پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سمت فرماندهی دانشکده منصوب شد و پس از شهادت «دکتر چمران»به عنوان نماینده حضرت امام(ره) در شورای عالی دفاع خدمت کرد. پس از آن به عنوان وزیر دفاع به کابینه شهید «باهنر» راه یافت. با تلاش وی و چند تن دیگر از دوستانش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأسیس شد.
خانواده
سیدموسی نامجوی در خانوادهای متدين و از تبار ولايت به دنيا آمد. پدر او حافظ قرآن بود و با روحانيت ارتباط خوبی داشت؛ به همين دليل هميشه سيدموسی را با خود به مسجد میبرد. لذا سيدموسی هم تحت تربيت همين پدر متدين با مبانی مذهبی آشنا شد، تا جايی که در ۵ سالگی مکبر مسجد قائميه انزلی شد.
پدربزرگش فردی معتقد، متعهد و مورد اعتماد اهالی کلوير بود، که برای زنده نگهداشتن نام و ياد او، نام وی را نيز سيدموسی گذاشتند.
از همان دوران نوجوانی، پدرش که کاسب بود، برای تأمین اجناس خود به آستارا و اردبیل میرفت و در انزلی آنها را میفروخت. در یکی از این مسافرتها برای پدرش، که با روحانیت در ارتباط بود يک تصادف درست کردند، که همه سرمايهاش از دست رفت. شهید نامجوی در این دوران سخت برای خانوادهاش با تلاش و فروختن مرکبات دو سال مخارج خانواده را پرداخت کرد. بعد از دو سال پدرش توانست در مخابرات تهران برای خود کاری پیدا کند و همراه با خانواده به تهران رفتند.
دوران تحصیل
سيدموسی از ذکاوت و هوش بسيار بالايی برخوردار بود، به گونهای که وقتی خواهرش میخواست به مدرسه برود به اصرار از پدر و مادرش خواست تا او را هم به مدرسه بفرستند. اصرار صادقانه او، آنها را بر آن داشت که با مسئولين مدرسه صحبت کنند و رضايت آنها را برای حضور سيدموسی در مدرسه به صورت مستمع آزاد جلب کنند.
سيدموسی با حضورش در کلاس درس به مسئولان مدرسه نشان داد که از چه هوش و ذکاوت بالايی برخوردار است به گونهای که با پيشنهاد مسئولان خود مدرسه، برای حضور رسمی در کلاسها مواجه شد و بهعنوان شاگرد ممتاز، آن سال تحصيلی را به پايان رساند.
در سال ۱۳۳۷ بهعنوان یکی از بهترین شاگردان، دیپلم ریاضی گرفت و وارد دانشکده نقشهبرداری دانشگاه افسری امام علی (ع) گردید و با مدرک لیسانس نقشهبرداری، در سال ۱۳۴۰ از دانشکده افسری فارغالتحصیل و به درجه ستوان دومی رسید. وی عضو هيئت علمی همان دانشکده شد و خيلی زود به عنوان استاد در اين دانشگاه مشغول به تدريس شد.
چگونگی آشنایی و نزدیکی با امام خمینی(ره)
خواهر شهید نامجوی در خصوص نحوه آشنایی شهید نامجوی با امام خمینی(ره) میگوید: «پدرم مسئول تعمير مخابرات منطقه قلهک بود. يک روز به او اطلاع میدهند که تلفن فردی به نام آقای «روغنی»، که حضرت امام(ره) در منزل او به سر میبردند، اشکال پيدا کرده است. پدرم برای تعمير خط آنها به منزل آن آقا میرود و در آنجا با امام(ره)، که مرجع تقليد خودش نيز بود، روبهرو میشود. او پس از اين ماجرا هر چند روز يک بار به زيارت امام(ره) میرفت و هر بار که برمیگشت از زندگی او برای ما تعريف میکرد و عشق و علاقه درونی خود را به امام(ره) به ما منتقل میکرد. اين تعريفها در دل و جان ما هم آنچنان تأثير گذاشت که سیدموسی از پدر میخواست که او را نيز به ملاقات امام(ره) ببرد، و همین زمینه نزدیکی او را با امام فراهم کرد و در همان دوران جوانی هر از چند گاهی به زیارت امام(ره) میرفت و این دیدارها در زندگی او تأثیر زیادی داشت. گویی روح تازهای در کالبد موسی دمیده شده بود. وی به اندازهای با امام (ره) محشور بود که امام او را با نام کوچک «سید موسی» خطاب میکردند»
تشکیل سازمان نظامی سیاسی متشکل از جوانان مؤمن
شهيد نامجوی سعی میكرد كه دانشكده افسری را با «فيضيه» مرتبط سازد و در اين راه سخت در تلاش بود. با وجود مراتباتی كه ارتش شاهنشاهی از كليه نظاميان به عمل میآورد و آنها را از تماس با متفكران مذهبی دور نگه میداشت ولی سرتيپ نامجوی بهطور مخفيانه در اين جلسات شركت داشت و به همين جهت طرح يك سازمان نظامی سياسی را در سالهای ۴۶ ـ ۴۵ با شهيد «منتظری»و شهيد «آيت»و شهيد «عباسپور »و ديگران پیريزی كردند، كه مرامنامه آن در ۱۴ اصل تدوين شد و پس از آن كار عضوگيری برای اين سازمان آغاز گرديد.
اين سازمان مقررات و ضوابطي داشت که اعضا را وادار به رعايت آن میکرد. اين تشکيلات نام نداشت و مرامنامه آن مکتوب نبود و هيچ کدام از اعضا حق نداشتند آن را بنويسند و فقط میتوانستند آن را حفظ کنند. دليل اينکه هنوز خيلیها چهره و فعاليتهای نامجوی را نمیشناسند اين است که او در سازمانی بود که نام و نشانی از خود نداشت و به دليل همين رعايت دقيق مسائل امنيتی، اعضای آن دستگير و زندانی نشدند و همين مسئله نيز باعث شد که آن سازمان ناشناختهتر بماند و افشا نگردد.
اولين عضو نظامی اين سازمان شهيد نامجوی بود كه به كار شناسایی افراد مؤمن و متعهد و جذب آنها به سازمان مبادرت كرد، كه يكی از اين افراد سرهنگ شهيد «كلاهدوز» بود كه بعداً قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
نامجوی قبل از پیروزی انقلاب در دانشگاه افسری بهعنوان استاد نقشهبرداری در سر کلاس با زیرکی خاصی که مخصوص ایشان بود، دانشجویان مؤمن و متعهد را شناسایی میکرد و آنها را در جلسات مذهبی که به صورت مخفیانه تشکیل میشد، شرکت میداد و به افشاگری ماهیت فاسد رژیم میپرداخت و هدف روحانیت از مخالفت با رژیم شاهنشاهی و برقراری حکومت اسلامی را برای دانشجویان تشریح میکرد. این جلسات توسط شهیدان «کلاهدوز»، «اقاربپرست»، «احمد بیگی» و تعداد دیگری از افسران، که ارتباط تنگاتنگی با روحانیون داشتند، تشکیل میشد ولی این جلسات به قدری حساب شده برگزار میشد که ضد اطلاعات رژیم هم کوچکترین شکی به شهید نامجوی و شاگردان وی نکردند.
ازدواج
در سال ۱۳۴۹ شهید نامجوی با خانم «افسر طلوعی» ازدواج کرد. ثمره این ازدواج ۳ فرزند (۲ پسر و یك دختر) است. دو فرزند شهید نامجوی پزشك هستند. همسرش در مورد شهید نامجوی میگوید: «او آموزگار زندگی من بود»
قرار گرفتن در لیست سیاه رژیم شاه
اين گروه با پخش اعلاميه و سخنرانیهای حضرت امام(ره) در سطح دانشکده و حتی خارج از آن در جهت روشنگری قشر نظامی فعاليت میکردند و جالب اينکه آنها در تمام کشور مهرهچينی کرده بودند و به همين دليل در بعد از انقلاب با وجود چنين عناصری در ارتش بسياری از کودتاها در نطفه خفه شد. نام شهید نامجوی بعدها که اسامی افراد اعدامی کشف شد در فهرست سیاه رژيم شاه بود، به گونهای كه اگر انقلاب نمیشد، اعدامش حتمی بود.
ایده تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
شهید نامجوی در ضمن حفاظت از دانشکده افسری، به فکر تأسيس يک ارتش مذهبی ملی افتاد. او سالها آرزو داشت يک ارتش مکتبی در کشور تشکيل دهد، بنابراين با شهيد «کلاهدوز» و شهيد «محمد منتظری» و شهيد «اقاربپرست» هسته اوليه سپاه پاسداران را پیريزی کردند و شهيد کلاهدوز از ارتش جدا و مسئول سپاه پاسداران شد.
انتصاب به وزارت دفاع
سرتیپ نامجوی در تاريخ ۲۷ مردادماه سال ۱۳۶۰ از طرف نخستوزير، شهيد «باهنر» به سمت وزارت دفاع منصوب شد که پس از کسب تکليف از امام خمينی(ره) حاضر به قبول اين سمت شد. وی پس از قبول مقام وزارت از دريافت حق مقام خودداری و تنها به حقوق سربازی بسنده کرد.
نحوه شهادت
بعد از پایان موفقیتآمیز عملیات «ثامنالائمه»، ۵ تن از فرماندهان رده بالای ارتش و سپاه جهت تقدیم گزارش به امام خمینی(ره) عازم تهران میشوند و به این منظور یک فروند هواپیمای سی-۱۳۰ در ساعت ۱۸:۴۲ با ۴۰ نفر سرنشین و ۲۷ مجروح و ۳۲ نفر از شهدای عملیات ثامنالائمه از فرودگاه اهواز به مقصد تهران به پرواز درمیآید.
هواپیما در ساعت ۱۹:۵۹ روز ۷ مهرماه سال ۱۳۶۰ در ۲۷ کیلومتری فرودگاه مهرآباد تهران در جنوب غربی کهریزک دچار سانحه میشود و به علتی نامشخص هر چهار موتور هواپیما همزمان خاموش میشوند. خلبان تلاش میکند هواپیما را در همان منطقه به زمین بنشاند. چرخهای هواپیما به وسیله دستگیره دستی باز میشود و هواپیما در زمین ناهموار فرود میآید و پس از طی مسافتی نزدیک به ۲۷۰ متر در نقطهای متوقف و بال چپ هواپیما به زمین اصابت میکند. هواپیما متلاشی شده و آتش میگیرد که در نتیجه ۴۹ نفر از سرنشینان هواپیما از جمله سرلشکر سیدموسی نامجوی وزیر دفاع، سرلشکر "فلاحی" جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش، سرلشکر "فکوری" مشاور جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش، سرلشکر «کلاهدوز» قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سرلشکر «جهان آرا» فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر و آبادان شهید میشوند.
پیام امام خمینی(ره) به مناسبت این سانحه
امام خمینی(ره) در پی شهادت شهید نامجوی و همراهانشان پیامی را بدین شرح بیان کردند: «با کمال تأثر و تأسف خبر دلخراش سانحه هوایی یک فروند هواپیمای نیروی هوایی، که حامل شهدا و مجروحین جنگ اخیر بود و منجر به شهادت جمعی از خدمتگزاران به اسلام و ملت شهیدپرور ایران گردید، که در بین آنان تیمسار سرلشکر ولیالله فلاحی، تیمسار سرتیپ نامجوی، تیمسار سرتیپ فکوری و آقای کلاهدوز بودند، واصل گردید. اینان خدمتگزاران رشید و متعهدی بودند که در انقلاب و پس از انقلاب با سرافرازی و شجاعت در راه هدف و در حال خدمت به میهن اسلامی به جوار رحمت حق تعالی شتافتند. امید است که پس از پیروزی شرافتآفرین برای ملت و پس از زحمات طاقتفرسا در راه هدف و عقیده، روسفید و سرافراز به پیشگاه مقدس ربوبی وارد و مورد رحمت خاصه واقع شوند.»
پیام مقام معظم رهبری (فرمانده کل قوا در سال ۱۳۶۰)
فرماندهی کل قوا در خصوص شهادت شهید نامجوی چنین میگویند: «شهيد نامجوی با شجاعت و تلاش خستگیناپذير خود دانشکده افسری را احيا کرد و با توجه به نقش دانشکده افسری نيروی زمينی در حفظ اصول و ارزشهای انقلاب، توطئههای استکبار جهانی را خنثی کرد.»
انتهای پیام /