به گزارش خبرنگار
حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مستند «ناپدید» به کارگردانی فرحناز شریفی و تهیهکنندگی احسان رسول اف است که در جشنواره سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد و در این راستا گفتگویی راجع به برخی جزئیات ساخت این اثر با کارگردان انجام دادیم.
س: حرف اصلی مستند شما چیست؟ ج: واقعيتش اين است كه ترجيح ميدهم تا قبل از ديده شدن فيلم، درباره اين موضوع حرفی نزنم و اصولا هميشه علاقهمندم بدانم تفسير مخاطب فيلم از فيلم چيست.
س: به عنوان کارگردان، به نظر شما «ناپدید» چه مولفه هایی دارد که می تواند در جذب مخاطب موفق باشد؟ ج: جذب مخاطب برای من مهم است. البته الان داريم درباره سينمای مستند و مخاطب اين نوع از سينما حرف میزنيم كه گمان میكنم مخاطب پرحوصله تری نسبت به انواعی از سينمای داستانی است. اما به هر حال من بدون اينكه قصد جذب يا دفع مخاطب را داشته باشم، هميشه سراغ نوعی از فيلمسازی رفتم كه به خودم و سلايق خودم نزديك بوده. فيلم «ناپديد» هم به نظرم مخاطب خودش را خواهد داشت. اصولا من به داستان گفتن و شنيدن علاقه دارم و در اين فيلم هم سعي كردم داستان يا داستانك هايي تعريف كنم. ضمن اينكه فضا سازی برای من به اندازه داستانگويی مهم است. ايجاد يك اتمسفر خوب در فيلم ذهن مخاطب را هم فعال میكند تا خودش هم به داستانها بال و پر بدهد!
س: آیا از روایت خاصی در بیان قصه این مستند استفاده کردید؟ ج: روايت در اين فيلم يك روايت خطي نيست. اما خاص بودنش را نمیدانم. برای خود من تجربه جذاب و چالش برانگيزی بود، در هنگام ساخت فيلم. داستان، داستان آدم هاست. گم شدن ها ، گم كردن ها، از دست دادن ها، به دست آوردن ها.
س: آیا قصه این فیلم دغدغه شخصی شما بود یا طرح و قصه ای سفارشی را جلوی دوربین بردید؟ ج: تا نتوانم با موضوعي ارتباط برقرار كنم و آن را به فضای شخصی و ذهنی خودم نبرم و تاثيری از زيستههای خودم و كسی كه اسمش فرحناز شريفی است، در فيلم نگذارم؛ كار سفارشی را هم قبول نمیكنم. اين قانون را برای فيلم هايی كه فقط تدوين میكنم هم دارم، نه فقط براي فيلم هايي كه كارگردانی میكنم. پس برای من كار سفارشی معنی ندارد. فيلمی كه ميسازم يا فيلم من هست يا هرگز ساخته نخواهد شد. تم اين فيلم هم سال هاست كه دغدغه من است و شايد تا سالهای بعد هم باشد. نمیدانم.
س: تا چه حد جای چنین سوژه هایی در سینمای مستند خالی است؟ ج: جای هیچ سوژهای با توجه به شرایط كشوری كه در آن زندگی میكنیم، در سینمای مستند ما خالی نیست. جای تفكر و ساختار و روایت جذاب و متفاوت و خلاقانه در سینمای مستند ما خالیست.
س: چرا مستندسازان نسبت به فیلمسازان سینمایی در بیان قصه و ساخت فیلم جسورترند؟
ج: لزوما اینطور نیست. شاید چون به نظر میرسد سینمای مستند، مخاطب را مستقیما با واقعیت محض و بدون تخیل و دستكاری روبرو میكند، به نظر جسورتر میرسد. فیلمساز جسور، بستر اجتماعی امنی لازم دارد تا بتواند تجربه كند، حرف بزند، انتقاد كند. به شخصه، برای من سینما، سینماست. تفاوت سینمای مستند و داستانی برایم مهم نیست. تركیب چیزها با هم جذاب تر است. اصلا اگر این عنوان ها و ژانرها و چارچوب ها دست و پاگیر نشوند، خیلی بهتر است. مهم این است كه در مواجهه با یك فیلم، حالمان چطور است؟ چه فیلمی ببینیم یا بسازیم كه بشود در آن غوطه خورد و غرق شد؟ اجازه بدهیم فیلمساز یكی دوساعت ما را به اعماق ببرد، یا به آسمان ببرد، به جایی كه دور است و بعد دوباره ما را به دنیای روزمره مان برگرداند و رهایمان كند در نزدیكی خودمان، که حتما در آن نزدیکی اتفاقی در ما افتاده؛ هرچند جزئی.