به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاهنامهخوانی هنری است که سالهای زیادی در ایران اجرا میشد. در این هنر اشعار شاهنامه فردوسی به آواز مخصوصی اجرا می شود. اجرای آن در دو مجلس مختلف خوانین و اشراف و دیگری در قهوهخانهها بود شاهنامهخوانی در مجالس خوانین بصورت نشسته و در قهوهخانهها بصورت ایستاده اجرا میشد.
اجرای شاهنامهخوانی را همیشه یک نفر یا چد نفر برعهده داشتند و در اجراهای اقوام لر همراه با ساز تال (کمانچه محلی خرمآباد) وبا سبک خاص خود همراه بود، این فرهنگ در بین اقوام لر کاملاً از میان نرفته است و در میان این مردمان هنوز هرچند کمرنگتر از گذشته برپاست. البته شاهنامه خوانی با نقالی تفاوتهایی نیز دارد در شاهنامه خوانی گفتار و رفتار اغراقآمیزی نیست و قصهگو با لحن خودش داستان را روایت میکند گاهی نیز از برخی حرکات برای بیان مقصود بهره میبرد.اما نقالی به نوعی اجرای نمایشی یک نفره است و اجرایی پیجیدهتر از شاهنامهخوانی دارد.
شاهنامه خوانی کار آسانی نبود و شاهنامه خوانان معمولا خود شاعر یا ادیب بودند. رواج شاهنامه خوانی دلیل اجتماعی نیز داشت چرا که در جامعه صفویه، گروه نظامی خاصی به نام "قزلباش" وجود داشت که وظیفه اصلی ایشان شرکت در جنگها و حفظ روحیه جنگی بود. قزلباشها از جمله مشتریان دائم قهوه خانه بودند که طبعا نقلهای پهلوانی نقالان از شاهنامه، میتوانست تاثیر بسیاری بر روحیه جنگجوی آنان بگذارد.به تدریج با باقی ماندن قهوه خانه به عنوان تنها محل تفریح و استراحت، نقالی همچنان به یگانه وسیله حفظ روحیه و سرگرمی مردم باقی ماند.
نقال شاهنامهخوان، داستان اشعار را به صورت نثر حکایت میکرد و جاهایی از آن را نیز به صورت شعر میخواند و باز به حکایت منثور باز میگشت. محفل نقالان به خصوص در شبهای ماه رمضان بسیار گرم بود و داستانهای طولانی که در چند شب متوالی به پایان میرسید، این دوران را بیش از پیش جذاب میکرد.
نقالی ایرانی یا افسانهگویی کهن ترین شکل بازگویی افسانه در ایران است و از مدت ها پیش نقش مهمی در جامعه دارد نقال کسی است که نقل حماسی میکند و مضمون نقل هایش بیشتر پیرامون داستان شاهان و پهلوانان ایران زمین است.نقال شعر یا نثر را با حرکات و اشارات گاهی به همراه موسیقی و توصیف کتیبهها و نقاشی ها بازگو می کند. نقال به استعداد قابل توجهی برای حفظ اشعار و متن ها همچنین توانایی بداهه گویی و مهارت سخنرانی نیاز دارد.
نقال به عنوان نگهبان فرهنگ عامیانه داستانهای حماسی و قومی و موسیقی فولکلور ایران شناخته می شود. نقالها پیشتر در قهوهخانهها و مکانهای تاریخی مانند کاروانسراها برنامه اجرا می کردند. امروزه با کاهش محدودیت قهوهخانهها از بین رفتن کاروانسراها و به وجود آمدن اشکال جدید سرگرمی و کمکاری عرصه فرهنگ در ایران هواداران این هنر دراماتیک ایرانی به تدریج رو به کاهش است. تدوین پروندۀ ثبت جهانی نقالی با همکاری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بنیاد فردوسی، خانۀ تاتر و مرکز هنرهای نمایشی کشور ایران انجام پذیرفته است. ثبت پروندۀ «نقالی» در ششمین اجلاس میراث معنوی ناملموس یونسکو در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۱ به ثبت جهانی رسید.
دلیل جذابیت بیشتر شنیدن نقالی در آن بود که نقالان با طرز بیان خاص، تکیه کلام ها، حرکات و تا حدودی بازی کردن نقش قهرمانان ، تاثیر داستان را صد چندان می کردند. آنها با تکیه بر واژه ها و شکل حکایت داستان با عباراتی چون "رفت و رفت و رفت" یا "آمد و آمد و آمد"، داستان را به شیوه ای حکایت می کردند که شنونده خود را همراه و هم نفس قهرمان داستان می پنداشت.
نقال بازگو کننده داستانهای حماسی و پهلوانی ایرانی بود. پیش از رواج رادیو و تلویزیون نقالان مشهوری بودند که شاید از میان شاگردان آنها اکنون چند تنی باقی مانده باشند که متاسفانه کالای جذابشان کمتر خریدار دارد.
در گذشته حتی پادشاهان نیز برای خود یک «نقال باشی» داشتند. مهارت بعضی از آنان تا حدی بود که داستانهایی را از خود میساختند و حکایت میکردند. شاید مشهورترین آنها قصه امیر ارسلان نامدار، ساخته و پرداخته نقیب الممالک، نقال باشی ناصرالدین شاه باشد.
تسلط عدهای از آنان تا حدی بود که داستانسراییشان با ازدحام فراوان همراه بود. ۷۰ سال پیش در هنگام نقل سهرابکشی مرشد غلامحسین، معروف به غول بچه، هر صندلی خالی قهوه خانه یک تومان-خرج یک هفته خانواده- خرید و فروش میشد.
نقالی به شکل امروزی آن از زمان شاه اسناعیل صفوی آغاز شد.شاه اسماعیل خود، یکی از مشوقان آن بود و نقالی را وسیلهای برای رواج و رسوخ مذهب شیعه اثنیعشری در ذهن و روح مردم میدانست. او برای رسیدن به این مقصود هفده گروه را مامور تبلیغ دین کرد. هر یک از این گروه ها در جایی، با لباس و زبانی مخصوص به خود به این کار می پرداختند. برای مثال عده ای مداح ائمه بودند، عده ای در زورخانه شعر خوانی می کردند و گروهی به سخنرانی برای لشکر به سخنرانی هایی از پهلوانی و آداب و خصایص آل علی (ع) می پرداختند. بعدها با وجود برآورده شدن مقصود شاه اسماعیل، داستان گویی و داستان سرایی به قوت خود باقی ماند و تا سالها ادامه یافت
در شبهای دراز زمستان کار نقل رواج بسیار داشت و نقالان داستانهای ابومسلم، داراب نامه و سمک عیار را با چاشنیهایی از شعر و آواز حکایت میکردند، به تدریج به منابع دیگری روی آورد و در این میان شاهنامه فردوسی بیش از همه مورد توجه قرار گرفت. حکایت داستانهای شاهنامه، با تاریخ قهوهخانه توأم است و داستان رستم و سهراب در این میان مهمترین مقام را دارد به طوری که امروز نقالی در قهوهخانه با «سهراب کشی» مترادف است.
با توجه به تمام اینها، شاهنامهخوانی و اصولا نقالی، کار آسانی نبود و نقالان صاحب عنوان دارای طومار و معرفینامه بودند. «طومار» مذکور مانند پایاننامهای بود که دانشجو برای اتمام تحصیل باید به استاد خود-نقال- تحویل دهد. قبولی در این امتحان هم بسته به نظر استاد بود. معمولا استاد بدون اینکه به شاگرد خود اطلاع دهد، شبی در حین نقل، عصای خود را به شاگرد تعارف می کرد و در اینجا شاگرد باید بدون معطلی، از جا برمیخاست و ادامه داستان را از همانجا نقل میکرد. پس از پایان داستان هم برای دریافت مزد نقالی، دوران می زد و آنچه گرفته بود در حضور تماشاگران به استاد تقدیم میکرد. این دوران گاه توسط استاد به شاگرد بخشیده میشد و گاه نیمی از آن به وی تعلق میگرفت.
انتهای پیام/