پدر مرمت ایران از فراز و فرودهای عرصه مرمت معماری در کشورمان گفت.

حوزه میراث و گردشگری گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حفظ بناهای تاریخی به عنوان میراث فرهنگی کشورها که در اکثر مواقع ثروت مالی را هم به همراه می‌آورد همواره در مرکز توجه جهانیان قرار گرفته و قابل تأمل است.در این میان اما با رشد شهرنشینی و بی‌توجهی برخی از اقشار جوامع به لزوم حفاظت از این بناها در برخی از مواقع شاهد قرارگیری آنها در معرض خطر تخریب هستیم.ما نیز در این گزارش به سراغ محمد منصور فلامکی،پدر مرمت ایران و مؤسس درس مرمت معماری در دانشگاه تهران رفتیم تا جویای جایگاه مرمت بناهای تاریخی در کشورمان و شرایط حاکم بر این موضوع شویم.

تاریخچه مرمت بناهای تاریخی در کشور ما چگونه است؟

به هر حال رشته مرمت با یک سعی نسبتا جدی 45 یا46 سال قبل در دانشگاه تهران پایه‌گذاری شد به قول دانشگاهی‌ها تأسیس شد. برایش کتاب نوشته شد و کتابی هم که نوشته شد تضمین داشت که موفق است بعد هم درس را ادامه دادیم. در دانشگاه ازاد تهران_مرکز حدود 25 سال پیش رشته مرمتی در مقطع کارشناسی ارشد را دایر کردیم و در دوره 10تا12سال هم به صورت مستمر تلاش کردیم که بهترین فارغ‌التحصیلان را از مدرسه بیرون ببریم و در اینجا قضیه یک رونق نسبتا جدی گرفت.

به موازات نوشتن کتاب‌ها و کار کردن و به هر حال جدیت به خرج دادن روی مقوله‌هایی که به مرمت معماری و مرمت شهری می‌خوردند، ما با مشکلاتی روبرو شدیم که آدم‌ها در ذات آن مداخله دارند و افرادی که مداخله می‌کنند کسانی نیستند که دلسوزی می‌کنند و به مقوله مرمت چه در مقیاس معماری ،چه در مقیاس شهری به عنوان وظیفه‌ای که آدم‌ها نمی‌توانند نادیده بگیرند توجه می‌کنند و خودشان هم برایش مایه می‌گذارند. کلاس رفتن کار ساده‌ای نیست،کتاب نوشتن اصلا کار ساده‌ای نیست، پیگیری کردن مسائلی که بعضی وقت‌ها با تلخی همراه هستند کار ساده‌ای نیست ولی اگر آدم عاشق این باشد که چیزهایی را که باید دانست به دیگران یاد بدهد آن وقت دیگر سخت نیستند و آدم کار می‌کند.

چه مشکلاتی در عرصه مرمت معماری وجود دارد؟

از یک سوی در کشور می‌بینید که جوانان به دنبال گسترش دانش خودشان می‌روند و ما هم به آنها کمک می‌کنیم .در کارهای رسمی اجرایی هم آدم موظف است که مداخله کند مگر نه نمی‌تواند درس خوبی را در سرکلاس بدهد حالا نمی‌دانم از بافت قدیمی شیراز بگیرید تا حدود40سال پیش تا همین‌ الآن که باید به سراغ سلطانیه و طرحی را روی بافت قدیم سلطانیه که ثبت‌جهانی شده آماده کنم و همه کارهای من که طرح مصوب دارند تقریبا بی‌استثناءدر زمانی متوقف شدند که افرادی که مسئولیت و توان اداری و قدرت تصمیم‌گیری دارند با افرادی دوستی می‌کنند که به ظاهر عاشق مرمت هستند.

این کارهایی که متوقف می‌شود و بناهایی که به زمین فرو‌ می‌ریزند یک دلیل ندارند و دلایل زیاد هستند اما به میان آورده نمی‌شوند و کسی این بحث را نمی‌کند که چرا یک ساختمان یا قلعه‌ای که بین یزد و طبس قرار گرفته و شهرقلعه‌ای است کهن که گفته می‌شود4هزار سال ولی4هزار سال را به سختی می‌توانیم ارزیابی کنیم ولی از نام خورنخ پیداست که بیشتر از2هزار و هفتصد،2هزار و هشتصد سال عمر دارد .خوب مسئولیت این را یکی از معاونان وزارت علوم و آموزش عالی کشور به من واگذار کرد و با هیئت علمی ارزشمندی کار را شروع کردم و در جریان این کار خانه‌ای را پیدا کردیم و نام آن را هم خانه خورشید گذاشتیم و کار مرمتی این آماده شده بود و کار مرمتی‌اش را آغاز کردیم بعد با جابه‌جا شدن یک مدیر متوقف شد زیرا درآن سو افرادی بودند که دوست نداشتند که یک معلم مانند روی این پروژه کار کند و خودشان می‌خواستند این کار حرفه‌ای را بگیرند و بعد هم ماند.الآن حدود 6سال است که خانه خورشید به همان وضعی است که من ترکش کردم.

در این میان معلمان چه وظیفه‌ای دارند؟

به هر حال معلمان یک وظیفه‌ای دارند و موظف هستند که این وظیفه‌شان را تا آخرین روز به جدیت جلو ببرند منتها افراد دیگری هم هستند که کار خودشان را می‌کنند. آن‌ها هم حرفه‌مندهایی هستند که اصولا دوست ندارند دانشگاهی‌ها بیایند و در مسائلی که بسیار جدی و ظریف هستند اظهارنظر کنند، این جبهه‌گیری در زمانی که حرفه‌مندانی که دوست ندارند دانشگاهیان به میدان کار بیایند با مدیران دوستی‌های خاص می‌کنند شکل بدتری پیدا می کند و آن وقت متوجه می‌شویم که مقوله‌ای که مثل جان آدمیان عزیز است در رده پنجم و دوازدهم می‌روند و به مرور زمان فراموش می‌شوند. ما به زور یک شهر یا بافت شهری قدیمی را ثبت جهانی می‌کنیم و موقعی هم که می‌خواهیم کار را شروع کنیم اشکال اصلی خواسته متکی بر نیت‌های ما نیست اشکال اصلی کسانی هستند که از راه مدیریت اداری کشوری نظر می‌دهند و نظرشان هم بار اجرایی پیدا می‌کند و هیچ کار مرمتی نمی‌تواند طرح اجرایی خودش را به صورت برنامه‌ریزی شده و با دقت بسیار تدوین نکند ما این کار را می‌کنیم و بعد با فردی برخورد می‌کنیم که اگر یکی از پیچ‌هایش را شل کند کار متوقف می‌شود.

ما هم‌اکنون بین دانشکده‌هایی که در6 یا7سال گذشته شروع به تدریس مرمت کردند متخصصان کمی نداریم منتها این‌ها در چه زمانی راه پیدا می‌کنند و چه کسی از نظر فکری، اداری و اجرایی بر آن‌ها حکومت می‌کند؟اینجا اشکال پیش می‌آید که شما فارغ‌التحصیلان پرشماری دارید و آن‌ها انسان‌های صالح روزگار هستند اما معلوم نیست که کار در چه زمانی و با چه شرایطی به آنها ارجاع داده می‌شود .این انفصال بین روزمرگی‌ها و توانمندی‌های ما وجود دارد یعنی فارغ‌التحصیلان نسبتا جوان ما به هزینه‌های خودشان در کنگره‌های جهانی شرکت می‌کنند و برمی‌گردند.اینها برای یاد گرفتن،عرضه کردن سخن خودشان و به سنجش بردن سخن خودشان با دیگران می‌روند منتها وقتی که برگشتند باید ببینیم که در اینجا کسی هست که از آنها استقبال کند یا نه؟

چه مقدار بودجه برای کارهای مرمتی و بناهایی که نیاز به مرمت دارند، هزینه می‌شود؟

مسئله سازمان میراث فرهنگی نداشتن بودجه است و اینکه اگر بودجه داشته باشند فارغ‌التحصیلان معقول و توانمند یا دست کم عاشق و توانمند منتها با تجربه نسبتا کم دانشمند و علاقمند هستند و این باعث می‌شود که با کمترین دستمزد کار کنند البته اینها برای آن کمترین هم نمی‌توانند و برایش بودجه ندارند.

ما دو نوع ثروت در مملکتمان داریم یکی ثروت مالی است و دیگری ثروت فرهنگی.به سختی می‌توانیم بگوییم که دومی مهم‌تر است یا اولی. زیرا اگر ثروت مالی نداشته باشیم نمی‌توانیم تنفس کنیم و اگر ثروت فرهنگیمان را از دست بدهیم معلوم نیست که چه جاندارانی از آب درمی‌آِییم. حالا ما درمقابل برای ثروت مالی کشور هر 4 سال یکبار شما رئیس جمهورتان را یا انتخاب می‌کنید و یا دومرتبه انتخاب می‌کنید آن زمان که می‌خواهد دولت را ترک کند موظف است بودجه‌ کشور را که در اختیارش گذاشته‌اند جمع‌بندی کند  و تحویل بدهد و موظف است که بگوید با این ثروت چه کرده است. در طرف دیگر میراث فرهنگی را داریم که ثروت معنوی اش از ثروت مالی بسیار زیادتر است منتها لمس نمی‌شود و خوشبختانه به بازار نمی‌آید، ولی اعتبار بسیار زیادی دارد. به نظر من این دو مصداق ثروت موازی هستند و به موازات هم می‌آیند و به همدیگر کمک می‌کنند و باید به همدیگر کمک مالی هم بکنند منتها این طرف رئیس جمهوری دارید که هر چهار سال یکبار و هر زمانی که لازم باشد به مجلس می‌رود و استیضاح می‌شود ولی در آن طرف هر زمانی که دلمان خواسته یعنی در حدود25سال آخر نزدیک به 10بار رئیس سازمان میراث فرهنگی را عوض کردیم و هیچ توجیهی هم برای بیرون کردن نفر قبلی و آوردن رئیس جدید نداشتیم .چرا رئیس سازمان میراث فرهنگی نباید گزارش بدهد که با چیزی که به عنوان امانت فرهنگی،امانت ملی و امانت معنوی به دستش سپرده شده، چه کرده است؟چرا نباید بگوید که چند بنا را مرمت کردم در مقابل چند تا بنا که موفق نشدم و در این فاصله چند بنا خراب شد؟ما ریشه‌ای با این مواجه نشدیم و چون سطحی از آن گذشتیم آن را به مجلسمان نبردیم و قوانینمان هم ارزیابی درست نکردیم.ما موقعی که27یا28سال پیش این قانون را نوشتیم آن قانون ظاهرا درست بود اما معلوم نیست بعد از25سال در کشور ما که نوسازی شده بود چه نتیجه‌ای داده و نتیجه آن مقبول است یا اصلا نتوانسته نتیجه بدهد.

شما برای اینکه بتوانید ثروت مالی یک کشور را نگه‌دارید به صورت مداوم باید بودجه‌ای را به آن تزریق کنید تا بتواند یک سیکل تولیدی را تقویت کند و آن را پایدار نگه دارد و هیچ سیستم اداری و مالی نمی‌تواند بدون کمک گرفتن از بیرون خودش را مدیریت کند و به هر حال ما مجبوریم برای نگه داشتن یک صنعت که بازده مالی هم دارد هزینه کنیم بناهای تاریخی هم از این قاعده مستثناء نیستند اگر می‌خواهیم نگهشان داریم باید برایشان بودجه هزینه کنیم البته بازده آنها می‌تواند بازده مالی نباشد بازده معنوی هستند اما این بازده معنوی الزاما با خودش ثروت هم‌می‌آورد برای اینکه شما بازدیدکننده و جهانگردان خارجی را دارید،هنوز یک گنج بزرگ در کشور داریم که به دنبال آن نرفتیم و آنها جهانگردان داخلی کشور خودمان هستند،اینها افرادی هستند که اگر شرایط مناسبی داشته باشند پولی که می خواهند از کشور خارج کنند را برای بازدید یک شهر قدیمی هزینه می‌کنند.فرهنگ این کار در نهان وجود دارد منتها قلب مدیران ما و کسانی که امکانات مادی دارند به نوع دیگری می‌تپد و نمی‌توانیم جلوی آن را هم بگیریم زیرا هیچ فردی حق ندارد به قلب شخص دیگری حکم کند اما می‌تواند شرایط این را فراهم کند که آن قلب به درستی بتپد البته ما این کار را نمی‌کنیم.

مرمت در کشور ما چه جایگاهی دارد؟

یک توان بالقوه و بسیار ارجمند و به هر حال دارای بهره علمی قابل ملاحظه و قوی در کشور وجود دارد علاقه  اش هم همینطور یعنی هم توانایی علمی و اجرایی اش را داریم و هم علاقه مندی‌اش را از یک طرف از طرف دیگر هم ماحمایت نمی‌شویم و اگر هم حمایت می‌شویم به هر حال با نداشتن بودجه و افرادی که پیرمردهای قدیمی کهنه کهنه فکر متعلق به 60یا70سال پیش بودند برخورد می‌کنیم البته آنها در زمان خودشان آدمهای خوبی بودند اما مسئله تغییر کرده است، ما به هر حال70یا80سال پیش توقع این را نداشتیم که بافت‌های قدیمی‌مان را ارزیابی کنیم اما نیم قرن است که این اتفاق میفتد و یکی از شاخص‌های اصلی درس مرمت معماری این بوده که بهترین جایی که یک بنای قدیمی می‌تواند خودش را در آنجا سرزنده نگه دارد همان بافت اطرافش است ،یک بنای تاریخی بدون بافت ساختمانی و معماری اطرافش معنی نمی‌گیرد و نمی‌تواند معنای خودش را برساند بنابراین این در مدارس و دانشگاه‌ها شناخته شده است،آگاهی در این زمینه وجود دارد و وجدان بیدار در زمینه لزوم حفاظت از بناهای تاریخی وجود دارد ،این شرط اولیه است شرط دیگر این است که بناها از یک سو و حرفه‌مندهای توانا از سوی دیگر آن را تقویت کنند، به آن‌ها امکانات داده شود و بعد هم مثل هر کشور دیگری کارهایشان سنجیده شود.

راهکار پیشنهادی شما برای حل مشکلات چیست؟

راهکار این مشکل دست من نیست این یک تصمیم‌گیری مدیریتی در سطح والای کشور است. یعنی بزرگان ردیف اول کشور ما باید بنشینند و این قضیه را یک بار دیگر برای خودشان تعریف کنند.وزارت مسکن و شهرسازی یک سمت قضیه است برای این که بناهای قدیمی ما یا در شهرها قرار گرفته‌اند و یا در روستاها واقع شده‌اند و همه اینها زیر دست وزارت مسکن و شهرسازی است و حرف اول را این وزارتخانه می‌زند. دوم اینکه وزارت کشور از راه شهرداری‌ها، استانداری‌ها و دهداری‌ها موظف است که به این قضیه بپردازد ،معلوم نیست که ما شهردارهایمان را چگونه انتخاب می‌کنیم و اینها اصلا بنای تاریخی را می‌فهمند یا نه؟معلوم نیست که شورای اسلامی شهر این توان را دارد که به بناهای قدیمی توجه کند و آنها را دریابد ،ارزیابی کند و از آنها حمایت کند؟این را نمی‌دانیم.اینجا ما این مشکلات را داریم و اگر آنها را نشناسیم کاری از پیش نمی‌رود. یک سازمان میراث فرهنگی بسیار دلسوز داریم اما بودجه کم و تعداد کمی کارمند متخصص دارند.

ما نام بافت قدیمی فرسوده را روی جایی می‌گذاریم که پر از جواهر است ،تک‌بناهای ارزشمند در کشور ما فراوان هستند اما یکی می‌آید و نام آن را بنای فرسوده می‌گذارد و بعد هم آن را به دست شهردارانی می‌سپارد که انسان‌های خوبی هستند اما در زمینه مرمت و نقشی که باید در خصوص حفاظت بناهای تاریخی برعهده بگیرند، بی اطلاع هستند. بنابراین در مقابل این خطر قرار می‌گیریم که هر که زورش می‌رسد تخریب می‌کند.

آیا منشوری برای مرمت معماری وجود دارد؟

یک بیداری بسیار ارزشمندی در زمینه نیاز به مرمت و چگونگی آن در میان دانشگاه‌رفته‌ها و متخصصان ما وجود دارد.در حدود 3سال پیش دعوت شدم که در مورد تدوین منشور مرمت معماری کشور کمک کنم و من این کار را شروع کردم چون معتقد بودم که این کار لازم است برخی از افرادی که نفعشان در این است که در کشور بحث جدی نکنیم به شکل‌های مختلف مانع این کار شدند و هر چه بیشتر مانع شدند من بیشتر جدیت به خرج دادم ،منشور مرمت معماری را چاپ کردیم و یک مجموعه 250صفحه‌ای است که چون منشور مرمت معماری بوده مانند آن را در هیچ جا پیدا نمیکنیم .ما  هم‌اکنون این منشور رو به زبان انگلیسی ترجمه کردیم و برنامه آن را هم داریم که این منشور را به کشورهای دیگر صادر کنیم.

در حال حاضر چه پروژه‌ای را در دستور کارتان قرار داده‌اید؟

قرار است که به سلطانیه برویم و به بافت کهن، فقیر و دورافتاده‌ای کمک کنیم که هم اهالی آنجا از فقر نجات پیدا کنند و هم بافت شهری سلطانیه حفظ شود.


گزارش و گفتگو از نسرین خدایاری


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار