•چرا حرفه فیلمسازی را انتخاب کردید؟
فیلم سازی، کارگردان شدن و بازیگری برای عده زیادی از مردم جذاب هستند، من هم اول از روی چشم و هم چشمی در سن شانزده سالگی سینما را شروع کردم و بعد آلوده اش شدم. در هفده سالگی به انجمن سینمای جوان رفتم و بعد هم در دانشگاه سوره کارگردانی خواندم. در طول این دوران هشت فیلم کوتاه ساختم که خوشبختانه در عرصه ملی و بین المللی خوب دیده شد و باعث شد که به طور جدی به ساختن اولین فیلم سینمایی ام فکر کنم.
فیلم بلند ساختن، تفاوت های زیادی با فیلم کوتاه دارد و من حدود چهار تا پنج سال با خودم خلوت کرده و فکر کردم چه چیزی بسازم که هم دغدغه خودم باشد و هم در صنعت سینما با شکست مواجه نشود، تئوری های فیلم نامه نویسی را می خواندم و ساختار و عناصر نگارش فیلمنامه بلند را مطالعه می کردم و کاملا آگاهانه دوست داشتم که داستان فیلم اولم ساختاری ارسطوی و کلاسیک داشته باشد و به معنای واقعی قهرمان در آن وجود داشته باشد. حال باید منتظر ماند و دید که فیلم چه قدر میتواند در ارتباط با مخاطب موفق باشد.
•به این فکر نکردید که هیچ گاه نتوانید فیلم اول خود را بسازید؟
به ساخته نشدنش فکر نمی کردم چون فیلم ساختن در کشور ما سهل و ممتنع است ولی همه نگران این هستند که با توجه به وقتی که گذاشتهاند نتیجه مطلوبی بدست آورند.
بیست و شش تهیه کننده به فیلم کوپال نه گفتند و بازیگران زیادی هم به دفترمان آمدند که فیلم نامه را دوست داشتند ولی تا می دیدند که دستمزد واقعی خود را نمیگیرند و 2 ماه هم باید خارج از تهران باشند، از بازی کردن در آن سر باز می زدند.
• فکر می کنید، چه قدر از فیلم کوپال استقبال شود؟
امیدوارم مردم فیلم را دوست داشته باشند، چون این فیلم لحن و زبان متفاوتی دارد.
• فکر می کنید که فیلم در چه بخش هایی کاندیدا جایزه شود؟
هیات داوران با توجه به اهداف جشنواره و دیدگاه و جهانبینی خودشان دست به انتخاب می زنند. امسال نیز تعداد فیلم اولی های حاضر در جشنواره زیاد است و باید دید که این فیلم ها در میان آثار پیشکسوتان به چه شکل قضاوت خواهند شد. در مورد کاندیدا شدن کوپال فقط امیدوارم که طراحی صحنهی محمد اکبری، بازی لوون هفتوان، فیلمبرداری مجید گرجیان، موسیقی بابک میرزاخانی و صداگذاری حسین قورچیان دیده شوند چون تمام این افرد زحمت بسیار زیادی کشیده اند.
•سختی های ساختن این فیلم چه بود؟
بزرگ ترین سختی جذب تهیه کننده و سرمایه گذار بود، چون هر کس که فیلم نامه را می خواند، از این که فیلم رویکرد رئالیستی ندارد، می ترسید، از طرفی هم می توان گفت که حق داشتند چون خیلی نمی توانند به قصه های متفاوت فیلمسازان اول اعتماد کنند.من دست آخر هم سرمایه گذار پیدا نکردم و با گرفتن وام های سنگین و مشارکت دوستانم موفق به ساخت آن شدم.
سختی دیگر کار ما وجود بازیگر سگ در فیلم بود که ایفاگر یکی از نقش های اصلی فیلم است. ما متاسفانه در زمان پیش تولید هم تمرینات زیادی با لوون هفتوان وشارون (بازیگر حیوان فیلم) نتوانستیم داشته باشیم ولی خوشبختانه سختیها به مرور زمان کم شد و امیدواریم که تماشاچیان از نتیجهی کار لذت ببرند.
•چه شد که به سراغ ساختن این فیلم رفتید؟
من ابتدا فیلمنامه دیگری به نام «ژاوی» داشتم که خیلی فضای اجتماعی و رئالیستی داشت و فقط لحن و اجرای گروتسکی داشت. هر تهیهکنندهای که فیلم نامه را می خواند دوست داشت ولی می گفت که خیلی شبیه به نمونههاییست که اخیرا در سینمای کشورمان ساخته می شود و همه از من می خواستند که به سراغ دنیای فیلمهای کوتاه خود بروم و آن گونه فیلمنامهام را بنویسم، که دست آخر هم همین تصمیم را گرفتم ولی باز هم موفق به پیدا کردن تهیهکنندهی حرفه ای نشدم، چرا که این بار مرا متهم به این کردند که فضای کارت بیش از حد خاص است و نمی تواند شانس ارتباط با مردم را داشته باشد.
•چه احساسی در زمان اکران فیلم دارید؟
طبیعتا همه حتی فیلمسازان پیشکسوت نگران هستند به خصوص نگران واکنش کسانی که فیلم را در برج میلاد تماشا می کنند.
•فکر می کنید، این فیلم چه چیزی را به سینمای ایران اضافه می کند؟
دوست ندارم انتظارها را از فیلمم بالا ببرم، چرا که واقعا امکاناتی که ما در اختیار داشتیم بسیار محدود بود. ولی خوشحالم که علیرغم این کاستیها به زبان و لحنی که مدنظرمان بود دست پیدا کردیم. به نظرم فیلم ما نشان می دهد که باید شهامت داشته باشیم و خود واقعیمان را روی پرده بیاوریم و امیدوار باشیم که میتوانیم آن را با دیگران به اشتراک بگذاریم. این شاید چیزی باشد که به سینمایمان اضافه می کند.
•آینده کاری خود را چطور می بینید؟
علیرغم اینکه فیلم اولم با یک پروانه ویدئویی ساخته شد و الان هم در بخش مسابقه است، ولی من همچنان نگران ساخت فیلم دوم و ادامهی راه هستم. واقعیت تلخ این است که هیچ تضمینی برای آینده کاری هیچکداممان نیست و ساخت فیلم دوم و سوم به مراتب از ساخت فیلم اول سخت تر است. ما تنها چیزی که این روزها داریم، فقط امید است نه چیزی دیگر.
گفتگو از ملیکا نصیری
انتهای پیام/