، این همه فعّالیت، نشاط، تحرّک، سازماندهی و گسترش در دنیای اسلام نداشتهاند که در دوران این سه امام یعنی: حضرت جواد، حضرت هادی و حضرت عسکری علیهم السلام داشتهاند و این در حالی است که این سه امام خودشان در مدینه و بغداد و سامراء زیر نظر و تحت فشارهای خیلی شدید قرار داشتهاند.
معلوم میشود در آن دوران این بزرگوار شخصیّت مهم و فعّالی بوده که مورد توجّه خلیفه قرار گرفته و تحت تعقیب بوده و به ری گریخته است.
بنابراین هم شخصیت جهادی است، هم شخصیّت علمی است و هم محدّث است و حداقل از امام جواد و امام هادی علیهما السلام روایت نقل کرده است البته شاید از حضرت رضا سلام الله علیه هم روایت نقل کرده باشد لیکن طبقۀ مرحوم عبدالعظیم این را نمیرساند چون ایشان جزو کسانی بودند که راوی از «حسن بن محبوب» و «ابن ابی عمیر» و امثال اینها بودند. اینها محدّثین و روات حضرت رضا علیه السلام هستند و شاگردان اینها غالباً دوران حضرت رضا علیه السلام را درک نکردند. بنابراین بر اساس طبقهبندیای که مرحوم آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه کرده است، ایشان یا از احداث طبقۀ ششم است یا از پیران و بزرگان اکابر طبقۀ هفتم محسوب میشود.
فاصلۀ ایشان با کلینی دو واسطه است. البته نمیدانم نقل کلینی از ایشان از چه طریقی است اما چون «سهل بن زیاد» و «برقی» از او روایت میکند، قاعدتاً باید دو واسطه با کلینی داشته باشد. علی ایّ حالٍ جناب عبدالعظیم مرد بسیار بزرگی است. مردم مقامات علمی این بزرگوار را نمیدانند. به نظرم میآید یک وقت جناب آقای ریشهری احادیث این بزرگوار را استخراج کرده بودند و شما مثل این که روی آن دیوار، همهاش را نوشتید، این خیلی کمک میکند به این که مردم از مقام محدّثی ایشان آگاه باشند.
تجلیل از جناب عبدالعظیم، تجلیل از علم، جهاد، زهد و تقواست. ایشان صائمالنهار و قائماللیل بودهاند. در حالات ایشان نوشتهاند در مدتی که در ری زندگی میکردند، همۀ روزها را روزه میگرفتند و همۀ شبها را مشغول عبادت بودند، اینها حقاً و انصافاً چیزهای خیلی مهمی است.
در فضیلت ایشان روایات معروفی وارد شده است. حضرت هادی علیه السلام به یکی از اهالی ری که از زیارت امام حسین علیه السلام میآمد، فرمودند: «اگر میرفتی عبدالعظیم را زیارت میکردی، ثوابی که از زیارت امام حسین علیه السلام به تو دادهاند، همین را به تو میدادند». ما در جوار جناب عبد العظیم زندگی میکنیم، شوق کربلا هم داریم اما کمتر توفیق پیدا میکنیم به زیارت این بزرگوار برویم.
آن چه دربارۀ ایشان نوشته و منتشر میشود، باید در جهت ترسیم شخصیّت والای این مرد بزرگ متمرکز شود. ایشان هم امامزادۀ عالی مقام است، هم محدّث و راوی است. ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه الصلوة و السلام میرسند و نَسَبشان هم نَسَب خوبی است. یکی از کتابهایی که فرستادید و تورّق کردم، دیدم دربارۀ جدّ سوم ایشان که «حسن بن زید بن حسن» باشد، شرحی ذکر کرده که البته فرصت نکردم نگاه کنم. معلوم میشود اجداد ایشان هم (عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن مجتبی) کاملاً شناخته شده و شخصیّتهای بزرگ و برجستهای بودند.
امیدواریم إن شاء الله خداوند به شما توفیق دهد تا هم این کنگره را خوب برگزار کنید و چهرۀ این بزرگوار را خوب معرفی کنید و هم إن شاء الله شخصیّتهای بعدی را که نوبتشان خواهد رسید: «شیخ کلینی»، «شیخ صدوق»، «علی بن بابویه» و دیگر بزرگان ری که انصافاً شخصیّتهای برجستهای از این سرزمین برخاستهاند، معرفی کنید و کمکی بشود به معرفت و اطلاعات ما از این بزرگواران.
ایشان در جای دیگری فرمودند: درباره جناب "عبدالعظیم الحسنی" که من فقط به عنوان عرض ارادت به این بزرگوار لازم میدانم، در این سخنرانی مطرح بکنم. چون ما در زیر سایهی این بزرگوار و در کنار این بقعهی مقدس قرار داریم و تهران در حقیقت با همهی عظمتش منور به نور این بقعهی مبارکه است.
این بزرگوار هم از لحاظ معنوی و هم از لحاظ علمی دارای مقام برجستهای بوده است. این برای مردمی که در اینجا بخصوص زندگی می کنند، حایز اهمیت است. از جنبهی علمی "عبدالعظیم حسنی" (رضوان الله و سلام الله علیه) یک محدث بزرگ و یک مولف بزرگ است.
یعنی اول کسی شاید؛ (تا آنجایی که برای ما تا کنون روشن و محرز است) اول کسی که خطب "امیرالمومنین" را گردآوری کرده است در یک کتاب، جناب "عبدالعظیم حسنی" است.
یعنی صد و پنجاه سال تقریبا قبل از تالیف نهج البلاغه بوسیلهی "سید رضی" این بزرگوار یک "نهج البلاغه"ای متشکل از خطب امیرالمومنین(ع) تالیف کرده است که این مقام علمی این بزرگوار را در امر دین روشن میکند.
درباره مقام معنوی این بزرگوار هم دو روایت هست از "امام هادی" (علیه الصلات و السلام) که یکی از اونها همین روایت معروف است؛ کسی از اهل "ری" خدمت امام هادی (علیه الصلات و السلام) رسید و عرض کرد که: «من زیارت "حسینابنعلی" رفته بودم به کربلا». حضرت فرمودند که: «اگرعبدالظیم را در ری زیارت بکنی، مثل اینست که "ابی عبدالله الحسین" (علیه السلام) را در کربلا زیارت کرده باشی.»
این یک روایت که نشان میدهد مقام معنوی حضرت "عبدالعظیم" را. و آن روز "امام هادی" (علیه السلام) میخواستند این مشعل در این نقطه از ایران بدرخشد. بیخود تعریف نمیکردند.
میخواستند که آحاد ملت مسلمان در این نقطهی عالم بوسیلهی نور این مشعل که آن روز از دنیا هم رفته بود و دیگر خطری او را تهدید نمی کرد، انوار ولایت اهل بیت در فضا، دلها را روشن بکند. این یک روایت.
یک روایت دیگر باز از حضرت هادی(ع) است، که هم جنبهی علمی عبدالعظیم و هم جنبهی معنوی آن بزرگوار را نشان می دهد. کسی خدمت "امام هادی" میرسد، حضرت میفرمایند «تو در کجا هستی؟» میگوید: «در ری». میفرمایند: «هر مشکلی در امر دین داشته باشی، میتوانی از عبدالعظیمابن عبداللهالحسنی بپرسی». یعنی او را به شیعیان به عنوان یک مرجع علم دین معرفی میکنند. بعد در همین روایت هست که حضرت فرمودند: «سلام من را هم به او برسان».
**روایاتی از حضرت عبدالعظیم (ع) ؛حضرت عبدالعظيم (ع) به عنوان يكي از محدثين مشهور، روايات متعددي را از معصومين(ع) نقل نموده است.
حضرت عبدالعظيم (ع) با چند واسطه از قول اسباط گويد : در خدمت حضرت امام صادق (ع) بودم . مردي از وي درباره آيه شريفه ( ان في ذالك لايات للمتوسّمين ..و انها لبسبيل مقيم ) سوال مي كرد ، راوي گفت: حضرت بدو فرمودند : مقصود از متوسّمين ما هستيم و سبيل مقيم نيز راهي است كه ما آن را بپا داشته ايم ، يعني بايد از طريق ما بروند تا به سر منزل مقصود برسند .
حضرت عبدالعظيم (ع) از امام رضا (ع) روايت کرده که آن جناب فرمود: سلام مرا به دوستانم برسان و به آنها بگو در دلهاي خود از براي شيطان راهي باز نکنند و آنها را امر کن به راستگوئي در گفتار و ادای امانت و اين عمل آنها موجب نزديکي به من مي شود.
حضرت عبدالعظيم حسني (ع) از حضرت جواد (ع) ، ايشان از پدرش و او از جدّش روايت کرده که فرمود : از حضرت صادق (ع) شنيدم مي فرمود : سرپيچي از فرمان و دستورات پدر و مادر از گناهان بزرگ است زيرا خداوند ( عاق) را ستمگر و بدبخت معرفي فرموده و او را به سخت ترين عذابها وعده داده است.
حضرت عبدالعظيم حسني (ع) فرمود : به حضرت جواد (ع) عرض کردم ، از پدرانت براي من حديثي روايت فرما ، حضرت فرمود ، پدرم از جدش و او از پدرانش از حضرت امير المومنين (ع) روايت کرده که فرمود : شما هرگز نمي توانيد مردم را بوسيله ثروت و مالي که در دست داريد به خود متوجّه سازيد ، بلکه آنان را بوسيله اخلاق و روش صحيح به خود نزديک کنيد. گويد عرض نمودم بيشتر بيان نمائيد ، فرمودند : بد توشه اي است براي روز قيامت دشمني کردن با بندگان خدا....
حضرت عبدالعظيم حسني (ع) فرمود ، از حضرت ابوالحسن هادي (ع) شنيدم مي فرمود : مقصود از (رحيم) از رحمت و آمرزش دور شدن ، و از درگاه خداوند رانده شدن ميباشد (و او شيطان است) و هيچ مؤمني او را به ياد نمي آورد مگر با لعن و نفرت.
حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) از حضرت امام جواد (ع) و او از پدرانش علیهم السّلام و آنها از حضرت امام سجّاد (ع) روایت فرمودند که : روزی سلمان فارسی ، ابوذر غفاری را به خانۀ خود میهمان کرد و از میان انبان ( کیسه ) ، تکّه نان ِخشکی بیرون کشید و قدری آب بر آن پاشید. ابوذر گفت : چقدر خوب می شد که همراهِ نان ، قدری نمک هم بود !سلمان برخاست و رفت و ظرف آب خود را گرو گذاشت و مقداری نمک تهیّه کرد و آن را در مقابل ابوذر گذارد ، ابوذر از آن نمک به آن نان می پاشید و میل می کرد و می گفت : خداوند را سپاسگزارم که ما را تا این اندازه قناعت روزی فرموده : سلمان گفت : « اگر قناعت در کار بود ، ظرف آب به گِرو نمی رفت » .
حضرت عبدالعظیم (ع) می فرماید : روزی به خدمت حضرت امام محمد تقی (ع) رسیدم و این گفتار دلنشین را از امام شنیدم که فرمود : ملاقاه الاخوان نشره و تلقیح للعقل و ان کان نظرا قلیلا دیدار دوستان آرامش و سلامت عقل را در پی دارد ، اگر چه دیداری کوتاه باشد .
**وفات يا شهادت؟ ؛معروف و مشهور بين علما اين است كه آن حضرت، در ري بيمار شد و در اثر بيماري رحلت كرد و برخي را عقيده بر اين است كه آن حضرت را عوامل معتز بالله به شهادت رسانده اند. (التذكره العطيه، ص 217 به بعد، زندگاني حضرت عبدالعظيم(ع)، محمد رازي، ص 96 به بعد به طور مفصل و امامزادگان معتبر ايران، سيد عزيزاله امامت، ص 13 به بعد).
عرضه اعتقادات بر امام هادي(ع): يكي از كارهاي برجسته حضرت عبدالعظيم حسني اين است كه اعتقادات ديني خود را به امام عصر خود عرضه كرد و امام هم اعتقادات او را تأييد كرد. عبدالعظيم حسني مي گويد: «خدمت سرورم امام هادي رسيدم، وقتي كه چشم آن حضرت به من افتاد فرمود: اي اباالقاسم خوش آمدي، تو به حقيقت شيعه ما هستي. به آن حضرت عرض كردم: مي خواهم دين خودم را بر شما عرضه كنم و اگر مورد پسند شما باشد تا روز قيامت بر آن پايدار بمانم. امام هادي(ع) فرمود: اي اباالقاسم بگو و من چنين گفتم: «خداوند يگانه است، مانند ندارد، نه مي توان عقل را از شناختن او تعطيل كرد و نه مي توان او را به مخلوقات تشبيه كرد. خداوند نه جسم است، نه صورت است، نه عرض است و نه جوهر است؛ بلكه او اجسام را جسم كرده، صورت ها را صورت كرده، اعراض و جواهر را آفريده و رب همه چيز، مالك همه چيز، آفريدگار همه و ايجادكننده همه چيز است.
من گواهي مي دهم كه حضرت محمد(ص) عبد و پيامبر او، خاتم پيامبران است و پس از او پيامبري نمي آيد و امام و جانشين و ولي امر پس از او حضرت علي(ع)، امام حسن، امام حسين، امام زين العابدين، امام باقر، امام صادق، امام موسي بن جعفر، امام رضا، امام جواد است و اكنون امام و خليفه و ولي امر شما هستيد. امام هادي(ع) به من فرمود: و پس از من امام و جانشين پيامبر و ولي امر پسرم حسن است و پس از او پسرش قائم آل محمد است و مردم در مورد او به حيرت خواهند افتاد. گفتم چطور مگر؟ فرمود: شخص او را نخواهند ديد و ذكر نام او حلال نخواهد بود تا روزي كه از پرده غيبت بيرون بيايد و كره زمين را پر از عدل و داد بكند. پس از آنكه پر از ظلم و جور است. عرض كردم: همه اينها مورد قبول من است. پس از آن گفتم: ولي آنان ولي خداست، دشمن آنان دشمن خداست، اطاعت آنان اطاعت خداست و معصيت آنان معصيت خداست. من گواهي مي دهم كه معراج حق است، سؤال قبر حق است، بهشت حق است، آتش حق است، صراط حق است، ميزان حق است، و روز قيامت بدون ترديد خواهد آمد و خداوند مرده ها را زنده مي كند. و من گواهي مي دهم كه پس از ولايت، فرايض واجب عبارتند از: نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر.
امام هادي(ع) فرمود: اي اباالقاسم! به خدا سوگند ديني كه خداوند براي بندگان خود پسنديده همين است و تو بر آن پايدار بمان و خداوند تو را در دنيا و آخرت ثابت قدم نگهدارد. (بحارالانوار، ج 3، ص 268، چاپ ايران، حديث سوم، باب ادني ما يجزي من المعرفه به نقل از توحيد شيخ صدوق عليه الرحمه).
حضرت عبدالعظيم حسني در اوايل سال 200 هجري قمري به دنيا آمد و در سال 250 از مدينه به سامرا رفت و پس از آن به ايران آمد و در سال 252 تا 255 در ري وفات يافت.(امامزادگان معتبر ايران، ص 13 به بعد).
انتهای پیام/