به گزارش
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ امام علی (ع)در نامه 41 کتاب شریف نهج البلاغه به یکی از کارگزاران خود که خیانت کرده بود می فرماید:تو را در امانت خود شريك كردم و يار و همراز خود شمردم و هيچيك از افراد خاندان من در غمخوارى و يارى و امانتدارى در نزد من همانند تو نبود. چون ديدى كه روزگار بر پسر عمویت چهره دژم كرده و دشمن، آهنگ جنگ نموده و امانت مردم تباهى گرفته و اين امت به تبهكارى دلير شده و پراكنده و بي سامان گرديده ، تو نيز با پسر عمویت دگرگون شدى و با آنان كه از او رخ برتافته بودند، رخ برتافتى و چون ديگران او را فرو گذاشتى و با خيانتكاران همرأى و همراز شدى.
امام ادامه می دهد:نه پسر عمویت را يارى كردى و نه امانتش را ادا نمودى. گويى در همه اين احوال، مجاهدتت براى خدا نبوده و گويى براى شناخت طاعت خداوند حجت و دليلى نمى شناخته اى ؟ شايد هم مى خواسته اى كه بر اين مردم در دنيايشان حيله كنى و به فريب از غنايمشان بهره مند گردى.
امام در ادامه در نکوهش کارگزار خود می فرماید: چون فرصت به دست آوردى به مردم خيانت كردى و شتابان ، تاخت آوردى و برجستى و هر چه ميسرت بود از اموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند ، برگرفتى و بربودى ، آن سان كه گرگ تيز چنگ،بز مجروح را مى ربايد.
همچنین امام ادامه می دهد:اموال مسلمانان را به حجاز بردى ، با دلى آسوده ، بى آنكه ، خود را در اين اختلاس گناهكار پندارى . واى بر تو ، چنان مى نمودى كه ميراث پدر و مادرت را به نزد آنها مى برى . سبحان الله ، آيا به قيامت ايمانت نيست ، آيا از روز حساب بيمى به دل راه نمى دهى.
اى كسى كه در نزد من از خردمندان مى بودى ، چگونه آشاميدن و خوردن بر تو گواراست و ، حال آنكه ، آنچه مى خورى و مى آشامى از حرام است.
كنيزان خواهى خريد و زنان خواهى گرفت ، آن هم از مال يتيمان و مسكينان و مؤمنان و مجاهدانى كه خدا اين مالها را براى آنها قرار داده و بلاد اسلامى را به آنان محافظت نموده است .
امام اول شیعیان در این قسمت نانه به نصیحت فرد خاطی می مردلزد و می فرماید: از خداى بترس و اموال اين قوم به آنان باز گردان كه اگر چنين نكنى و خداوند مرا بر تو پيروزى دهد ، با تو كارى خواهم كرد كه در نزد خداوند عذر خواه من باشد . با اين شمشير ، كه هر كس را ضربتى زده ام به دوزخش فرستاده ام ، تو را نيز خواهم زد . به خدا سوگند ، اگر از حسن و حسين چنين عملى سر مى زد نه با ايشان مدارا و مصالحه مى نمودم و نه هيچ يك از خواهشهايشان را بر مى آوردم ، تا آنگاه كه حق را از ايشان بستانم و باطلى را كه از ستم" ايشان پاگرفته است ، بزدايم . به خدا ، آن پروردگار جهانيان ، سوگند كه آنچه تو به حرام از اموال مسلمانان برده اى ، اگر به حلال به دست من مى رسيد ، دلم نمى خواست براى بازماندگانم به ميراث نهم . شتاب مكن ، گويى كه به پايان رسيده اى و در زير خاك مدفون شده اى و اعمالت را بر تو عرضه كرده اند و اكنون در جايى هستى كه ستمگر فرياد حسرت بر مى آورد و تباه كننده عمر ، آرزوى بازگشت به دنيا مى كند و جاى گريز نيست.
انتهای پیام/