به گزارش خبرنگار
حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ کاظم ملایی کارگردان فیلم «کوپال» درباره وضعیت سینمای ایران و مسیر ناهموار ورود فیلمسازان جوان به سینما یادداشتی را در اختیار ما قرار داده که در ادامه میخوانید:
چند سالی است که وزارت ارشاد ساز و کاری مشخص کرده است که طی آن صلاحیت کارگردانهای فیلم اولی را تائید می کند. می توان گفت اولین چالش مهم یک فیلم اولی گذراندن این مرحله است، نه به این معنا که این مرحله غیرضروری و اضافه است، بلکه صرفا بدین خاطر که در سازمان سینمایی این پروسه چندان حرفه ای و حساب شده برگزار نمی شود. به عنوان مثال اگر شما یکی از اعضای انجمن فیلم کوتاه باشید، هیچ امتیازی برای تائید صلاحیت شما درنظر گرفته نمی شود، در صورتیکه اعضای این صنف خودشان از فیلترهای زیادی عبور کرده اند و بعد از کلی گزینش توسط افراد باسابقه ی این انجمن، موفق به عضویت در این تشکل شده اند و امروز انتظار دارند که حداقل در این مراحل مورد لطف و توجه قرار بگیرند. تصور می کنم شاید بهتر باشد که این ساز و کار تائید صلاحیت کارگردانی، به جایی مثل خانه سینما محول شود تا آنها برای این مرحله چارچوب منطقی و مشخصی را بازتعریف کنند.
دومین چالش مهم یک فیلمساز فیلم اولی پیدا کردن تهیه کننده است! متاسفانه الان بخش اعظم تهیه کنندگان سینمای ما با اتکا به روابط خود موفق به تهیه و تولید آثار می شوند و چندان در سینما افرادی تحصیلکرده و آکادمیک نمی باشند. شما اگر یک آمار کلی بگیرید متوجه خواهید شد که بیشتر تهیه کننده های ما یا بصورت تجربی و یا به کمک روابط وارد سینما شده اند و به هیچ عنوان فارغ التحصیل سینما یا رشته های مرتبط نمی باشند!
در سالهای اخیر اکثر فیلمهای آبرومند و شایسته سینمای ما بوسیله تلاش خود کارگردانها تهیه و تولید شده است و با کمک هیچ نهاد یا ارگانی به سرانجام نرسیده است.
همچنین متاسفانه اکثر تهیه کننگان ما هیچ ساز و کار مشخصی برای خواندن فیلمنامه های دریافتی خود ندارند و اگر درگیر تولید پروژه ای باشند معمولا چند ماه طول می کشد که شما موفق به گرفتن نظر آنها برای ساخت قصه تان بشوید. شاید انتظار فیلم اولی ها این است که هر تهیه کننده یا هر دفتر سینمایی حداقل یک مشاور هنری داشته باشد و در یک بازه زمانی مشخص، فیلمنامه آنها خوانده شده و پاسخی شفاف و مشخصی به آنها داده شود.
و اما سومین چالش مهم یک فیلم اولی فراهم کردن سرمایه ساخت فیلمش می باشد! بدین معنا که اگر تهیه کننده فرصت مطالعه داستان شما را پیدا کرد و نسبت به ساخت آن علاقمند شد، شما تازه به اصل مطلب رسیده اید و آنها از شما می پرسند که برای ساخت فیلمتان چقدر پول و سرمایه دارید؟! انگار نه انگار که آنها مسئولیت فراهم کردن سرمایه ی ساخت فیلم را دارند! انگار این کاملا در سینمای ما عرف شده است که کارگردان فیلم اولی باید خودش پول ساخت فیلمش را بیاورد و انتظار گرفتن هیچ دستمزدی را هم نداشته باشد، در غیراینصورت تهیه کننده به شما می گوید که چرا باید روی شما ریسک و خطر کند و ترجیح می دهد که این پول را سر کار کارگردانی ببرد که حسابش را در سینما پس داده باشد.
و آخرین مساله ای که می توانم به آن اشاره کنم عدم حمایت دولت از فیلم اولی هاست. تا چند سال پیش مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی از تولید چند فیلم خاص و معدود و سفارشی حمایت می کرد، ولی الان فقط بنیاد فارابی باقی مانده است و آنهم به هیچ عنوان به هر پروژه ای چراغ سبز نشان نمی دهد و واقعا باید داستانتان موضوعی ارزشی یا جنگی داشته باشد تا بتوانید آنها را برای جلب حمایت متقاعد کنید. نتیجه اش هم همین می شود که امروز شاهد آن می باشیم: تعدد ژانر و موقعیت نمایشی نداریم و همه فیلمهایمان را انگار فقط یک نفر ساخته است!
ساخت فیلم اول سراسرش مشکل و سختی و غصه و لاغری است و همه چیزش به همت خود فیلمساز و تلاش و عشق و سماجت خودش برمی گردد. امروز کلی جوان عاشق و مستعد و خلاق و امیدوار، پشت درهای سینما منتظر یک توجه و حمایت ایستاده اند تا دست آخر یک روز موفق به ساخت فیلم اولشان بشوند، ولی متاسفانه این وسط فقط تنها تعداد معدودی از آنها امکان ساخت اثرشان را پیدا می کنند.
جوانان این کشور پتانسیل زیادی دارند تا سینمای نابی را به تمام دنیا صادر کنند، ولی خب بدیهی است که بزرگان چندان علاقه ای به این جور صادرات و واردات ندارند و ترجیح می دهند که حواس ها را پرت کرده و سینما را به حاشیه بکشانند.