به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، حضور «ترزا می»، نخست وزیر انگلیس در اجلاس اخیر شورای همکاری خلیج فارس (7 دسامبر) به خصوص در پرتو سستی روابط بین ریاض و واشنگتن، در حالی شک و شبهاتی درباره این حضور ایجاد کرده بود که از یک سو، افشاگری های جدید ویکی لیکس تاکید می کند، نباید از این حضور چندان متعجب شد و از سوی دیگر، گذر زمان، در کنار رصد تحولات منطقه ای و یافتن ارتباط بین آنها، دلایل این حضور و اهداف پشت پرده آن را هر روز بیش از گذشته آشکار می کند.
شیوخ عرب، مزدوران استعمار پیر اسناد جدید افشا شده توسط پایگاه «ویکی لیکس» نشان می دهد، موضوعات مطرح شده در نشست سالیانه سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس با دستور مستقیم دولت انگلیس مشخص می شود. به این ترتیب، نشست های شورای همکاری خلیج فارس با هماهنگی کامل با انگلیس برگزار شده و دبیرخانه شورای مذکور در ریاض، موضوعات مطرح در نشست سالیانه سران این شورا، را سفیر انگلیس در عربستان هماهنگ می کند.
بنابراین، سی و هفتمین نشست سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز از این امر مستثنی نبوده و بنابر جدول اعمال تدوین شده توسط انگلیس ملزم به پرداختن به موضوعاتی مرتبط با امنیت، دفاع و روابط تجاری میان لندن و کشورهای منطقه بود. انتشار این اسناد درحالی از هماهنگی شیوخ عرب با استعمار پیر پرده بر می داشت که این کشورها پیشینه تاریخی کهنی از مزدوری و هماهنگی های گسترده با انگلیس در پرونده دارند.
مقابله با نفوذ ايران از تهران تا مديترانه دستور كار نشست اخیر شورای همکاری، رويارويي با نفوذ ايران در شرق مديترانه بود كه «ترزا مي» آن را مقابله با «ايجاد هلال نفوذ ايران از تهران تا مديترانه» ناميده بود. انگليسي ها وقتي در سال 1971 از منطقه خارج شده و آن را به آمريكایی ها سپردند، خروج اشان را «خروج از شرق مديترانه» نامیدند و حال كه به دنبال بازگشت به منطقه هستند، از مقابله با نفوذ ايران در شرق مديترانه سخن گفته و تأكيد مي كنند، كاستن از «نفوذ بدخيم ايران در خاورميانه براي بريتانيا یک اولويت است»، لذا بی پروا و آشکارا حمایت خود از شیوخ مرتجع عرب براي مقابله با ايران جهت آنچه آن را «تلاش ایران برای تشکیل هلال نفوذ از تهران تا مديترانه» خوانده اند، را اعلام می کنند.
به همین منظور «ترزا می» به محض ورود به بحرین از پایگاه دریایی «خلیفه بن سلمان» بازدید کرده و در سخنانی خطاب به نظامیان انگلیسی مستقر در این پایگاه یادآور می شود که یک سوم ذخایر نفت و 15 درصد صادرات گاز جهان در منطقه خاورمیانه است و حمایت از فعالیت های تجاری و بازرگانی دریایی این منطقه جهت تثبیت بازار انرژی اهمیت بسیاری دارد تا پس از آن و طی نشست شورای همکاری از آمادگی لندن برای همکاری با شیوخ منطقه جهت مقابله با ایران در سوریه، یمن و خلیج فارس و سرمایه گذاری میلیارد دلار برای تامین امنیت منطقه سخن گوید.
جدایی از جمع رفقا و جاه طلبی اگرچه اسناد ویکی لیکس افشا می کنند که انگلیس طی سال های گذشته همواره دستور کار نشست های شورای همکاری را معین و مشخص کرده، اما سوال این است که چه چیز انگلیس را به ظهور آشکار در صحنه ترغیب کرده است. در پاسخ به این سوال دوعامل در ابتدای امر خود را نمایان می سازد که اولین آن جدایی از اتحادیه اروپاست.
انگلیس دیگر عضو رسمی اتحادیه اروپا نیست و این یکی از دلایل حضور ترزا می در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس می تواند باشد. پس از برگزاری رفراندوم خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، کارشناسان درباره رویکرد سیاست خارجی و اقتصادی انگلیس پس از جدایی از این اتحادیه دو سناریو مطرح کردند:
- سناریو اول از ادامه همکاری با همسایگان و تمرکز بر داخل سخن می گفت
- درحالی که سناریو دوم، بر بازگشت انگلیس به صحنه بین المللی تاکید می کرد.
براساس این سناریو انگلیس تلاش خواهد کرد، همچون انگلیس دهه 50 با سیاست های توسعه طلبانه جدیدی به صحنه بین المللی باز گردد.
در این بین «خلیج فارس» نقطه شروع و استارت انگلیس برای طی کردن پروسه بازگشت با قدرت به صحنه بین المللی و ایفای نقش در آن است، منطقه ای که برای این کشور چندان ناشناخته و ناآشنا نبوده و در زمان اوج استعمار خود که بر بازارهای هند و آسیای مرکزی سیطره داشت، نفوذ و تسلط بر این منطقه را نیز تجربه کرده است.
اقدام اخیر نخست وزیر انگلیس مبنی بر حضور در نشست شورای همکاری و اظهارات وی درباره اهمیت خلیج فارس، مرتبط کردن «امنيت شوراي همكاري خليج فارس به امنيت انگليس» و تلاش برای تقویت و افزایش حضور نظامی در بحرین، همه و همه مقدمه ایست که با تکیه بر آن، این کشور به دنبال ایفای نقش پر رنگ تر در بحران های منطقه ای همچون عراق و سوریه و یمن، در پوشش مبارزه با داعش است؛ رویکردی که از سال 1999 به شکل نامحسوس و زیر پوستی با مداخله در «کوزوو» آغاز و در سال 2001 با حضور در افغانستان و پس از آن در سال 2003 حضور عراق ادامه یافت و در سال 2011 در لیبی بسیار پر رنگ تر خود را نمایان ساخت تا در سایه افول قدرت جهانی آمریکا و سیطره یانکی ها بر منطقه؛ «تونی بلر»، نخست وزیر وقت انگلیس در قالب دکترین جامعه بین المللی و دیوید کامرون، وزیر خارجه اش در قالب لیبرالیسم محافظه کار آن را توجیه کنند.
پیامدهای بازگشت انگلیس به منطقه رویکرد جدید دولت انگلیس مبنی بر بازگشت با قدرت به منطقه بحران خیز خلیج فارس، پیامدهای بی شمار و متعددی در سطوح و حوزه های مختلف دارد که مهمترین و تاثیرگذارترین افزایش صف بندی های منطقه ای، تشدید رقابت های تسلیحاتی میان کشورهای عضو شورای همکاری، پیچیده تر شدن معمای امنیتی منطقه و کاهش انگیزه های همکاری در میان کشورهای منطقه به پایین ترین سطح خواهد بود.
اولین پیامد این شرایط افزایش بیش از بیش شکاف بین کشورهای منطقه است تا سوق یافتن به سمت امنیت وارداتی و جهت داده شده خارجی دومین و به تبع آن تشدید ناامنی و گسترش دامنه بی ثباتی و عدم استقرار سومین و در ادامه تشدید رقابت برای خریدهای تسلیحاتی از غرب چهارمین پیامد، از سلسله پیامدهای لامتناهی این حضور مجدد انگلیسی در خلیج فارس باشد.
مثلث امنیت - جریان انرژی – تنگه هرمز تردید نیست، یکی از اهداف بازگشت انگلیس به منطقه دغدغه این کشور در خصوص «امنیت جریان انرژی» است. انگلیسی ها بر این باورند، نیاز به تامین و حفظ امنیت دریایی در آب های خلیج فارس، تنگه هرمز و اقیانوس هند بازگشت با قدرت این کشور به منطقه را ضرورت می سازد.
انگلیس در سال 2012 بیش از چهارصد میلیون پوند نفت خام از خاورمیانه وارد کرد. در همین سال، بیش از 97 درصد از در حدود 30 درصد گاز طبیعی وارداتی انگلیس از قطر و مصر وارد شد. اکنون قطر به مهم ترین تأمین کننده گاز طبیعی انگلیس تبدیل شده و با افزایش تقاضای انرژی در انگلیس در دهه آینده اهمیت قطر به عنوان شریک انگلیس در صادرات گاز بیش از پیش افزایش می یابد.
اما انگلیسی ها هیچ گاه نمی توانند، قدرت و توان جمهوری اسلامی ایران در بستن تنگه هرمز، مهمترین آبراه بین المللی و شاهراه انرژی جهانی را نادیده بگیرند. به همین دلیل این کشور در کنار شیوخ عرب حوزه خلیج فارس همواره به دنبال جایگزینی برای دور زدن تنگه هرمز بوده که تمام آنها تاکنون با شکست مواجه شده اند.
گزینه بندر فجیره پانزدهم سپتامبر سال گذشته کشور امارات اسکله جدید خود در خارج از خلیج فارس را راه اندازی کرد، این اسکله که در بندر فجیره قرار دارد، با هدف پهلوگیری نفتکش های غول پیکر و صادرات نفت و فرآورده های آن راه اندازی شد. تا قبل از راه اندازی این اسکله صادرات امارات از تنگه هزمر و در داخل خلیج فارس صورت می گرفت، اما امارات و عربستان از سال های گذشته با حمایت آمریکا و کشورهای غربی از جمله انگلیس به دنبال آن بودند تا بتوانند شرایط استراتژیک خلیج فارس را دور زده، با توسعه پایانه صادراتی خود در غرب از اهمیت استراتژیک خلیج فارس و تنگه هرمز بکاهند.
به همین منظور سرمایه گذاری روی بندر فجیره از دو دهه گذشته جهت احداث و راه اندازی اسکله نفتی در راستای به وجود آوردن ساختار جدیدی برای صادراتی امارات و عربستان آغاز شد و این اسکله در حالی راه اندازی شد که ایران در زمینه صادرات و اسکله دارای زیرساخت ها و تجهیزات مناسب تری است و این موجب می شود، اسکله فجیره توان رقابت با بنادر ایران را نداشته باشد.
احداث کانال سلمان همچنین سعودی ها درحالی تلاش دارند، طرح احداث کانال موسوم به «سلمان» را از مرزهای شمالی این کشور تا دریای عرب که به عنوان جایگزینی برای تنگه هرمز اجرا کنند که با مشکلات عدیده ای روبرو هستند. بدون ورود به جزئیات این کانال یادآور می شویم، مهمترین موانع پیش روی اجرای آن بحران یمن است، اگر این بحران حل نشود، عربستان مجبور به استفاده از یکی از مسیرهای فرعی و گذراندن این کانال از خاک عمان برای دسترسی به دریای عرب خواهد بود.
افزون بر اینکه اجرای طرح کانال سلمان مستلزم همکاری کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است که دستیابی به این همکاری کار آسانی نیست، به خصوص اینکه بسیاری از طرح های مشترک این کشورها قبلا شکست خورده و به جایی نرسیده است.
صرف نظر از موارد مذکور طرح احداث کانال سلمان با مشکلی به نام «زمین های ناهموار» مواجه است که در برخی نقاط به ویژه در خاک یمن یا عمان باید از مناطق مرتفعی عبور کند که ارتفاع آنها به 700 متر از سطح دریا می رسد در حالی که حداکثر ارتفاعات در عربستان فراتر از 300 متر از سطح دریا نیست.
انگلیس در یمن تجاوز نظامی عربستان علیه یمن درحالی وارد سومین سال خود می شود که طی این مدت هیچ گاه به نقش انگلیس به عنوان یکی از مهمترین بازیگران فرا منطقه ای در این بحران توجه نشده است. صرف نظر از فروش های تسلیحاتی و مشاوره های نظامی و راهبردی به سعودی ها و یا حمایت سیاسی و دیپلماتیک از ریاض به خاطر سرپوش گذاشتن بر جنایاتش علیه ملت یمن، انگلیس اهداف دیگری را در خاک یمن دنبال می کند که مهمترین آنها به دست گرفتن کنترل تنگه باب المندب و سیطره بر خلیج عدن است، چون به جرات می توان گفت، در میان کشورهای متجاوز، هیچ کشوری به اندازه انگلیس که حضور دیرینه ای در این مناطق یمن داشته، از اهمیت و جایگاه این مناطق و بازتاب سیطره بر آنها جهت احیای قدرت گذشته اش آگاه نیست.
به همین دلیل انگلیس از جمله کشورهایی است که همچنان به دنبال جدایی یمن به دو کشور یمن جنوبی و یمن شمالی است، چون به خوبی می داند، تقسیم این کشور به معنای تضعیف آن و آسان تر شدن سیطره بر باب المندب است که انگلیسی ها سودای جایگزینی آن را به جای تنگه هرمز در سر می پرورانند.
آیا باب المندب می تواند جایگرین تنگه هرمز شود در خصوص امکان جایگزینی تنگه باب المندب به جای تنگه هرمز فقط کافی است به گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل آمریکا اشاره کنیم که با مقایسه رقم جریان نفت در تنگه هرمز با کانال سوئز و باب المندب، بر اهمیت دو چندان تنگه هرمز تاکید کرده است.
طبق این گزارش، میزان جریان نفت از تنگه هرمز روزانه 16.5 میلیون بشکه است. اما از کانال سوئز با احتساب نفت منتقل شده از طریق خطوط لوله، این رقم به روزانه 4.5 میلیون بشکه و از باب المندب – با احتساب وضعیت پیش از جنگ – به روزانه 3.3 میلیون بشکه نفت بالغ می شد.
مقایسه همین سه رقم به تنهایی کافی است تا دریافت، آیا باب المندب می تواند جایگزین مناسبی برای تنگه هرمز باشد.
صرف نظر از ظرفیت میزان صادرات و حجم روزانه انتقال نفت توسط جایگزین های ارائه شده، طولانی شدن مسیر انتقال و بالا رفتن هزینه های نقل و انتقال موجب می شود، نتوان جایگزینی برای تنگه هرمز یافت.
خطر سیطره انگیسی ها بر باب المندب آنچه درباره نبود جایگزین برای تنگه هرمز عنوان شد، نباید از سوی محور مقاومت و از جمله جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفتن تحرکات و بی توجهی به اقدامات شیوخ عرب حوزه خلیج فارس و انگلیس و آمریکا در منطقه معنا شود.
چون تنگه باب المندب از جمله نقاط راهبردی و بسیار با اهمیتی است که سیطره بر آن آرزوی بسیاری از بازیگران منطقه ای مانند اسرائیل و بازیگران بین المللی همچون انگلیس است، به ویژه اگر به یاد داشته باشیم که بخش اعظم نفت و گاز مورد نیاز انگلیس از این تنگه عبور می کند و هرگونه مانعی در این مسیر منجر به قطع جریان برق در انگلیس خواهد شد. به همین دلیل است که نوزدهم آبان ماه گذشته انگلیس به طور مخفیانه پیشرفته ترین کشتی جنگی خود به نام «دارینگ» را در سواحل یمن مستقر کرد تا از مسیر تردد دریایی برابر حملات احتمالی موشکی جنبش انصار الله یمن محافظت کند.
انگلیسیها طرح خود برای تصاحب باب المندب را با نیروهای اماراتی دنبال میکنند از همین روست که امارات با حمایت انگلیس تلاش بسیار زیادی برای تصاحب عدن و تسلط بر باب المندب دارد. گرم بودن پشت آل نهیان به انگلیسیها به حدی است که برای تصاحب عدن حاضرند با سعودیها درگیر شده و اختلافات خود با آلسعود را علنی کنند.
40 درصد، 40 درصد همچنین باید توجه داشت، تنگه باب المندب اگرچه از حیث صدور نفت توان برابری و رقابت با تنگه هرمز را ندارد، با این حال در هر دو تنگه شاخص چهل درصدی را یدک می کشند. تنگه هرمز، 40 درصد تجارت نفت و تنگه باب المندب سهمی 40 درصدی از کل ترانزیت دریایی را داراست. با توجه به اینکه 90 درصد کل ترانزیت کالا در دنیا از طریق دریا انجام می گیرد، می توان به اهمیت این شاخص پی برد.
باب المندب از هرمز تنگ تر بوده و عرضی کمتر از 30 کیلومتر دارد. وضعیتی که در صورت تهدیدات نظامی، این تنگه را در زمره شکننده ترین مسیر ها قرار می دهد. هر چند به خاطر حملات ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی و همچنین دزدان دریایی، هم آرامش به طور کامل از آن رخت بربسته است.
به لحاظ تاریخی، بخش یمنی این تنگه توسط انگلیس و بخش جیبوتی توسط فرانسه مدیریت می شده است. امروز انگلیس در سواحل یمن حضور نظامی ندارد، در حالی که اخیرا آمریکایی ها در کنار فرانسویان در بخش مربوط به جیبوتی پایگاهی احداث کرده اند.
اگر ترانزیت دریایی در باب المندب مسدود شود، کشتی ها برای اتصال بین آسیا و اروپا مجبورند، از دماغه امید نیک در سواحل صخره ای آفریقای جنوبی عبور و مرور کنند. در این صورت کانال سوئز ارزش خود را از دست خواهد داد و 14 روز به طول زمان دریانوردی کشتی ها افزوده خواهد شد.
اما در وضعیت ژئواستراتژیک فعلی و رقابتی که بین محور مقاومت به رهبری ایران از یک سو با اسرائیل و شیوخ عرب و کشورهای غربی در سوی دیگر در جریان است، باید این نکته را متذکر شد که نیمی از تجارت کالای اسرائیل از باب المندب عبور می کند و به دست گرفتن کنترل این منطقه توسط انصار الله از اهمیت بسیاری برخوردار است که حداقل آن، ایران قادر خواهد بود، با اشراف بر مهمترین شاهرگ های امنیتی - اقتصادی خاورمیانه و جهان، از وزنه سیاسی به مراتب سنگین تری نسبت به شیوخ عرب برخوردار شود.
نباید اجازه تبدیل فرصت به تهدید را داد باید توجه داشت، حال که کشوری مانند انگلیس سودای بازگشت قدرتمندانه به منطقه و صحنه بین المللی را دارد، از تجارب گذشته خود در دوره استعمار نهایت بهره را جهت دستیابی به اهداف مورد نظرش خواهد برد. لذا مهمترین وظیفه ما این است که اجازه ندهیم، استعمار پیر فرصت ها را به تهدیدی علیه ایران و محور مقاومت تبدیل کند.
بی شک ایران از هم اکنون باید به فکر مقابله با طرح های اعراب مرتجع و استعمار پیر انگلیس در امر بی اهمیت کردن تنگه هرمز باشند و از این مقوله به راحتی عبور نکنند، چراکه اندک اندک نادیده گرفتن این فرصت می تواند، دشمنان را به هدف و آن را به تهدیدی برای ایران تبدیل کند که ساده ترین شکل آن مین گذاری تنگه هرمز پس از یافتن جایگزین یا جایگزین هایی برای این تنگه راهبردی است.
تنگه هرمز در شرایط فعلی فرصتی برای جمهوری اسلامی قلمداد میشود، در صورتی که کشوری قصد تجاوز به خاک کشور و یا زورگویی به ملت ایران را داشته باشد با تهدید بسته شدن تنگه هرمز روبرو خواهد شد. این درحالیست که اگر اهمیت این تنگه از بین برود، دیگر این تهدید موثر واقع نشده و این فرصت به تهدیدی برای جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد. زیرا مبادلات دریایی جمهوری اسلامی که از تنگه هرمز عبور میکنند با سنگ اندازی شیوخ خلیج فارس و آمریکاییها همراه بوده و با مشکلات ناامنی روبرو خواهند شد و اقتصاد کشورمان را تحت شعاع قرار خواهد داد.
همچنین اینجاست که پیروزی های جنبش انصار الله و کمیته های مقاومت مردمی یمن در دفع حملات ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی جهت اشغال تنگه باب المندب و حفظ کنترل آن آشکار می گردد. درباره نگرانی غرب از در دست داشتن کنترل این تنگه توسط انصار الله می توان به اظهارات یک مقام مسئول آمریکایی اشاره کرد که در مصاحبه با شبکه سی ان ان تاکید کرد، باب المندب و دریای سرخ به معنای امنیت ترابری نفت واقیانوس هاست و در صورت حضور حوثی ها در این نقطه باید اعتراف کرد که جهان از طریق یمن در حال تغییر و تحول است.
منبع:مشرق
انتهای پیام/