به گزارش
حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ سال میلادی با سال شمسی متفاوت است و اگر بخواهیم آثار مهم جهان در سال گذشته را طبق تقویم خودمان برشماری کنیم، لاجرم سه ماه از سال میلادی جدید و سه فصل از سال قبل آن را زیر چتر بردهایم؛ اما خب چه عیبی دارد اگر این کار را بکنیم؟!
فیلمهایی که در مرور سالانهمان به آنها خواهیم پرداخت، جزو سرآمدان باکس آفیس هستند، فلذا نباید تعجب کنید اگر نام بعضی از آنها را لابلای نامزدها و برندگان اسکار نشنیدهاید؛ اینها فیلمهاییاند که مردم بیشتر دوستشان داشتهاند.
*بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت بتمن کیست؟ یک آدم معمولی که چون در کودکی قتل پدر و مادرش را به چشم دیده، بر آن شده تا جلوی ظلم و بیعدالتی را در هرجای زمین و هر آن جای زمان که خواهد توانست بگیرد. مشخص است که این کاراکتر شباهت زیادی به زورو دارد و به جای نیروهای ماورائی، از هوش و تجهیزات بشرساز بهره میبرد اما سوپرمن یک بیگانه است که بعد از تولد در کرهای دیگر، به زمین پرتاب شده تا همیشه ناجی سیاره ما در برابر تهدیدها باشد.
بتمن نماد ارادهگرایی آمریکایی است، نماد اینکه ما میتوانیم، اینکه یک انسان معمولی و ظلم دیده هم میتواند با اتکاء به نفس و قوای هوش و اراده به اوج قدرت برسد.
اما سوپرمن بخش دیگری از فرهنگ آمریکایی را نمایندگی می کند. آمریکا دیگ جوشان همگونسازی است. از نژادها و ادیان و فرهنگهای مختلف در این سرزمین جمع شدهاند تا یک تمدن جدید ساخته شود. سوپرمن بیگانهای است که در آمریکا پذیرفته میشود و حتی علیرغم این که انسان نیست، در پایان یکی از سریهای قدیمی این مجموعه، پرچم آمریکا را با احترام به آقای رئیس جمهور تقدیم می کند. از همین جاست که رویاروی بتمن و سوپرمن دارای بار معنایی خاصی میشود.
این دفعه قهرمانها به جای رفیق، رقیب هم میشوند و هر کدامشان دیگری را برنمیتابد؛ بتمن در جایگاه نمادین یک آمریکاییِ با اصالت قرار میگیرد و سوپرمن میشود نمادی از مهاجرینی که میخواهند قانون آمریکا را هم خودشان تعریف کنند.
کریستوفر نولان با سه گانه بتمناش توقع هواداران فیلمهای ابرقهرمانی را چندین پله بالاتر برده بود، اما در «بتمن علیه سوپرمن» صندلی کارگردانی به زاک اسنایدر، یعنی یک کارگردان کاملا تجسمی، پلاستیک و عاشق صحنههای اکشن سپرده و حالا نتیجه کار تبدیل شده به معرفی یک ساعته و کسل کننده شخصیت های فیلم و انگیزه هایشان از رفتاری که میکنند، در حالی که این مورد آخر هم ناقص و ابتر باقی میماند و در دقایق باقی مانده، اکشن پرشرارهای بر پرده ظاهر میشود که چون زمینه سازی مفهومیاش از قبل انجام نشده بود، بیشتر به یک شلوغ بازی بیهدف میماند تا نبردی قهرمانه ...
چند کاراکتر کمیک استریپی که بعضیهاشان در اساطیر یونان ریشه داشتند هم در این فیلم برای بار اول روی پرده میتابند، اما به نظر میرسد نه اثر زاک اسنایدر میدان مناسبی برای این ورود بوده و نه مخاطبی که حتی بازیگر جدید بتمن را به سختی پذیرفته، با این تازه واردها کنار میآید.
اسنایدر سعی فراوانی در استفاده از اِلِمان تاریکی برای این فیلم به خرج داده و نور آفتاب در اکثر پلانهای کار کمیاب یا غایب است، اما این تلاشهای بصریِ زیاده روانه، کمکی به به خلق فضا و همدل کردن مخاطب فیلم با آن نمیکند.
بازی بازیگرها هم اکثراً متوسط و یا متوسط رو به پایین بود و این غیر از مورد بن افلک است که در ابتدا با اعلام خبر حضورش در نقش بتمن، گلایه بسیاری از هواداران این ابرمرد داستانی را بر انگیخته بود، اما نسبت به باقی بازیگران عملکرد قابل قبولتری داشت. بن افلک با حضور در این فیلم توانست به تنها بازیگر تاریخ سینما تبدیل شود که هر دو نقش بتمن و سوپرمن را تجربه کرده است.
تمام این توصیفات پیشگفته در کلامی مجمل و خلاصه میشود؛ داستانی نارس و کسلکننده، بعلاوه اکشنهای شلوغ پلوغ در کنار بازیهای کمتر از حد توقع بازیگران و یک فضاسازی بیبطن و کلیشهای در کل روند طولی فیلم.
فیلم، حرف زیاد می زند و وقتی میخواهد این فضای پرگویانه را جبران کند، وارد بنگ و بنگ بیمناسبتی میشود که شدیداً جلوه فروشانه است و فقط به درد گنجانده شدن در تیزرها و تریلرهای کار میخورد.
یادداشت از میلاد جلیلزاده
انتهای پیام/